آخرین نوشته ها
لینک های روزانه
    آمار بازدید
    بازدیدکنندگان تا کنون : ۹۰٫۶۸۱ نفر
    بازدیدکنندگان امروز : ۳ نفر
    تعداد یادداشت ها : ۵۰
    بازدید از این یادداشت : ۸۳۸

    پر بازدیدترین یادداشت ها :
    عنوان، چکیده، کلیدواژه و دیگر نماهایِ متن مقاله/کتاب یا سخنرانی، به مخاطب کمک می‌کند تا دربارۀ خواندن یا نخواندن و خریدن یا نخریدن کتاب یا مقاله (و نیز گوش سپردن یا نسپردن به سخنرانی) تصمیم بگیرد. به کارگیری عبارت‌ها و اصطلاحات فریبنده در آنها را می‌توان از مصادیق «ناراستی علمی» به شمار آورد زیرا این کار می‌تواند مخاطب را به اشتباه اندازد. از این منظر مقالۀ «نگاهی به موضوع کتاب‌سوزی در ایران: نقدی بر نظر استاد مرتضی مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران» نوشتۀ وحید سبزیان‌پور و رضا کیانی را می‌توان یکی از مصادیق ناراستی علمی به شمار آورد. زیرا کم نیستند خوانندگانی چون من که واژۀ «کتاب‌سوزی» در عنوان اصلی مقاله آنها را به خواندن مقاله وامی‌دارد اما پس از خواندن 4 صفحه نوشته در قطع A4 دربارۀ «عمل تجهیز»، «استفاده از اهل ردّه»، «قتل عام ایرانیان» و بندی توهین آمیز و نژادپرستانه از «افسانۀ ازوپ» و البته «وغیره» چیزی دربارۀ کتاب‌سوزی دستگیرشان نمی‌شود. نویسندگان مقاله همچنین هنگام نقل قول از کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، چند سطر از فصل«کتابسوزی ایران و مصر» این کتاب را، که صرفاً بخشی از سخن آغازین نویسنده برای ورود به بحث است پس از جرح و ابترسازی، دلیل محکم و فصل الخطاب نویسندۀ آن می‌نمایانند و سپس آنچه را خود استدلال انگاشته‌اند به نقد می‌کشند. آنها حتی در سخن طبری نیز دست برده و استنباط (درست یا نادرست) خود را در آنچه نقل قول مستقیم از طبری به نظر می‌رسد گنجانده‌اند.


    font-family:"Times
    1
    0
    {\/font-family:"Times}((?!{font-family:"Times)[\s\S])*{\/font-family:"Times}
    {font-family:"Times((?!{\/font-family:"Times)[\s\S])*{font-family:"Times

    vertical-align:super;
    2
    0
    {\/vertical-align:super;}((?!{vertical-align:super;)[\s\S])*{\/vertical-align:super;}
    {vertical-align:super;((?!{\/vertical-align:super;)[\s\S])*{vertical-align:super;

    mso-style-name:st;
    1
    0
    {\/mso-style-name:st;}((?!{mso-style-name:st;)[\s\S])*{\/mso-style-name:st;}
    {mso-style-name:st;((?!{\/mso-style-name:st;)[\s\S])*{mso-style-name:st;

    mso-style-name:roman;
    1
    0
    {\/mso-style-name:roman;}((?!{mso-style-name:roman;)[\s\S])*{\/mso-style-name:roman;}
    {mso-style-name:roman;((?!{\/mso-style-name:roman;)[\s\S])*{mso-style-name:roman;

    mso-style-name:headword;
    1
    0
    {\/mso-style-name:headword;}((?!{mso-style-name:headword;)[\s\S])*{\/mso-style-name:headword;}
    {mso-style-name:headword;((?!{\/mso-style-name:headword;)[\s\S])*{mso-style-name:headword;

    mso-style-name:italic;
    1
    0
    {\/mso-style-name:italic;}((?!{mso-style-name:italic;)[\s\S])*{\/mso-style-name:italic;}
    {mso-style-name:italic;((?!{\/mso-style-name:italic;)[\s\S])*{mso-style-name:italic;

    page:WordSection1;
    1
    0
    {\/page:WordSection1;}((?!{page:WordSection1;)[\s\S])*{\/page:WordSection1;}
    {page:WordSection1;((?!{\/page:WordSection1;)[\s\S])*{page:WordSection1;

    margin-bottom:0mm;
    2
    0
    {\/margin-bottom:0mm;}((?!{margin-bottom:0mm;)[\s\S])*{\/margin-bottom:0mm;}
    {margin-bottom:0mm;((?!{\/margin-bottom:0mm;)[\s\S])*{margin-bottom:0mm;
    Warning: DOMDocument::loadXML(): Premature end of data in tag i line 809 in Entity, line: 1692 in /home/kateban/public_html/macode/macode.php on line 986
    سه شنبه ۳۱ تير ۱۳۹۳ ساعت ۲۳:۲۶
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت

    گنجی
    ۲۲ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۷:۴۴
    استاد ارجمندم
    دکتر کرامتی عزیز
    سلام
    کتاب دو قرن سکوت استاد زرین کوب و خدمات متقابل شهید مطهری را مدتی زیادی نبود که خوانده بودم مقاله یاد شده چاپ شده میراث به همان دلایل فریبندگی توجهم را جلب کرد ولی واقعاً !!! های زیادی در ذهنم نقش بست که وای که چقدر سخت است قضاوت درست وتشخیص راستی و ناراستی!

    در مورد متخصصین همایش رو هم متاسفانه نظر شما کاملاً درست است در همایشهای علمی کشوری که شرکت میکنم" نه با ارائه مقاله" میبینم علیرغم بالا رفتن کمیت متاسفانه مقالات تکراری و بی کیفیت شده اند که بماند قیافه های افراد شرکت کننده هم [مثل خودم] مانند مقالات تکراری شده اند!

    برای نوشتن هم هرموقع که دست به قلم می برم که مطلبی بنویسم واقعاً دست ودلم می لرزد که «یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش »
    و چون اعتقادم این است که "بسیار سفر باید تا پخته شود خامی" مقاله ای را که اتفاقاً عنوان فریبنده ای دارد[در مورد فیزیک اثیرالدین ابهری] را از ترکی استانبولی به کمک یکی از دوستان که دانشجوی ترکیه است ترجمه کردم خدمتتون ارسال میکنم ومنتظر نظر و انتقاد شما هستم.
    پایدار باشید
    گنجی
    س م ج
    ۱۰ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۹:۰۵
    سلام آقای کرامتی
    اگر بخواهیم سهمی برای نویسنده و منتشر کننده این گونه مقالات در نظر بگیریم به نظر شما چه اندازه هر یک را باید دارای تقصیر دانست؟
    به باور من سهم ناشر این ناراستی ها بسیار بیشتر از نویسنده است. اگر شما هم با من هم رای باشید باید تیغ انتقادتان بیشتر گزارش میراث و دست اندرکارانش را بگزد.
    اگر هر کس در جایگاه داور و کارشناس و سردبیر و مدیر مسوول نشریه خود را در معرض نقد خوانندگان و جامعه فرهنگی بداند به یقین حجم این دست مقالات به شدت کاهش خواهد یافت و هزینه کاغذ و وقت خواننده و منتقد بسیار کاسته شده و در جای مناسب تر مصروف خواهد شد.

    پاسخ یونس کرامتی
    سلام.

    در چند سطر آخر مقدمۀ یادداشت به آنچه شما در نظر دارید «کم اما گُزیده» اشاره شده است
    دربارۀ صرف کاغذ نیز در همین یادداشت‌ها به اشارت سخن گفتم که البته در خانه اگر کس است این اشارت کفایت است.
    در ضمن چرا نظر خود را برای وبگاه میراث مکتوب نمی‌فرستید؟
    اسکندری
    ۹ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰:۲۳
    مطلب را به طور کامل خواندم و بیش از همه، اصطلاح متخصصان همایش رو برایم خیلی جذاب بود. چون واقعا در این روزگار انگار افرادی تخصص گرفته اند که در همایش ها مقاله ارائه داده و به راحتی پذیرش بگیرند. به نظرم اصطلاح ناراستی علمی هم خیلی خوب و حساب شده به کاررفته و به خوبی میتواند مصادیق فراوانی از عدم صداقت در ارائه مطالب علمی را پوشش دهد.
    فارغ از هر گونه جسارت به مقاله نقد شده که به هیچ وجه خود را در این جایگاه نمی دانم میخواستم یک نکته تاسف برانگیز را مطرح کنم. شاید ذکر این نکته به یادداشت کنونی مربوط نباشد ولی درد بزرگی است که جامعه علمی ما به آن دچار شده است. در باکس ایمیل بنده چندین و چند مقاله علمی پژوهشی (در کمال تعجب دقت کنید که درجه علمی مقاله علمی پژوهشی است) هست که داده هایشان کاملا و کاملا مشابه هم و بدون هیچ گونه تغییر ولو کوچک است که با تاسف بیشتر توسط مجلات علمی پژوهشی مختلف هم چاپ شده است. این مقالات توسط افراد نکته سنج کشف شده و برای دیگران ارسال شده است تا شاید... شاید همه ی ما خود را در قبال وجدان و شخصیت خود و خوانندگان مسئول بدانیم.
    این جمله که «یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش » برای همه ی ماست و پیر و جوان و دکتر و مهندس و هر صفت دیگری هم محدودش نمی کند. هر کسی که میخواهد وارد وادی نگارش و پژوهش شود باید این جمله را قاب کند و مقابلش بگذارد!

    پاسخ یونس کرامتی
    سلام
    در صورت امکان آدرس آن مقاله‌ها را برای من بفرستید
    تقی
    ۵ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰:۴۵
    من از کودکی از مادربزرگ «عامی»ام هم در این باره که چطور میراث باستانی ما را سوخته اند حرفها شنیده ام.
    از شما چه پنهان چند وقتی است که در پاسخ انبوه کسانی که میگویند:«شما که تاریخ میخوانید بگو ببینم این راست که کتابخانه های ما سوزانده اند» فقط میگویم مگر شما چقدر کتاب میخوانی که برایت مهم شده؟ اگر ان آتش بر کتاخانه ها، خبرش مشکوک است من خبر موثق دارم که شما نویسنده و ناشر و کتابخانه های امروز را تباه کرده اید.
    حساسیت من از آنروست که میبینم ماجرا از بحث در خبری تاریخی فراتر میرود و به دستمایۀ مرثیه های ناسیونالیستی میشود، که عاقبت به خیر نیست.
    تقی
    ۴ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۲۳:۲۰
    در کنار موضوع اصلی پیشنهاد میکنم به این هم بیندیشید که چرا و در چه شرایطی مردمی که (خاص و عامش) کم مطالعه میکنند و آن هم با این کیفیت! تا این اندازه به محکوم کردن و دستاویز قرار دادن کتابسوزی علاقه مند میشوند؟ و کار به اینجا میرسد.

    پاسخ یونس کرامتی
    نکتۀ بسیار جالبی بود.
    گویا «کتابخانۀ سوخته» برای بسیاری از ما از «کتابخانه‌های فعال» مهم‌تر است.
    کتابخانۀ سوخته، نه هزینۀ خرید کتاب دارد، نه هزینۀ نگهداری، آب، برق، کارمند و غیره و از همه مهمتر آنکه مُراجع نمی‌خواهد. با این همه می‌توان هزاران سال به آن نازید، و هزاران گزارش دربارۀ این میراث سیاه کرد. بی‌انکه کسی بتواند از آن اشکال بگیرد. مانند آدم مرده که به طور معمول (اما نه همیشه!) گزندش به کسی نمی‌رسد.

    اما «کتابخانۀ فعال»، کافی است که چند سال به آن رسیدگی نکنی. کتاب‌هایش از رده خارج می‌شود، صندلی‌هایش می‌پوسد، دیوارش ترک برمی‌دارد و ...، تازه هر چند سال یک بار که مسؤولی می‌خواهد از آن بازدید کند، اگر بخت یارت باشد و این بازرسی به آستانۀ امتحان یا کنکور خورده باشد که هیچ! و اگر نباشد باید کلی نوشابه و ساندویج بخری تا با آن بتوانی چند ساعتی «بچه‌های محل» را در «محل» جمع کنی تا ایشان بودجۀ سال بعد را که «جمعی بدو مشغولند»، تأیید کند.
    از این گذشته دوستانی که این چنین برای کتاب‌های در کتاب‌سوزی سوخته می‌گیرند، آیا همین تاریخ طبری «از چندین و چند کتاب‌سوزی نجات یافته» را درست خوانده‌اند؟ (و اگر درست خوانده‌اند! درست نقل کرده و به کار برده‌اند؟)
    ناصرالدین پروین
    ۴ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۲۰:۴۵
    دانشور گرامی جناب کرامتی
    با سلام بد نیست شما با این احاطه یی که دارید، یک بررسی جامع در باره ی کتاب مرحوم مطهری بفرمایید تا بدانیم کدام یک از نوشته های آن بزرگوار درست و کدام نادرست است. خیلی مایلم کسی در وهله ی نخست نام این کتاب را تشریح کند. آیا «تقابل» میان یک ملت و یک مذهب که ابتدا مذهب خودش نیست و بعد می شود، درست است؟ دوم این که آن استاد برجسته چه خدماتی را در مورد ایرانیان برشمرده است؟ البته من کتاب را در جوانی خوانده ام و همواره می خواستم بدانم کسی نقد علمی در موردش کرده است یا نه؟ اگر چنین نقدی وجود دارد، از شناختنش بسیار خوشحال و سپاسگزار خواهم بود.
    ارادتمند ناصرالدین پروین

    پاسخ یونس کرامتی
    دانشور گرامی جناب آقای پروین
    سلام
    البته حضرت عالی به من لطف دارید
    من پس از آنکه دریافتم نویسندگان مقاله هنگام نقل قول چندان امانت‌دار نیستند این فصل از کتاب را به دقت خواندم و همچنان که در یادداشت خود نیز یادآور شده‌ام دریافتم که به رغم کم‌شمار بودن منابع این بخش، اصل استدلال‌ها درست است. یعنی دست کم دربارۀ «کتاب‌سوزی در اسکندریه» من هر چه را که قابل دسترسی بود جستم و خواندم (نگاه کنید به کتابخانۀ اسکندریه) اما نتیجه همان بود که شادروان مطهری با مستنداتی کمتر بدان رسیده بود.

    دربارۀ نقدی بر سراسر کتاب هنوز به چیزی برنخورده‌ام (البته دغدغۀ آن را نیز نداشته‌ام) اما اگر به چیزی برخوردم حتماً برای شما ارسال خواهم کرد.


    ارادتمند یونس کرامتی
    ن
    ۴ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۲۰:۰۸
    چه نقد مختصر و جانداری از مقاله شما کرده اند:

    "در واقع شما نقد جانداري از يك كار كم جان انجام داده ايد "

    پاسخ یونس کرامتی
    جناب آقای/سرکار خانم؟ ن
    سلام
    نام شما هم مانند آن نقد مختصر اما «نون» دار است!
    اگر مقصود شما این است که «یک کار کم‌جان ارزش نقد جانانه را ندارد»؛ بله حق با شماست اما در شرایط معمول و نه همیشه! به گمان من وقتی کس/ کسانی «ناجوانمردانه»
    نویسنده‌ای را که دیگر نمی‌تواند از خود دفاع کند، این چنین به باد انتقاد نابجا می‌گیرند، باید بر آنان و کسانی که آنان را در این راه یاری کرده‌اند نقدی جاندار و جانانه نوشت.
    دیگر آنکه توصیه می‌کنم آخرین بند نقد مرا بخوانید تا بدانید که موضوع به هیچ وجه کم اهمیت نیست و اگر من در آنجا «آنچه را که باید» با صراحت بیشتر نگفتم از آن روی بود که اولاً مصلحت نبود و ثانیا می‌پنداشتم «آنکه باید بداند از همین مختصر نیز درخواهد یافت».
    از این گذشته گویا شما متوجه اصل قضیه نشده‌اید. البته شاید تقصیر من باشد که همواره اصل قضیه را طوری مطرح می‌کنم که هرکسی متوجه نمی‌شود (اما از اهل میراث، مکتوب یا غیر مکتوب بیش از این انتظار می‌رفت). شک نکنید که قصد من نقد این مقاله نبود! بلکه می‌خواستم دیگرانی را که می‌خواهند از این دست مقالات بنویسند و بچاپند از عواقب کار برحذر دارم. همچنان که هدف اصلی از مجازات در ملاء عام، بیشتر تنبه دیگران است تا تنبیه مجرم.
    بعدالتحریر
    خوانندگان محترم این نکته را از نظر دور ندارند که گویا همۀ نظردهندگان در «بی‌جان» بودن مقاله همداستان هستند، اما برخی از این گله دارند که چرا «نقدی جاندار» خرج آن شده است. اما به خاطر داشته باشید خوبی نقد «دیجیتال» این است که لااقل 4 صفحه کاغذ در تیراژ چندین و چند نسخه به هدر نمی‌رود و صدمه‌ای به محیط زیست نمی‌خورد. آن چه بر باد می‌رود (اگر رفته باشد) وقت من است و صد البته وقت خواننده که البته در این مورد نیز خوانندۀ محترم با توجه به «تطابق میان عنوان و نمایه‌های متن یادداشت من از یکسو با محتوای آن از سوی دیگر» می‌توانسته دربارۀ وقت خود تصمیم بگیرد. پس به گمانم دیگر جایی برای انتقاد نباشد. مگر آنکه آن نقد به جایی دیگر برخورده باشد که در این صورت بهتر است آن را شفاف‌تر بیان کنیم.
    ت
    ۴ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۲۶
    !!!
    اصل مقاله را خواندم. شرم اور است. به نظرم باید نقدی هم بر نشریه ناشر درانداخت. حداقل این متن را برای نشریه گزارش «میراث» ارسال کنید.

    پاسخ یونس کرامتیارسال شده است.
    تا چه قبول افتد و چه در نظر آید!
    البته میراث مکتوب همیشه خبر انتشار یادداشت‌‌های مرا در وبگاه خود منتشر می‌کند. باید دید این بار چه می‌شود.
    رسول الدين
    ۴ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۴۳
    اگر عنوان نوشته تان نقد باشد كمتر حساسيت برانگيز است در واقع شما نقد جانداري از يك كار كم جان انجام داده ايد
    پاسخ یونس کرامتی
    سلام
    البته قصد حساسیت‌انگیزی نداشته‌ام اما به گمانم واژۀ «نقد» را هنگامی باید به کار برد که نویسنده صرفا به کاستی‌ها و اشتباهات علمی یک نوشته نظر دارد.
    ۴ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰:۴۲
    خدا قوت. منتظر یادداشت های بعدی ناراستی علمی هستم