آخرین نوشته ها
لینک های روزانه
    آمار بازدید
    بازدیدکنندگان تا کنون : ۹۰٫۵۴۱ نفر
    بازدیدکنندگان امروز : ۱۸ نفر
    تعداد یادداشت ها : ۵۰
    بازدید از این یادداشت : ۱٫۵۶۵

    پر بازدیدترین یادداشت ها :


    margin-bottom:0mm;
    2
    0
    {\/margin-bottom:0mm;}((?!{margin-bottom:0mm;)[\s\S])*{\/margin-bottom:0mm;}
    {margin-bottom:0mm;((?!{\/margin-bottom:0mm;)[\s\S])*{margin-bottom:0mm;
    Warning: DOMDocument::loadXML(): Premature end of data in tag i line 1620 in Entity, line: 2456 in /home/kateban/public_html/macode/macode.php on line 986
    شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۴۷
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت

    يك علاقمند به نقد
    ۲۸ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۶:۱۸
    آخرين نوشته، از آقاي عسكر بهرامي، كه به نظر من علمي ترين و بي طرفانه ترين نوشته تمامي اين مباحثات بود، مي تواند نقطه پايان زيبايي بر اين بحث باشد.
    عسکر بهرامی
    ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۵۱
    این رشته سر دراز دارد
    سالهاست نقد می‌خوانم و می‌نویسم ولی به یاد ندارم نقدی چنین جنجالی شود و بحثهای حاشیه‌ای گوناگونی را به میان بکشد. اگر هم صاحب اثر پاسخی به نقد داده، ولو تند، باز هم اولاً در چارچوب خود اثر بوده و در ثانی نهایتاً یکی دو بار پاسخ متقابل بوده و کمی بعد خاتمه یافته است (معمولآً به دست گردانندگان نشریه). اما به درازا کشیدن ماجرای نقد آقای کرامتی، از یک سو بدان سبب بوده که در فضای مجازی و بدون محدودیت جا و نظارت مطرح شده، و از سوی دیگر، موضوع اصلی بحث از یاد رفته است و برخی از طرفین ــ با عرض پوزش از همگی ــ به نوعی فرافکنی کرده و اصل مقاله و نقد را کنار گذاشته به اظهار نظر دربارۀ موضوعات دیگر پرداخته‌اند که دستکم برخی از آنها علمی نیست. ماجرا از آنجا آغاز شد که ویراستار محترم ــ که به نظر بنده لازم نبود وارد این بحث شوند ــ برای توجیه اشکالات مقاله که شماری از آنها در نقد آقای کرامتی آمده بود، پای همه ــ از نویسندۀ مقاله گرفته تا سردبیر مجلۀ فرهنگ‌نویسی و دهخدا ــ را وسط کشیدند و از تقصیر کار، به هرکدام سهمی دادند. متأسفانه نقدها و یادداشتهای بعدی، موضوع را فقط و فقط پیچیده‌تر کرد و موضوعاتی مطرح شد که دیگر ضرورتاً لازم نبود تنها اهل فن پاسخ بدهند. اما بیش از همه اظهار نظر ویراستار محترم دربارۀ دهخدا واکنش برانگیخت و سپس کسانی را وا داشت تا در دفاع از ویراستار، از آزادی قلم و صلاحیت همگان برای اظهار نظر در باب لغتنامۀ دهخدا و تخطئۀ عمل استفاده از اسم مستعار و بسیاری چیزهای دیگر، سخن بگویند.
    پاسخ دادن به تمام موارد مطرح شده در نقد و یادداشتها نه در توان بنده است و نه جایش در این مجال. فقط یکی دو نکته در مورد یادداشت اخیر، به قلم خانم اعظم سعادت، بگویم؛ البته در مورد آنهایی که متوجه منظورشان شدم. اعتراف می‌کنم که نفهمیدم «آیا انسانم آرزوست؟» و آقای «فهیمی کجاست؟» یعنی چه؟ گمان کنم منظور ایشان از پرسش دومی این باشد که چرا آقای فهیمی در این مشاجرات شرکت نکرده‌اند. اگر این برداشت من درست باشد، به نظرم خانم سعادت خود پیشاپیش پاسخ خود را داده‌اند؛ روشن‌تر بگویم اگر نویسنده محترم مقاله توضیحی می‌داشتند، حتماً ارائه می‌کردند و نیازی به پاسخگویی ویراستار به نقد و باقی قضایا نبود و به این ترتیب اصل پاسخگویی ویراستار ــ که خانم سعادت در مقام دفاع از ایشان برآمده‌اند ــ زیر سؤال می‌رود.
    پیش از هر چیز، باید گفت کسی راه گفتگو را بر ویراستار محترم نبست؛ اما گفتگو آدابی دارد و مقدماتی، و اینکه یکباره و بی‌مقدمه و فقط و فقط در یک جمله لغتنامۀ دهخدا را ناروشمند و نابحق مشهور بخوانیم، اصلاً گفتگو نیست؛ به نظرم تنها یک کلی‌گویی است و، با عرض پوزش، باید بگویم نوعی نیش زدن و تعیین نرخ وسط دعوا است. در جایی که موضوع مقالۀ آقای فهیمی و مشکلات آن است، چرا باید یکباره پای دهخدا وسط بیاید. اگر هم نظر ویراستار محترم علمی باشد، باز هم جای مطرح کردن آن اینجا نیست؛ ایشان فقط خواسته‌اند خود را تبرئه کنند که اگر مقاله باز هم ایراد دارد، تقصیر دهخداست. در جامعۀ ما مشکلات زیادی وجود دارد و مثلاً می‌توان بسیاری از مسئولان را به خاطر آنها سرزنش کرد، آیا باید هم این قبیل موضوعات را هم همین جا مطرح ساخت؟ مثلاً فرض بفرمایید بنده بخواهم از کار آقای فهیمی دفاع کنم. مطمئناً شرایط کاری و زندگی ایشان هم در افت کیفیت مقاله مؤثر است، آیا باید پای همۀ عوامل دیگر را به میان بیاورم که چرا شرایط مناسبی فراهم نکرده‌اند که ایشان مقاله‌ای خالی از اشکال بنویسند.
    بنده سالهاست با آقای دکتر کرامتی همکاری و دوستی دارم و دانش و فضل ایشان را ــ تا آنجا که سوادم می‌رسد ــ می‌دانم و وصفش را از استادان حوزۀ کار ایشان هم شنیده‌ام. با این همه دربارۀ ادبیات نقد نگاهی متفاوت از ایشان دارم. از سوی دیگر آقای قربانزاده را هم اصلاً نمی‌شناسم، اما همواره کوشیده‌ام کار علمی را از فضای دوستیها و اغراض شخصی دور نگاه دارم.
    بنابراین، نه در مقام دفاع از یکی از طرفین این مباحثات، بلکه به عنوان شخصی بی‌طرف، و در اینجا هم در توضیح پاره‌ای نکات، و نه رد یا تأیید یکی، یا حتی پاسخگویی به خانم سعادت، خواستم یکی دو نکته را عرض کنم (که متأسفأنه مقدمه‌اش طولانی شد).
    نکتۀ دیگر، استفاده از نامهای مستعاری مثل یک همکار و غیره است. پرسش این است که دستکم در اینجا این موضوع چقدر اهمیت دارد و اگر این یادداشتها همراه نام واقعی نویسنده بودند و آن نامها را می‌شناختیم، تفاوتی در اصل موضوع می‌کرد؟ چه بسا همین نوشته‌ها را کسانی نوشته باشند که صلاحیت علمیشان از بنده و خانم سعادت و آقای قربانزاده بیشتر بوده باشد. البته معلوم نیست آنهایی هم که اسم هستند متعلق به اشخاص واقعی باشند، حتی خود نام خانم اعظم سعادت، که بنده تاکنون نشنیده‌ام و تفحصم در فهرست مقالات برای اینکه بدانم ایشان در چه زمینه‌هایی مقاله یا کتاب نوشته‌اند، بی‌نتیجه بود (نام آقای قربانزاده را هم فقط یک بار دیده‌ام). البته همۀ اینها دلیل نمی‌شود که این دو بزرگوار اظهار نظر نکنند. با این همه مطرح کردن این موضوع در جای نادرست و توضیحات بعدی آقای قربانزاده (که خود دهخدا این کار را ننوشته و از این قبیل چیزها) به همین سان نامناسب است. اگر ایشان نقد علمی بر لغتنامه دارند، بهتر است آن را با رعایت اصول اولیۀ نقدنویسی و ارائۀ شواهد منتشر سازند. اینکه ایشان تاکنون (و به رغم اینکه به مجلۀ فرهنگ‌نویسی که مجلۀ تخصصی همین حوزه است، دسترستی ویژه دارند) تاکنون مطلبی دراین بار منتشر نکرده‌اند، این تصور را پیش می‌آورد که اظهار نظرشان چندان مستدل و علمی نیست.
    کوتاه سخن اینکه امیدوارم این دوستان از بنده نرنجند، بحث را به پایان ببرند و وقت و توان خود را صرف کارهای علمی و سازنده کنند.
    ناشناس!!!!!
    ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۲۷
    سرکار خانم/ جناب آقای "اعظم سعادت"، که هیچ مطمئن نیستم با نام واقعی خود وارد بحث شده باشید
    1- به نظر می رسد بسیاری از مخاطبان "آقای ویراستار" نه تنها راه بحث را نبسته اند، بلکه به تبادل نظر در مورد لغتنامه دهخدا پرداخته اند تا جایی که این مسئله اعتراض عده ای دیگر را برانگیخته مبنی بر اینکه چرا از زمینه اصلی بحث خارج شده و به کار دهخدا پرداخته اند. ظاهرا کسی که راه بحث را بر خود بسته و احتمالا ناچار است از دیگر دوستان و همکاران خود بخواهد به جای او جوابی بدهند خود "آقای ویراستار" است.
    2- شما کجای نوشته های مخاطبان "آقای ویراستار" دیده اید که از دیدگاه خود اطمینان داشته باشند؟
    3- (و مهمتر از همه) هر کس مختار است با نام واقعی خود یا با نام مستعار وارد یک بحث علمی شود. این مسئله به خصوصیات فرد، اندیشه های او و محظورات رفتاری یا حتی شغلی وی بر می گردد؛ و من متعجبم شما چطور به خود اجازه می دهید با چنین لحنی در مورد افراد اظهار نظر کنید.
    - در ضمن اگر خیال دارید با این شیوه به "نقاب" دیگران چنگ بیاندازید تا شاید بتوانید نام اصلی آنان را بدانید (که نمی دانم به چه دردتان می خورد) گمان نمی کنم به هدف خود برسید.
    4- در مقابل این اهانت سکوت را ترجیح می دهم.
    5- برای برخی دیگر نیز سوال است که آقای فهیمی کجاست.
    یک علاقمند به نقد
    ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۲۶
    پس از مدتی که بحث خوب و نسبتاً علمی پیش می رفت، باز نوشته ای خشمگنانه از یک نفر فضا را آلوده کرد. نمی دانم چرا بند چهارم نوشته ایشان "آیا انسانم آرزوست" را توهینی آشکار به دیگران تلقی کردم و حالت اشمئزاز وجودم را فرا گرفت. کاش چنین افرادی پیش از ارسال نوشته های خود، یک بار از دید خوانندگان [فرهیخته] بی طرف به آن بنگرند و لحظه ای بیندیشند سطوری که نگاشته اند چه حالتی در دیگر افراد بر خواهد انگیخت.
    متاسفم
    یونس کرامتی
    ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲:۱۶
    سرکار خانم سعادت
    1- به دلایلی گمان می‌کنم که آن «یک همکار» آخری با «یک همکار»های قبلی فرق دارد! در واقع در این جا گویا سخن از دست کم دو «یک‌همکار» است
    2- بحث دربارۀ درستی یا نادرستی (شاید هم اخلاقی یا غیر اخلاقی و باز هم شاید حرفه‌ای یا غیر حرفه‌ای بودن) استفاده از «نام مستعار» (آن هم نام‌های مستعاری که بیشتر به کار نقد می‌آید) بحثی طولانی اما به گمانم جذاب است که من هم بدم نمی‌آید نظر دوستان را دربارۀ آن بدانم.
    اگر دوستان مایل باشند، بد نیست ذیل یک یادداشت مستقل به آن بپردازیم. تنها اشکال این قضیه این است که شاید برخی از دوستان نظر خود را با نام مستعار مطرح کنند!
    3- من از صمیم قلب معتقدم که در حوزه‌هایی از این دست هیچ وقت نمی‌توان مطمئن بود که چیزی یا نتیجه‌ای قطعی است. اما نمی‌دانم چند درصد از «دیگران» از صمیم قلب با من موافق هستند.
    4-اما در مورد محل اختفای آقای «دکتر» فهیمی! تنها دلگیری من از آقای قربانزاده این است که با اظهار نظری دور از «احتیاط علمی» که به گمان من، نه‌تنها ضرورت نداشت بلکه زائد نیز می‌نمود. خود را سپر بلای این دکتر بسیار متوسط کردند. به عبارت دیگر به گمان من آقای دکتر پشت دوست جوان ما، آقای قربان‌زاده پنهان شده‌اند و احتمالاً
    «هر جا سخن از انتحال است ایشان به همۀ ما می‌خندند!»
    اگر من مسؤولیتی در مجلۀ فرهنگ‌نویسی داشتم، برای حفظ آبروی مجله و البته پیشگیری از تکرار مواردی از این دست، مراتب را به مسؤولین دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساوه اطلاع می‌دادم تا اگر به چنین مسائلی و همچنین آبروی واحد دانشگاهی خود اهمیت می‌دهند، دست کم از دکتر بسیار متوسط خود توضیح بخواهند.
    کم‌ترین فایدۀ این کار این است که حتی اگر آب از آب تکان نخورد، دیگر کسی نخواهد توانست به بهانۀ بی‌اطلاعی خود را بی‌گناه نشان دهد.
    اعظم سعادت
    ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱:۴۵
    بحث درگرفته توجهم را جلب کرد و نظرات دوستان محترم را هم خواندم!

    چند سؤال برایم پیش آمده:

    1- چرا مخاطبان آقای ویراستار به جای این که پیرو آداب اصیل گفتگو از ایشان بپرسند

    دلیلشان بر این ادعا در باب لغتنامه چیست، برافروخته و رنجیده شدند و راه گفتگو را بستند؟

    2- چرا و از کجا اطمینان دارند که دیدگاه خودشان در مورد لغتنامه دهخدا بهترین است؟

    3- چرا کسی به خود اجازه می دهد در رابطه ای که عده ای همدیگر را می شناسند

    و با نام واقعیشان وارد بحث شده اند، پشت نقاب «یک همکار» پنهان شود؟

    ظاهرا هم اقای کرامتی را می شناسند و هم اقای قربانزاده را!
    طرح عقیده به ویژه در یک مورد علمی که قایم شدن ندارد!

    4- آیا انسانم آرزوست؟

    5- آقای فهیمی کجاست؟
    يك همكار
    ۲۱ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۰:۵۳
    اقاي قربان زاده اگر ميخواهند ويراستار باشند بايد ياد بگيرند :١. به جاي مجله حرف نزنند چون سردبير ان كس ديگري ست. ٢. به جاي نويسنده حرف نزنند چون صاحب مقاله نيستند. ٣. از روند توليد و ويرايش حرف نزنند چون ربطي به مخاطبان ندارد، انچه انان ميبينند حاصل كار است كه چاپ شده است.٤. ويرايش فني و زباني با بحث علمي فرق دارد.٥. ويراستار بايد حافظ اسرار مجله و اسرار نويسندگان باشد. اخلاق ويراستاري را بياموزيد.
    دانشجوی دکتری ادبیات
    ۱۶ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۱۴
    متأسفانه ما در جامعهای زندگی میکنیم که مطلقگرایی و اسطورهسازی و اسطورهپنداری در بسیاری از ابعاد و زوایای آن نفوذ کرده است. گاه مفاخر علمی و ادبی خود را تا بدان درجه بالا میبریم که دست خودمان هم به آنها نمیرسد. این آفت که بزرگانمان و آثارشان یا در قله غیرقابلدسترس نقد و ارزیابی و تصحیح قرار میگیرند و یا اینکه در عین مظلومیت به فراموشی سپرده میشوند، تأسفآور است و ناشی از فرهنگ افراط و تفریط. اگر ما ایرانیان نتوانیم به نقد آثار ارجمند دلسوزان زبان و فرهنگ این سرزمین بپردازیم، گویا چشم به جهان دیگری دوختهایم تا پیشرفت و نوشدن را برایمان به ارمغان آورد! اینکه تابلوی ورود ممنوع را بر سردر آثار بزرگانمان نصب کنیم و هرگونه داوری و قضاوت را به پای گستاخی و دلیری نابجا بگذاریم، به-دور از شأن عالمانه است. گمان میرود هنوز زمان زیادی لازم است تا روح ایرانی و خرد جمعی بتواند در کنار فردوسی و سعدی و حافظ و.... دهخدا و ...قدم بزند و نصیب واقعی خود را از آنان ببرد..
    مرضیه مسیح پور
    ۱۴ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۴۳
    به نظر می‌رسد افرادی که نظر داده‌‌اند از موضوع اصلی بحث غافل شده‌اند و به تفصیل به نظر ویراستار مجلة فرهنگ‌نویسی پرداخته‌اند.
    آقای قربان‌زاده با سخن درست خود «آب در خوابگه مورچگان» ریخته‌اند. باید گفت مقایسة وی میان لغت‌نامة دهخدا و فرهنگ سخن کاملاً بجاست.
    آقای کرامتی فرموده‌اند: «نباید «بی‌اساس» سخن بگوییم و خصوصاً اگر از چیزی می‌نویسیم دست کم بدانیم که حکم کردن دربارة مطالبی از این دست، با حرف‌هایی که در محافل دوستانه زده می‌شود «خیلی خیلی» فرق دارد.» در پاسخ به ایشان و دکتر سجادی و دیگر افرادی که با زبان تندی به آقای قربان‌زاده تاخته‌اند می‌توان مقاله دکتر صادقی را شاهد آورد:
    دهخدا در زمان حیات خود موفق شد تنها بخشی از فرهنگ خود را از سال 1326 تا 1334 در 17 جلد و جزوه در 4264 صفحه (یک ششم کل کتاب) به چاپ برساند و البته در تدوین و چاپ آن عده‌ای از استادان و ادبا و دانشجویان ادبیات نیز با او همکاری داشتند (مقاله شیوه‌های فرهنگ‌نویسی در لغت‌نامه دهخدا، علی‌اشرف صادقی، مجله فرهنگ‌نویسی، ش 2، ص 2). برای تدوین کتاب هیچ گونه شیوه‌نامه و دستورالعمل کتبی وجود نداشت و مؤلفان باید بر اساس معلومات خود به تدوین آن می‌پرداختند. طبیعی است که این افراد از نظر معلومات ادبی و زبانی و لغوی در یک سطح نبودند و نتیجه کار آنها هم طبعاً متفاوت بود (همان، ص 3). بسیاری از تنظیم‌کنندگان برای یافتن و تفکیک معانی به فرهنگ‌های دم دست مانند برهان و ناظم الاطبا و آنندراج و غیره رجوع می‌کردند و حوصله جستجو در سایر فرهنگها را نداشتند (همان، ص 3). بعد از فوت دهخدا، میان مجلدات حروف مختلف کتاب، از نظر کیفیت، اعتبار، صحت، حجم مطالب ، زبان به‌کارگرفته‌شده در تعاریف لغات و جز آنها، خلأها و نقایص و تفاوت زیاد پیدا شده که در آخرین چاپ آن نیز بر طرف نشده است (همان، ص 4). [در انتهای مقاله پس از برشمردن «بخش بسیار کوچکی از کاستی‌های لغت‌نامه در 37 صفحه!» آمده است:] این اشکالات اساساً به خود دهخدا برمی‌گردد، اما بعضی از آنها نیز ناشی از عدم تخصص مؤلفان بعد از دهخدا در امر لغت‌نویسی است (همان، ص 38)
    یک دانشجو
    ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۲۰
    شکی نیست که لغت‌نامۀ دهخدا و همکارانش اثری ارجمندست؛ اما هیچ‌یک از آثار بشری وحی منزل نیست؛ آن هم فرهنگ لغت که با همۀ دشواری‌ها و بارهایش، همیشه در بوتۀ نقد گذاشته می‌شود و این البته اتفاقی نیک است. می‌توان نقد کرد و عالمانه نقد کرد. و اتفاقاً باید جوا‌ن‌ها هم دست به قلم شوند. صفت ناروشمند درست به کار رفته است و شاهدش سخن آقای دکتر انوری به عنوان یکی از مؤلفان لغت‌نامه است که آن را به‌ویژه در مقابل فرهنگ نفیسی ناشیوه‌مندترین فرهنگ لغت در این قرن می‌دانند. (مجلۀ فرهنگ نویسی، مهر88، ش 2، ص158) بله اگر به دقت نگاه کنیم متوجه می‌شویم که لغت‌نامه در کنار محاسنش، روشمند و یکدست نیست. گرچه برخی از کاستی‌ها معلول زمانه و محدودیت‌هاست اما در همان زمان هم امکان تدوین یک شیوه‌نامۀ منسجم بوده است؛ همچنان‌که دایره‌المعارف مصاحب در میان دانشنامه‌های فارسی نمونه‌ایست عالی و قاعده‌مند.
    ناشناس
    ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۸:۴۶
    سلام
    كل ماجرا جالب بود، ولي همگي زيادي جدي گرفتين...
    يك علاقمند به نقد
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۳:۲۳
    پس از خواندن نوشته هاي دوستان، گاه لذت بردن از بحث هاي علمي و گاه در شگفت آمدن از خشونت هاي در لفافه پيچيده شده، هنگامي كه به يادداشتي از صاحب وبلاگ رسيدم، جنگ را مغلوبه پنداشتم و انديشيدم كه جدال ها به سر آمده، اما چنان كه پيداست داستان ادامه دارد.
    بر خلاف نظر برخي، اينجانب از بحث پيرامون مسايل مختلف در چنين فضاهايي استقبال مي كنم. اگر جاي بحث در مورد مثلا لغتنامه دهخدا اينجا نيست (ولو موضوع اصلي نباشد) پس كجاست؟
    اميدوارم دوستان با سعه صدر خود، نظافت نسبي بحث را حفظ نمايند.
    علی نویدی ملاطی
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۳:۲۱
    جناب آقای دکتر کرامتی
    از جناب سعدی آموخته ایم که «متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد». شما ایرادی بر یکی از مقالات شمارة هفتم فرهنگ نویسی گرفته اید به امید تکرار نشدن چنین مواردی در آینده که به گمانم بسیار بجا بوده است. به حاشیه رانده شدن این دلسوزی کمترین فایده ای را در بر نخواهد داشت. از این رو تصور می کنم ادامة بحث از طرف شما به صلاح نباشد.
    نسرین منصوری فر
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۳:۲۰
    با عرض سلام
    چیزی که در نگاه من عجیب می نمود، شیوه نقد دوستان بود به نظری که ویراستار مجله فرهنگ نویسی داده بودند. من هنوز درک روشنی نسبت به این هیاهوها و وا فرهنگا و وامرزو بوما که در این رد جواب ها نهان بود، ندارم. پرسش اصلی من این است که به جای پرداختن به موضوع اصلی که همان نقد مقاله مطرح شده باشد و سوال و جوابهایی که می تواند روشنگر خیلی از نکات برای من مخاطب باشد، دوستان نوک پیکان را به هم نشانه گرفته اند که چه شده است ، ویراستار جوانی که صد البته به خاطر صغر سن صلاحیت نظر دادن را ندارد ، این چنین بزرگی و شان لغت نامه دهخدا را نشانه گرفته است. کمی تحملمان را بالا ببریم و این بزرگ نمایی ها را کنار بگذاریم چرا که خودمان فرصت یک گفتمان درست و به جا را از خود و دیگران می گیریم... از همه مهمتر این که برنتابیدن نقد بر هر کتابی از جمله لغت نامه دهخدا، موضوعی است که این بنده حقیر باز هم در کمال شرمندگی و خاکساری از درک آن عاجزم. چه ایرادی دارد که عیوب یک کار مشخص شود تا گامی برای روشن کردن اذهان تشنه علم برداشته شود که برای آیندگان هم مرده ریگی از شیوه نقد صحیح به جا بماند؟ جایگاه و ارزش لغت نامه دهخدا بر همگان روشن است و نیازی به آوردن دلیل و برهان نیست اما پر واضح است که از ایراد هم بری نیست و نقدهایی بر آن وارد است و نعوذبالله قرآن نبی نیست که نتوان بر آن انگشت اما و اگر نهاد. آنچه که لازم به نظر می رسد نقد منصفانه آثار پیشینیان است که موجب ادامه راه آنان است به خصوص که ما در راه فرهنگ نویسی نوین و امروزی، به کودکی نوپا می مانیم که هنوز به درستی نمی تواند گام بردارد. به یاد این داستان افتادم که کسی ماه را نشان دیگری می داد و آن دیگری به جای آن که به ماه نگاه کند به نوک انگشت شخص نگاه می کرد.

    زیاده عرضی نیست...........
    یونس کرامتی
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۳:۱۶
    جناب آقای رستمی
    اگر بنده، حضرت عالی و آقای قربان‌زاده (و البته نه آقای دکتر رضا فهیمی که هیچ کس در مورد ایشان بدگمان نیست!) شهروندان مدینۀ فاضله بودیم شاید نظر آقای قربان‌زاده سرلوحۀ کار همه بود. اما دوست عزیز واقعیت چیز دیگر است و زندگی بخشی از واقعیت و نوشتن مقاله و انتشار آن (دست کم برای امثال من و شما و آقای قربان‌زاده) بخش مهمی از زندگی
    صداقت مند
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۳:۰۰
    به گمان اين حقير نيز شاگردان استاد گرانقدر جناب آقاي دكتر صادقي نيز، احتمالا بدون اينكه آن حضرت استادي حتي با خبر باشند و بي اطلاع از دوستي ميان اين استادان، به قصد طرفداري، به شكل بدي تيشه به ريشه خود ميزنند.
    محمد رستمی
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۵۸
    آقای کرامتی عزیز، شما در یادداشت خود اشاره کردید که:
    «مجلۀ فرهنگ‌نویسی را از اتهام «بی‌توجهی به انتشار مقالۀ تکراری» مبرا دانسته اید».
    آقای قربان زاده نیز همسو با نظر شما به این نکته اشاره کردند که
    مقالۀ «نگاهی به واژه‌های جوامع احکام‌النجوم» در تاریخ 1390/7/5 به دفتر مجلۀ فرهنگ‌نویسی رسیده و پس از مدت کوتاهی نیز پذیرش شده و مقالۀ «بررسی ویژگی‌های سبکی و واژگانی کتاب جوامع احکام النجوم» در بهار 1392 منتشر شده‌است. طبیعی است که مجلۀ فرهنگ‌نویسی در سال 1390 از انتشار مقاله‌ای مشابه در سال 1392 بی‌خبر بوده‌است.
    پس هر دو در این مورد که، اتهامی متوجه مجله نیست اتفاق نظر دارید.
    اما شما این جملۀ آقای قربان زاده را «فرافکنی آشکار» اصحاب مجله در جستجوی مقاله های ارسالی دانسته اید:
    به نظر نگارنده محیط علمی ما باید از هرگونه نیرنگ پاكیزه باشد و مسئولان مجله‌ها خود را از جست‌وجو برای یافتن مقالۀ مشابه از همان نویسنده بی‌نیاز ببینند
    آنچه منِ دانشجوی ادبیات از این جملۀ می فهمم که حتما منظور ایشان هم همین بوده، این است که ایده آل یک محیط علمی این است که دور از نیرنگ باشد، که متاسفانه در حال حاضر اینگونه نیست و نمونۀ آن نیرنگ آقای فهیمی است با چاپ مکرر و آگاهانۀ مقاله شان.
    خیلی عجیب است که آقای کرامتی و آقای قربان زاده هر دو به اصل این مسئله که چاپ یک مقاله در دو جای مختلف کار ناپسندی است که نویسندۀ مقاله مرتکب شده و به گفتۀ آقای قربان زاده نیرنگ بازانه؛ اما این امر به حاشیه رفته و ویراستار مجله به جای نویسندۀ مقاله مورد اتهام قرار گرفته است
    یونس کرامتی
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۴۸
    دوست گرامی، جناب آقای سعادت
    به نظر بنده نیز این گله‌ها وارد است اما من معتقدم که «خرد جمعی» (آن هم جمعی تحصیل‌کرده و روشن‌فکر) اگر چه شاید با تأخیر اما سرانجام ماجرا را به راه درست هدایت خواهد کرد. همین دوستان گله‌مند و البته خود شما در شمار دلایل من بر درستی این دیدگاه هستید.
    به گمان من آنها که خود را در جایگاه «تذکر به جمع» می‌بینند اعتقادی به «جمع» و «خرد جمعی» ندارند. من حتی در هنگام تدریس و در مقام استاد کلاس نیز نمی‌کوشم نظر خود را بر آنان تحمیل کنم و کلاس را به سوی خاصی بکشانم. بلکه سعی من بر این است که همۀ دانشجویان در بحث شرکت کنند و خرد جمعی همۀ حاضران به نتیجه‌ای برسد که مسلماً محترم‌تر از نتیجۀ تحمیلی استاد است( گمان دارم که بیشتر دانشجویان من در دو ترم اخیر می‌توانند گواهان این دعوی باشند ). چه رسد به محفلی این چنین که من در مقایسه با برخی اظهار نظر کنندگان در مرتبۀ شاگردی هستم و با بسیاری از دیگر نظر دهندگان دوست یا همکارم.
    اما در مورد «ترتیب متهمین»، پاسخ من همان توضیح شما است! به گمان من لزومی نداشت که آقای قربان‌زاده دربارۀ زحماتی که برای مقاله ساختن از نوشتۀ آقای دکتر فهیمی متحمل شده بودند، داد سخن سر دهند، اما ایشان به این کار«زیاده»، «زیاده‌روی زیاده» نیز «زیاده» کرده بودند و در مقام مقایسۀ «لغت‌نامۀ دهخدا» و «فرهنگ بزرگ سخن»، سخنانی گفته بودند که شک دارم کسی (دوست یا دشمن) آنها «سنجیده» به شمار آورد. به گمان من «یک دانشجوی تاریخ علم» دربارۀ معیار «بااساس! بودن» سخنانی از این دست، توضیح کافی داده‌اند. حال اگر کسی واکنش به این سخنان را بر خود فرض بداند نباید چندان از وی «گله‌مند» بود، هر چند انتظار به کارگیری الفاظ مناسب، همواره به‌جا است.
    یوسف سعادت
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۰۹
    جناب آقای دکتر کرامتی عزیز،

    فرموده‌اید: «اما این که چرا بحث از موضوع اصلی خارج شده و به بیراه رفته است، گله‌ای است که در چند یادداشت دیگر هم آمده است. هرچند اگر انصاف بدهیم «متهم ردیف اول» این «بیراهه‌روی» ویراستار محترم مجله جناب آقای قربان‌زاده است». عرض شود که:
    1. فرموده‌اید: «گله‌ای است که در چند یادداشت دیگر هم آمده است. هرچند ...». از آن‌جا که به نظر بنده این گله‌ها وارد است، انتظار بنده از حضرت عالی تذکر به بیراهه‌روندگان بود تا گفتگو بر سر موضوع اصلی و عالمانه‌ای که طرح فرموده‌اید ادامه یابد. حال که چنین نشد،
    2. دلیل این اتهام ردیف اول را هم که به ایشان زده‌اید بفرمایید (توضیح این‌که آن بیراهه‌روی‌ها معطوف به صفت‌هایی بودند که جناب آقای قربان‌زاده برای لغت‌نامه به کار برده بودند).
    فرهاد قربان‌زاده
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۰۹
    برخي خوانندگان، به‌جاي پاسخ علمي، به متلك‌گويي و توهين به نگارنده روي آورده‌اند و خوشبختانه يا متأسفانه بنده توان جواب دادن با اين لحن را ندارم. به اين دست از خوانندگان پيشنهاد مي‌كنم، قبل از هر توهين و متلك دوباره‌اي، يكي از دو نقدي را كه به لغت‌نامه شده‌است و در بالا به آن اشاره كردم مطالعه فرمايند. خوشحال مي‌شدم اگر در پيغام‌هاي عليه من، فقط و فقط يك نكتة «علمي» مي‌ديدم. از سوي ديگر، بحث اصلي (انتشار يك مقاله در دو جا) به حاشيه رانده شده‌است. درنتيجه از تمامي بزرگان بنده‌نوازي كه باعث تكدر خاطرشان شده‌ام عذرخواهي مي‌كنم و از ادامة اين بحث خودداري مي‌كنم.
    یونس کرامتی
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۰۷
    دوست عزیز ناشناس
    به گمان من آنها که از دهخدا و لغت‌نامه‌اش حمایت کرده‌اند مقصودشان این نبوده که لغت‌نامۀ دهخدا تا ابد بهترین و برترین لغت‌نامه خواهد ماند. و نیز نمی‌خواسته‌اند از لغت‌نامه بتی بی‌بدیل بسازند. بلکه می‌خواستند به برخی دوستان تذکر دهند که این چنین بر بزرگان ما نتازند. هیج یک از آنان نگفته است که این لغت‌نامه عاری از اشتباه است و اگر چنین تصوری برای شما پیش آمده باشد به گمان من تصوری نادرست یا دست کم اغراق‌آمیز است. باز به گمان من دوستاران واقعی دهخدا نظری کمابیش شبیه به نظر شما دارند که این لغت‌نامه در روزگاری که نوشته شد، بی‌شک یک کار عظیم بوده است. و ای وای برما اگر نتوانیم پس از کمابیش 70 سال با این امکانات و نفراتی که در اختیار داریم لغت‌نامه‌ای جامع‌تر و روشمندتر تنظیم کنیم.
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۱۲
    جای تعجب است که ابتدا نقدی بر یک مقاله که همزمان در دو جا چاپ شده منتشر می‌شود، سپس یکی دو نظر در آن باره مطرح می‌گردد و بلافاصله همۀ خوانندگان اصل موضوع را رها می‌کنند و به دو کلمه‌ای که در میان یکی از نظراتِ ذیل آن نقد مطرح شده می‌پردازند! حال دلیل این امر چیست؟ بت‌ساختن از لغتنامۀ دهخدا؟ یا نادیده گرفتن سایر فرهنگ‌های فارسی جدیدتر؟ در کشور ما بت‌ساختن از یک فرد یا یک چیز موضوع تازه‌ای نیست. این بار هم ذیل نقد آقای دکتر کرامتی شاهد یک نمونه‌اش بودیم. هرکس که با ابتدایی‌ترین الفبای فرهنگ‌نویسی آشنا باشد به سادگی درمیابد که لغتنامۀ دهخدا از لحاظ روشمندی چندان قوی نیست و بسیاری از اصول فرهنگ‌نویسی علمی در آن رعایت نشده. البته این مسئله هیچ خللی به اهمیت و ارزش تاریخی لغتنامه وارد نمی‌کند. چراکه چند دهه از تألیف و انتشار لغتنامه گذشته و طبعاً در این بازۀ زمانی علم فرهنگ‌نویسی بسیار پیشرفت کرده است. لغتنامه در زمان انتشارش بی‌شک جامع‌ترین و بهترین فرهنگ فارسی موجود بوده، اما از آن زمان چند دهه گذشته و فرهنگ‌هایی مانند فرهنگ معین و سخن منتشر شده‌اند؛ این دو فرهنگ با وجود آنکه حجمشان از لغتنامه کمتر است، اما بسیار روشمندتر هستند و با معیارهای علمی فرهنگ‌نویسی مطابقت بیشتری دارند. همچنین تدوین و انتشار «فرهنگ جامع زبان فارسی» در فرهنگستان، که نخستین جلد آن کمتر از یک سال پیش منتشر شد، بدان معناست که چند سال دیگر لغتنامۀ دهخدا حتی جامع‌ترین فرهنگ فارسی موجود نیز نخواهد بود. دوستان محترمی که ذیل نوشتۀ آقای قربانزاده با آن لحن زننده و ناپسند زبان به انتقاد گشودند و لغتنامه را به بتی بی‌بدیل بدل کردند، بد نیست بدانند که در حیطۀ علم هر اثر و هر نظری تاریخ مصرف خود را دارد و قرار نیست یک کتاب، یک فرهنگ، یا یک مقاله تا ابد بهترین و جامع‌ترین بماند و جایگزینی پیدا نکند. اگر اینطور بود، هرگز پس از لغت فرس اسدی طوسی فرهنگ دیگری قلمی نمی‌شد و در آن صورت اکنون لغتنامه‌ای نیز در کار نبود که بخواهیم نقدش کنیم یا از آن بت بسازیم! همانطور که آقای قربانزاده نیز در جایی اشاره کرد، امروز شماری از دانشمندانی که خود زمانی در زمرۀ مؤلفین لغتنامه بوده‌اند، به نقد این اثر پرداخته‌اند. دوستان گرامی، خواهش میکنم لطفاً کمی انعطاف فکری خود را بالا ببریم تا بیش از این شاهد چنین بحث‌های فرساینده و نابجایی در یک محیط علمی مجازی نباشیم.
    در پایان مایلم اشاره کنم که این یادداشت را از آن رو بی‌نام ارسال می‌کنم که بعداً «یک همکار» توصیه نکند که «فلانی بهتر است اظهار نظر دربارۀ یک اثر ملی را به بزرگترها بسپارد»!!!
    یونس کرامتی
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۱۰
    گمان نکنم این یکی فرافکنی آشکار باشد
    کرامت مند
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۰:۴۱
    دوستان عزیز
    به گمان این حقیر دل آقای کرامتی از جای دیگه پره به اتفاق تیمشون دارن این جوری جبران می کنن. استاد دکتر کرامتی موید باشید :)
    یونس کرامتی
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۵۹
    دوست عزیز جناب آقای سعادت
    دربارۀ این که فرموده‌اید برکشیدن یک جمله «بی‌ارتباط به موضوع» و بحث دربارۀ آن غیر علمی و غیر اخلاقی است. ترجیح می‌دهم عجالتاً نظری ندهم، اما گمان می‌کنم که یادداشت مورد نظر شما دست کم این فایده را دارد که بدانیم که نباید «بی‌اساس» سخن بگوییم و خصوصاً اگر چیزی می‌نویسیم دست کم بدانیم که حکم کردن دربارۀ مطالبی از این دست، با حرف‌هایی که در محافل دوستانه زده می‌شود «خیلی خیلی» فرق دارد و نمی‌توان بدون تکیه بر پژوهشی آماری آن را ابراز کرد. به طور خلاصه باید بیاموزیم که «سخن کو از سر اندیشه ناید//نوشتن را و گفتن را نشاید». البته در یک یادداشت دیگر نیز به کاربرد نادرست واژه‌ها در یادداشت آقای قربان‌زاده اشاره شده بود. در این مورد نیز باید گفت که شاید بزرگ‌نمایی این گونه اشکالات نگارشی درست نباشد، اما مسلماً از «ویراستار مجلۀ فرهنگ‌نویسی» که گویا سابقۀ طولانی در این زمینه دارند، انتظار می‌رود در نوشته‌های خود، واژه‌ها را دقیق‌تر به کار برند.
    اما این که چرا بحث از موضوع اصلی خارج شده و به بیراه رفته است، گله‌ای است که در چند یادداشت دیگر هم آمده است. هرچند اگر انصاف بدهیم «متهم ردیف اول» این «بیراهه‌روی» ویراستار محترم مجله جناب آقای قربان‌زاده است.
    یادداشتی که من نوشته بودم دو جنبه داشت:
    1- نوشتۀ آقای فهیمی «تقریبا» تکراری است (که با پاسخ آقای قربان‌زاده معلوم شد اگر تحقیقاً تکراری نیست به دلیل حک و اصلاحات و پیشنهادهای گروه فرهنگ‌نویسی است)
    2- این نوشته با این همه اشکالات برجای مانده(خواه تکراری و خواه غیر تکراری) سست‌تر از آن است که به عنوان مقاله در ویژه‌نامۀ تخصصی فرهنگ‌نویسی منتشر شود (نکته‌ای که هنوز بی‌پاسخ مانده و به گمانم در چند یادداشت نیز برخی پاسخ به آن را خواسته‌اند)
    من در مقالۀ نخست نوشته بودم که تاریخ پذیرش «چاپ اول نوشتۀ آقای دکتر رضا فهیمی (و البته همکاران) قطعاً چند ماه پس از تاریخ «انتشار ظاهری» مقاله است که به روشنی حکایت از آن دارد که تاریخ چاپ هم مسلماً دست کم یکی دو ماه پس از پذیرش است و بدین صورت مجلۀ فرهنگ‌نویسی را از اتهام «بی‌توجهی به انتشار مقالۀ تکراری» مبرا دانسته بودم (دست کم این نکته برای خود من که اهل «تاریخ علم» هستم خیلی روشن به نظر می‌رسید). اما پاسخ نخست آقای قربان‌زاده «به اتهام وارد نشده» چنان بود که گویی بررسی این امر اصولاً از وظایف دست‌اندرکاران نشر «ویژه‌نامه‌های ادواری یک مجلۀ علمی-پژوهشی» به شمار نمی‌آید. عبارت ایشان را به خاطر آورید (البته اگر مرا به «برکشیدن» گزاره‌ای فرعی متهم نکید:) )
    اینكه چرا آقای رضا فهیمی، نویسندۀ محترم مقاله، آن را برای دو مجله فرستاده‌اند، نكته‌ای است كه ایشان باید جوابگو باشند. به نظر نگارنده محیط علمی ما باید از هرگونه نیرنگ پاكیزه باشد و مسئولان مجله‌ها خود را از جست‌وجو برای یافتن مقالۀ مشابه از همان نویسنده بی‌نیاز ببینند
    در حالی که به گمان من این یک فرافکنی آشکار است و دست‌اندرکاران یک مجله‌، اگر می‌خواهند اعتبار آن را حفظ کنند باید نه‌تنها مقالات مشابه از همان نویسنده، بلکه مقالات مشابه نویسندگان دیگر را بجویند و بیابند و مقایسه کنند و فقط در این صورت است که می‌توانند دربارۀ «تازگی و اهمیت مطلب» «داوری» کنند (مگر نه این است که تازگی و اهمیت دو بند مهم از بندهای پرسش‌نامۀ داوری مقالات است؟)
    اما دربارۀ موضوع دوم، قصد دارم پس از آنکه نظرات مختلف دوستان گرد آمد، در یادداشتی دیگر گزارشی دربارۀ نظرات مختلف (و از جمله دو یادداشت آقای قربان‌زاده و تناقضات داخلی هر یادداشت یا میان دو یادداشت) ارائه کنم.
    یوسف سعادت
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۴۴
    به نظر بنده کاری خلاف رویکرد علمی و خلاف اخلاق است که در بحثی علمی از لابه‌لای لغات کسی گزاره‌ای فرعی و کاملا بی‌ربط به بحث اصلی را (چه آن گزاره درست باشد چه غلط) بربکشیم و همه سخن را بر آن متمرکز کنیم و موضوع اصلی را به کل بفراموشیم.
    یوسف سعادت
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۳۱
    در نوشتۀ آقای قربان‌زاده به صراحت گفته شده: «دکتر یونس کرامتی در تاریخ 20/11/92 نقدِ کاملاً بجایی به این مقاله بر روی سایت میراث مکتوب منتشر کردند. بنده پس از خواندن این نقد، هم‌صدا با دکتر کرامتی، یادداشتی را ذیل آن نقد منتشر کردم.».
    آن‌چه که در یادداشت نخست آقای قربان‌زاده آمده نیز به وضوح در راستای پرداختن به امور ویراستارانۀ مقالۀ یادشده است؛ برای نمونه: «همان‌طور كه مي‌دانيد بنده ويرايش مجلۀ فرهنگ‌نويسي را بر عهده دارم. دربارۀ اينكه در فهرست منابع مقاله، «غياث‌الدين رامپوري» در رديف الفبايي خود نيامده‌است حق با شماست و اين انتقاد متوجه من است.».
    از این سطور به‌سادگی می‌توان به مسؤولیت‌پذیری ایشان و پایبندی‌شان به تأیید دیدگاه درست پی برد.

    یادآور می‌شوم که موضوع مطلب نخست دکتر کرامتی گرامی «نگاهی به مقالۀ «نگاهی به واژه‌های جوامع احکام النجوم» در شمارۀ جدید مجلۀ فرهنگ‌نویسی» است.

    حال پرسش بنده این است:
    چرا در یادداشت‌های بزرگانی که اظهارنظر فرموده‌اند تقریبا هیچ سخنی در این باب نیامده؟
    محمد صاحبی
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۰۲
    سنتگرایان کشور ما ذر بیشتر موارد، با افراط و تفریط در مورد چهره های ادبی و علمی اظهار نظر می ‌کنند. رابطۀ آنها با نویسندگان و ادیبان و دانشمندان در عشق یا نفرت خلاصه می شود. من از مرحوم دهخدا تنفری ندارم ، عاشقش هم نیستم، اما پس از دو سال فعالیت جدی در زمینۀ فرهنگ نویسی و شانزده سال پژوهش و مطالعه در زمینۀ ادبیات و زبانشناسی، متوجه شدم که لغتنامه دهخدا کاستی های بسیاری دارد؛ برای مثال می توان به این موارد اشاره کرد:
    1. آوانویسی با استفاده از حرکات.
    2. آوردن مترداف در اکثر موارد به جای ارائۀ تعریف تحلیلی یا کاربردی جامع و مانع.
    3. دشوار و غریب بودن برخی از متردافات به ویژه مترادفهای منقول از فرهنگهای کهن.
    4. نقل مطالب کتابهای عربی در تعریف برخی از اصلاحات تخصصی که کار را برای خواننده غیر آشنا با عربی بسیار دشوار می کند.
    5. فاقد شاهد بودن بسیاری از واحدهای واژگانی و تفکیکهای معنایی که این گمان را به وجود می آورد که این واحدهای واژگانی فارسی نیستند.
    نه به قول شاعر!
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۹:۵۴
    چو خواهی که نامت رود در جهان
    «بکن!» نام نیک بزرگان نهان
    یک دانشجوی تاریخ علم
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۹:۳۹
    البته عرصۀ سیمرغ‌هایی چون آقای دکتر صادق سجادی، دکتر علی‌اشرف صادقی و [٭یک نام حذف شده٭] مسلماً جولانگاه یک دانشجوی صفرکیلومتر نیست اما من به عنوان دانشجوی تاریخ علم علاقمند به تاریخ احکام نجوم که در چند جلسه درس روش تحقیق دکتر [٭یک نام حذف شده٭] حاضر بوده‌ام و البته هنوز آن را پاس نکرده‌ام خواستم تا فقط بر اساس آموخته‌های خود در این کلاس، یکی از جمله‌های یادداشت اول ویراستار محترم ویژه‌نامۀ فرهنگ‌نویسی را (که البته در بیشتر نظرات مجلۀ فرهنگ‌نویسی نامیده شده است) بررسی کنم. جملۀ مورد نظر این است:
    همۀ كاربران لغت‌نامۀ دهخدا به‌خوبي مي‌دانند كه در بسياري از موارد فهم معني نوشته‌شده در اين فرهنگ از فهم خود سرمدخل دشوارتر است!
    البته من از ویراستار محترم انتظار ندارم که کلمۀ «همه» را مانند یک ریاضی‌دان (که طبعاً سرش کاملاً در حساب و کتاب است)، به معنی واقعی کلمۀ «همه» (در اینجا: تک‌تک کاربران) به کار برده باشد. چون در این صورت کافی است که یک کاربر لغت‌نامۀ دهخدا را پیدا کنیم که با این نظر مخالف باشد و در این صورت فرمایش ویراستار محترم نقض می‌شود چون برای ردّ صور عمومی، یک مثال نقض کفایت می‌کند. پس با حداکثر «تخفیف» ممکن (مثلا تخفیف ویژۀ شب عید) فرض می‌کنیم که مقصود ایشان از «همۀ کاربران» دست کم «نصف کاربران+ یک نفر» باشد (انصاف بدهید که تخفیف بیش از این به قول کسبه «صرف» ندارد).
    اما معمولاً برای آنکه «نصف» چیزی معلوم باشد، باید تمام آن چیز نیز معلوم باشد. پس به قول «هندسه‌دانان» مسأله بازمی‌گردد به این که « همۀ كاربران لغت‌نامۀ دهخدا چند نفر هستند؟»
    پاسخ چنین سؤالی را، کارشناس آمار می‌داند که چگونه باید یافت. یا باید در سرشماری عمومی کشور در برگ اطلاعات خانوار پرسیده شود که
    «در خانوادۀ شما چند نفر کاربر لغت‌نامۀ دهخدا هستند؟» اما مسلماً چنین کاری صورت نگرفته است (چون دست کم از خانوادۀ ما چنین چیزی نپرسیده‌اند!، از این گذشته به فرض محال انجام این کار کاربران غیر ایرانی لغت‌نامۀ دهخدا را چگونه شمرده‌اند؟) یا این که شمار آنها را «تخمین» زد. که بازهم میان «تخمین» اهل آمار و ریاضیات با «تخمین» رایج میان عموم مردم ( تقریباً =«حدس بی‌اساس»!) تفاوت از زمین تا آسمان است و خود این برای خودش تحقیق جداگانه‌ای است.
    اصلاً فرض کنیم که «شمار همۀ کاربران لغت‌نامۀ دهخدا» معلوم باشد. سؤال بعدی این است که ویراستار محترم از کجا می‌دانند که همۀ آنها (با در نظر گرفتن آن تخفیف: نصف + یک نفر) چنین عقیده‌ای دارند. طبعاً مطمئن‌ترین راه باز هم همانا روش سرشماری است اما در غیر این صورت بازهم باید از روش‌های تخمینی مرسوم در آمار استفاده کرد. یعنی از شمار قابل توجهی از کاربران پرسید که:
    آیا از نظر شما [در بسياري از موارد] فهم معني نوشته‌شده در اين فرهنگ از فهم خود سرمدخل دشوارتر است؟
    که این نیز برای خود پژوهشی است که در آن باید کلی جدول و منحنی و نمودار و عدد و رقم گنجاند تا دیگران باور کنند. تازه باید دقت داشت که ممکن است اشکال از سواد کاربری چون من و نه «معنی نوشته شده در این فرهنگ» باشد.
    من که هر چه گشتم چنین پژوهشی را نیافتم. اما اگر ویراستار محترم بر اساس پژوهش منتشرنشده‌ای چنین فرمایشی فرموده‌اند چرا «ویژه‌نامۀ فرنگ‌نویسی» آن را منتشر نمی‌کند تا نیازی به چاپ دوبارۀ مقاله‌ای تا این حد بحث‌انگیز نداشته باشد؟
    بهزاد همتی
    ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۹:۰۳
    ظاهراً دیگه اصل مطلب که مقالۀ دکتر فهیمی و مشکلات آن بوده فراموش شده و ویراستار محترم و نظرهای او در موضوعات مختلف، از ویرایش گرفته تا مجله‌داری و پریدن به این و آن، مسألۀ اصلی شده است. راستی به همین می‌گویند فرافکنی!! چی شد!!؟؟؟
    بهزاد همتی
    آرش ظریف
    ۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۵۳
    حالا که بازار لغت و لغت‌نامه «نابه‌حق بسیار گرم» است من نیز برای آنکه به قول «یک همکار»، دیگران گمان نکنند زبان ندارم، توجه «آن دیگران» را به نکته‌ای در «یادداشت» یا «پاسخ» یا «حالا هرچیز» ویراستار محترم که به قول خود ایشان «مغفول مانده بود» (نک یادداشت نخست!) جلب می‌کنم و آن این که:
    «هر کسی و در هر مقامی، این «اختیار» را دارد» بلکه شاید «هر اختیار» دیگر را هم داشته باشد اما این بدان معنی نیست که «این حق» را داشته باشد (البته توجه داشته باشید که در این جا: داشتن یا نداشتن، مسأله این نیست!). انسان چنان که گویند موجودی مختار است اما همیشه «محق» نیست.
    تفاوت بنیادین این دو مفهوم را می‌توان با مراجعه به هر «فرهنگ ارزشمند و نابحق كمتر مشهور» یا هر «لغت‌نامۀ ناروشمند و نابحق بسيار مشهور» دریافت البته به شرط آنکه به قول ویراستار محترم «فهم معني نوشته‌شده در اين فرهنگ از فهم خود سرمدخل دشوارتر» نباشد.
    [ناشناس از تهران]
    ۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۵۲
    نه به قول شاعر!
    جانا تو را که گفت که احوال ما «بپرس»!؟
    [ناشناس از تهران]
    ۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۵۱
    روزی در در جمع یاران نشسته بودیم که ظریفی طناز و مضمون‌ساز و نکته‌پرداز گفت:
    ما [٭یک کلمۀ حذف شده٭] معمولاً از آنچه می‌دانیم شرمنده‌ایم. از این رو همیشه از آنچه نمی‌دانیم حرف می‌زنیم»
    به نظرم رسید: نکند دلیل این که همیشه حرفی برای «زدن» داریم همین باشد؟
    یک همکار
    ۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۰۸
    ویراستار محترم در یادداشت دوم، پاسخ ــ یا به تعبیر ایشان یادداشت ــ خود را نه از سوی مجله بلکه به عنوان نوشتۀ شخصی مستقل خوانده و گفته است که هر کس می‌تواند پاسخ نقد یکی را بر نوشتۀ دیگری بدهد؛ اما یادش می‌رود که در یادداشت نخستین، خود را ویراستار مجله معرفی کرده و آن توضیحات را به نوعی وظیفۀ خود دانسته است، حالا هم در انتهای یادداشت می‌نویسد که اظهار نظر دربارۀ محتوای علمی را جزو وظیفه‌های خود نمی‌داند و این یعنی اینکه اظهار نظر در دیگر موارد وظیفۀ ایشان بوده است.
    نیز می‌نویسد: «اگر اندکی بهبود در مقالۀ دوم نسبت به مقالۀ نخست می‌بینید به دلیل پیشنهادهایی است که مجلۀ فرهنگ‌نویسی به نویسندۀ مقاله داده است» و در اینجا هم منظور از مجلۀ فرهنگ‌نویسی خود وی است؛ چون قبلاً هم گفته است که پیشنهادهای اصلاحی به نویسنده را او داده است و اینکه در بهبود مقاله چه‌ها که نکرده است. بله، هر کسی می‌تواند وارد کشمکشهای میان نویسندۀ اثر و منتقد او بشود، اما ورود شخص ثالث به این‌گونه دعواها فقط در مورد محتوای علمی مقاله معنا می‌یابد، نه در گزارش دادن روند چاپ مقاله و توجیه یا پذیرفتن اشتباه خود یا دیگران، و در این میان ایراد گرفتن بر بزرگان. متأسفانه وی به جای پوزشخواهی بابت ادعای نابجا و نسنجیدۀ قبلی در باب لغتنامۀ دهخدا ــ که مورد استفادۀ همۀ اهل تحقیق است و نه صرفاً ایشان ــ عذر بدتر از گناه می‌آورد؛ زحمات دهخدا و همکاراش را زیر سؤال می‌برد و با اثری دیگر مقایسه می‌کند که البته آن نیز ارزش خود را دارد، اما قیاس این دو اثر به تعبیر علما قیاس مع الفارق است.
    البته ظاهراً دست خودمان نیست؛ گاهی نمی‌توانیم سکوت کنیم، چون دیگران ممکن است فکر کنند زبان نداریم!! چندی پیش در یکی از سایتهای اجتماعی کسی پرسید: آیا کسی از دوستان فلان کتاب را دارد؟ و یکی پاسخ داده بود: نه، من ندارم!!
    ویراستاری که در باب محتوای علمی مقاله نظری ندارد و مسائل دیگر هم که در حیطۀ مسئولان مجله است و او هیچ مقام و مسئولیتی در این باب ندارد، پس اصلاً چرا وارد گود پاسخگویی شده است تا حالا ناچار شود برای توجیه نوشتۀ قبلی‌اش و اظهار نظر نامعقول در باب دهخدا، زمین و زمان را به هم بدوزد؟
    توجیه و تکرار اشتباه وی، مرا به یاد معلمی در دورۀ دبیرستانمان انداخت: روزی سر صف سخنرانی کرد و گفت: ابن سینا کافر بوده. دلیلش هم اعتراف خود اوست در این شعر: کفر چو منی گزاف و آسان نبود...
    ما دانش‌آموزان سال چهارمی، بعد از تمام شدن حرفش، به سراغش رفتیم و گفتیم: این چه حرفی بود زدی؟
    فردایش سر صف گفت: بله من اشتباه کردم، شعر از ابن سینا نبود!!!
    باز سراغش رفتیم و گفتیم شعر از خود اوست، ولی شما معنی‌اش را نمی‌فهمید.
    روز دیگر آمد و گفت: اصلاً اشتباه کردم. دیگر حرفی نمی‌زنم.
    البته او مردانه سر حرفش ایستاد و دیگر سخنرانی نکرد.
    کاش ما هم یاد بگیریم به اندازۀ [٭یک کلمۀ حذف شده٭] حرف بزنیم.
    [ناشناس از تهران]
    ۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۰۵
    ویراستار محترم مجلۀ فرهنگ نویسی، موضوعی چنان ساده را چنین پیجیده کرده‌ است که متأسفانه کار دارد به جاهای باریک می‌کشد. حالا دیگر اصل موضوع که انتشار مجدد مقاله‌ای ضعیف در مجلۀ فرهنگ‌نویسی بوده، تبدیل شده است به نقد دهخدا و اینکه هر کسی می‌تواند پاسخ نقد را بدهد و...
    در ضمن ایشان به جای پس گرفتن اظهار نظر نابجایشان در بارۀ لغتنامۀ دهخدا قضیه را بدتر کرده و دربارۀ مقدار زحمتی که دهخدا برای این اثر کشیده و نامتناسب بودن ارج و قرب اثر او با این زحمت (که نمیدانم با چه کیل و مقیاسی بدان رسیده‌اند)،باز هم نظر داده‌اند.
    [ناشناس از تهران]
    ۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۰۴
    ویراستار محترم، جناب آقای قربان زاده
    از آنجا که این نقد نظر مرا جلب کرده بود، به خواندن نظرات ذیل آن نیز مبادرت کردم. گذشته از اختلاف نظرهای اساسی که در برخی موارد مانند "ناروشمند و نابحق بسيار مشهور بودن لغتنامه دهخدا" با شما دارم، (هر چند تاکید شما روی واژه "بسیار" بوده باشد) تناقض های فاحش موجود در نوشته های آن ویراستار محترم تا اندازه ای در نظرم عجیب جلوه کرد که تصمیم گرفتم هدف شما را از نگارش این مطالب به ویژه جوابیه/تاییدیه دوم از شما جویا شوم.
    1. بندهای اول و ششم نوشته دوم شما به شدت با هم در تناقض است: بند اول: "یادداشت من «پاسخ» به نقد دکتر کرامتی نبوده‌است" و بند ششم: "هر کسی و در هر مقامی، این اختیار را دارد که به هر نقدی پاسخگو باشد و نمی‌توان پاسخ به نقد را فقط وظیفۀ نویسندۀ مقاله یا سردبیر مجله دانست" که در آن تایید کرده اید که در پی پاسخ دادن به نقد بوده‌اید.
    2. به همین شیوه بندهای ششم و هفتم با هم در تناقضند: بند ششم: "همان" و بند هفتم: "هیچ‌یک از فرموده‌های کاملاً بجای دکتر کرامتی را رد نکرده‌ام و با ایشان کاملاً هم‌صدا هستم".
    3. نخستین سطور نوشته دوم با واپسین سطور نوشته اول تنافض مفرحی دارد: "دکتر یونس کرامتی در تاریخ 20/11/92 نقدِ کاملاً بجایی به این مقاله بر روی سایت میراث مکتوب منتشر کردند. بنده پس از خواندن این نقد، هم‌صدا با دکتر کرامتی، یادداشتی را ذیل آن نقد منتشر کردم" و اما: "البته فرهيختگاني مانند شما مي‌توانند نظرهای پيشنهادی خود را براي بهبود اين مجله بفرمايند و ما نيز استقبال مي‌كنيم".
    4. در مورد اینکه آیا جنابعالی در مورد محتوای مقاله نظر داده اید و دفاعی کرده اید یا خیر، در نوشته دوم می خوانیم: "همان‌طور که در موارد بالا نیز می‌بینید، بنده، مانند قبل، به‌هیچ‌وجه دربارۀ محتوای علمی مقاله اظهار نظر نکرده‌ام و این کار را جزء وظیفه‌های خود نمی‌دانم" و در نوشته اول: "اما دربارۀ محتواي مقاله؛ در اين مقاله، ...".
    شاید اگر کمی بیشتر دقت یا صداقت به خرج می دادید شاهد مواردی از این دست در نوشته های شما نمی بودیم.
    موید باشید
    یونس کرامتی
    ۸ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۵۴
    این دیدگاه را یکی از پژوهشگران نام‌آشنا با پست الکترونیک فرستاده‌اند و من نظر ایشان را با حذف چند عبارت (که موضع آنها با ... مشخص شده است) در این جا درج می‌کنم
    با عرض سلام مجدد، نقدی را که نوشته بودید خواندم و چون نهایت اطمینان را هم به شما و هم به دوست عزیز دانشمندم صادق سجادی که یادداشتی ازو درین باب در گفت و گوهای مربوط به این مقاله دیدم، دارم، نیازی به خواندن مقالهء اصلی احساس نشد. اتفاق رای و روایت دو راوی ثقه برای بنده کافیست.

    البته آنچه که نوشته اید همه صحیح و معقول است. خود فقیر ابداً عادت به جرّ و بحث با کسی ندارم و بجز ... تا کنون وارد این گونه مباحثات نشده ام. اما این را هم میدانم که اگر چنین نقدهائی ... نوشته نشود، وضع نشریات "علمی پژوهشی" در وطن عزیزمان ازین هم که هست بدتر خواهد شد. مسؤلیت این کارها با سردبیران محترم این نشریات است که متوجّه باشند هم یک مقاله با اسامی مختلف این جا و آنجا چاپ نشود، و هم موضوع و مطلبی که در مقاله عنوان میگردد موضوعی بکر و تازه یا به قول فرنگان (original) باشد.
    نکتهء آخری که باید ذکر کنم، اظهار تأسف است از وضع فرهنگی و دانش کسانی است که از مرحوم دهخدا و لغتنامهء عظیم او که سالها محل رجوع طلاب زبان و ادب فارسی بوده است، این گونه ... انتقاد میکنند. متأسفانه این بار اولی نیست که نسبت به آن دانشمند عظیم الشأن اسائهء ادبی می بینم. یکبار پیش ازین هم کسی در مصاحبه یی گفته بود که دهخدا نه لغت شناس بود و نه نویسنده و برخی دیگر یاوه های ازین دست. از ... نسبت به پدر لغت نویسی در فارسی مدرن چنین اظهارنظرهائی میکنند، چه توقعی میتوان داشت؟
    امیدوارم که همواره در پناه خداوند تبارک و تعالی موفق و مؤید باشید و بنویسید .... جزاکم الله خیراً.
    فرهاد قربان‌زاده (مجلۀ فرهنگ‌نويسی)
    ۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۳:۵۳
    در شمارۀ هفتم
    مجلۀ فرهنگ‌نویسی (دی 1392)، مقاله‌ای با عنوان نگاهی به واژه‌های جوامع احکام‌النجوم منتشر شده‌است. پس از انتشار این مقاله دکتر یونس کرامتی در تاریخ 20/11/92 نقدِ کاملاً بجایی به این مقاله بر روی سایت میراث مکتوب منتشر کردند.
    بنده پس از خواندن این نقد، هم‌صدا با دکتر کرامتی، یادداشتی را ذیل آن نقد منتشر کردم. سپس، استاد ارجمند، دکتر سجادی، به فرض اینکه عرایض بنده «پاسخ» به دکتر کرامتی بوده‌است یادداشت دیگری در حمایت از ایشان منتشر کردند.
    ازآنجایی‌که آن یادداشت کوتاه من موجب سوء برداشت‌هایی برای ایشان و احتمالاً دیگران شده‌است، برای روشن شدن مطلب چند نکتۀ زیر را به عرض می‌رسانم:
    1. یادداشت من «پاسخ» به نقد دکتر کرامتی نبوده‌است که هیچ، بلکه کاملاً خود را با ایشان هم‌نظر می‌بینم. بنده قبلاً در مجلۀ گزارش میراث مقاله‌ای با عنوان «درنگ بر یک فرهنگ» (ضمیمۀ شمارۀ 2، تیر 1391)
    منتشر کرده بودم و از شیوۀ ناپسندیدۀ کتاب‌سازی و مقاله‌سازی انتقاد کرده بودم. یادداشت مورد بحث نیز در تأیید نقد دکتر کرامتی بوده‌است. به این صورت که وقتی دکتر کرامتی فرموده بودند مقالۀ مورد بحث قبلاً جایی چاپ شده‌است و در عین حال مقالۀ ضعیفی نیز هست، بنده در «تأیید» این فرمایش دکتر کرامتی نوشتم اگر اندکی بهبود در مقالۀ دوم نسبت به مقالۀ نخست می‌بینید به دلیل پیشنهادهایی است که مجلۀ فرهنگ‌نویسی به نویسندۀ مقاله داده‌است و ایشان نیز در مقالۀ خود آن‌ها را اعمال کرده‌اند. پس همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید بنده «پاسخ» نداده‌ام که بخواهد وظیفۀ من باشد یا نباشد.
    2. مقالۀ «نگاهی به واژه‌های جوامع احکام‌النجوم» در تاریخ 1390/7/5 به دفتر مجلۀ فرهنگ‌نویسی رسیده و پس از مدت کوتاهی نیز پذیرش شده و مقالۀ «بررسی ویژگی‌های سبکی و واژگانی کتاب جوامع احکام النجوم» در بهار 1392 منتشر شده‌است. طبیعی است که مجلۀ فرهنگ‌نویسی در سال 1390 از انتشار مقاله‌ای مشابه در سال 1392 بی‌خبر بوده‌است.
    3. بنده در قسمتی از یادداشت خود دربارۀ لغت‌نامۀ دهخدا نوشته‌ام که «ناروشمند» و «نابه‌حق بسیار مشهور» است، و دربارۀ فرهنگ بزرگ سخن نوشته‌ام که «روشمند» و «نابه‌حق کمتر مشهور» است. منظور من از «نابه‌حق بسیار مشهور» دربارۀ لغت‌نامه این بوده‌است که شهرت این کتاب بیش از زحمتی است که برای آن کشیده شده و تأکیدم بر روی لغت «بسیار» بوده‌است. همچنین منظورم از «نابه‌حق کمتر مشهور» دربارۀ فرهنگ بزرگ سخن این بوده‌است که شهرت این کتاب، پس از گذشت یازده سال از تألیف آن، کمتر از زحمتی است که برای آن کشیده شده و تأکیدم بر روی لغت «کمتر» بوده‌است.
    دکتر سجادی معتقدند که بنده «دلیرانه لغت‌نامۀ دهخدا را مورد حمله قرار داده»ام. بنده هیچ حمله‌ای به لغت‌نامۀ دهخدا نکرده‌ام؛ چه دلیرانه و چه نادلیرانه! دربارۀ ناروشمندی لغت‌نامۀ دهخدا، پیش از این، «خودِ مؤلفان لغت‌نامۀ دهخدا» بسیار سخن گفته‌اند. ازجمله دکتر علی‌اشرف صادقی («شیوه‌های فرهنگ‌نویسی در لغت‌نامۀ دهخدا»، مجلۀ فرهنگ‌نویسی، شمارۀ 2، 1388) و دکتر حسن انوری («تجربه‌های فرهنگ‌نویسی»، پژوهش‌های ایرانشناسی، ناموارۀ دکتر محمود افشار، جلد 20، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1389). علاوه‌براین بنده چندین سال در مؤسسۀ لغت‌نامۀ دهخدا افتخار همکاری با مؤلفان لغت‌نامۀ دهخدا را داشته‌ام و هر روز، با ریزبینی خاص فرهنگ‌نویسان، لغت‌نامۀ دهخدا بررسی کرده‌ام. به نظرم بررسی هرروزۀ تعداد زیادی از مدخل‌های لغت‌نامه، همکاری با تعداد زیادی از مؤلفان لغت‌نامه (که نخستین منتقدان این کتاب هستند) و چند صباحی تجربۀ فرهنگ‌نویسی اندک صلاحیتی به بنده می‌دهد که دربارۀ آن سخن بگویم.
    نکتۀ دیگر اینکه مرحوم علامه دهخدا تنها حدود بیست درصد از لغت‌نامه را تألیف کرده‌اند و بقیۀ آن پس از درگذشت ایشان تألیف شده‌است. پس انتقاد به لغت‌نامه انتقاد به مرحوم دهخدا نیست. از سوی دیگر نظر مؤلفان لغت‌نامۀ دهخدا و همچنین اغلب فرهنگ‌نویسان کشورمان (و بنده نیز به پیروی از این استادان)، دربارۀ ناروشمندی این کتاب برای صاحبانش محترم است. همان‌طورکه دیگران نیز می‌توانند مدعی باشند که لغت‌نامۀ دهخدا روشمندترین فرهنگ فارسی است و نظر آن‌ها نیز برای صاحبانش محترم است.
    4. تمامی حذف‌ها و ویرایش‌های مقالۀ «نگاهی به واژه‌های جوامع احکام‌النجوم» پس از هماهنگی کامل با دکتر رضا فهیمی، نویسندۀ مقاله بوده‌است و ایشان قبل از چاپ، صورت ویراستۀ آن را ملاحظه کرده‌اند. خود ایشان نیز «پیشنهاد»های سه‌گانۀ مجله را در مقاله اعمال کرده‌اند. درنتیجه مجلۀ فرهنگ‌نویسی به نویسندۀ مقاله هیچ «امر»ی نکرده و هیچ «دستور»ی نداده‌است.
    5. اینکه دکتر سجادی می‌فرمایند «پیداست که [ویراستار مجلۀ فرهنگ‌نویسی] این پاسخ را به‌دستور [دکتر صادقی؟] نوشته‌است»، ابداً صحت ندارد و دکتر صادقی پس از چند روز، ظاهراً در دفتر میراث مکتوب، برای نخستین بار نوشتۀ بنده را خوانده‌اند.
    6. هر کسی و در هر مقامی، این اختیار را دارد که به هر نقدی پاسخگو باشد و نمی‌توان پاسخ به نقد را فقط وظیفۀ نویسندۀ مقاله یا سردبیر مجله دانست. همان‌طورکه به‌جای اینکه دکتر کرامتی نکته‌ای بر عرایض من اضافه کنند یا از آن بکاهند، دکتر سجادی مطالبی را مرقوم داشته‌اند که بسیار پسندیده است و هیچ ایرادی نیز ندارد.
    7. همان‌طور که در موارد بالا نیز می‌بینید، بنده، مانند قبل، به‌هیچ‌وجه دربارۀ محتوای علمی مقاله اظهار نظر نکرده‌ام و این کار را جزء وظیفه‌های خود نمی‌دانم. همچنین تکرار می‌کنم که هیچ‌یک از فرموده‌های کاملاً بجای دکتر کرامتی را رد نکرده‌ام و با ایشان کاملاً هم‌صدا هستم. اگر دفاعی از مقاله وجود داشته باشد دکتر رضا فهیمی (به‌عنوان نویسندۀ مقاله) یا شاید دکتر علی‌اشرف صادقی (به‌عنوان دبیر مجله)، برای پاسخگویی، شایسته‌تر از بنده هستند.
    یک علاقمند به نقد
    ۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۳۸
    نقاد محترم، جناب آقای دکتر کرامتی
    نقد موشکافانه شما در مورد مقاله مذکور به نظرم به جا و جالب بود؛ اما جالب تر از آن نظرات، جوابیه ها و آنتی جوابیه ها بود. هر چند تا زمانی که چنین نوشته هایی نظیف و به دور از توهین و افترا باشند، یک اتفاق خوب و تبادل نظری علمی محسوب می شوند، اما از خلال برخی سطرهای آنها نوعی خشم و کینه توزی خود نمایی می کرد که نشان از آن دارد که هنوز تحمل پذیرش نظرات مخالف در میان بسیاری از افراد چندان بالا نرفته است.
    به امید روزی که همگی گام هایی در راه نقدپذیری برداریم
    چوپانی نجف آبادی
    ۵ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۲
    با سلام خدمت استاد محترم جناب آقای دکتر کرامتی
    در مورد نقدی که بر مقالۀ «نگاهی به واژه‌های جوامع احکام النجوم» مرقوم فرموده اید؛ به عنوان یک دانشجوی تازه کار و نابلد راه یک نظر دارم و دو سوال:
    نظر:
    نقدهایی اینچنین، صرف نظر از محق بودن و محتوا، چشم جوانترها را به خط حساب می اندازد ! با زبان حالی اینچنین :
    " عجب ! مبادا مقاله ام از بخت بدش به تیغ تیز نقادیِ امثال دکتر کرامتی گرفتار شود ! پس سعی کنم با احتیاط و وسواس بیشتری به نگارش بپردازم ، تا اگر ایرادی هم بر مقاله ام گرفته شد، در امور فنی تر موضوع باشد."
    و این یعنی ارتقاء سطح مجلات علمی کشور.
    البته و صد البته که نقد و نقادی فی حد نفسه پدیده ای مبارک است و باعث رشد و پیشرفت.
    ولی افسوس و صد افسوس که چندان مقبول و معمول ما نیست، خصوصاً از جهاتی:
    1. نقد کردن منصفانه و غیر مغرضانه را کمتر آموخته ایم و به کاربسته ایم. نقدی اخلاقی که مالامال از دلسوزی باشد و توأم با احترام!
    2. نقد پذیری را که بسیار کمتر آموخته ایم ! معمولاً انتقاد را مذموم میداریم و تعریف و تمجید را مبارک!
    و البته این دو جهت در فضای اجتماعی و سیاسی ما نمود بیشتری می یابد و از آنجا به فضای فرهنگی و علمی هم سرایت میکند.
    دریغ و صد دریغ از فرهنگی که سنت دینی گذشتگان برای ما به ارث گذاشت و ما چه راحت فراموشش کردیم:
    چه آنجا که بر سبیل تمثیل فرمودند : خاک بر دهان متملقان بپاشد(احثوا التراب علی وجوه المداحین)
    و چه آنجا که فرمودند : دوست داشتنی ترین برادران من ، آنهایند که عیوب مرا به من "هدیه" کنند. ( احب اخوانی الی من أهدی الی عیوبی)
    هر دوی این آموزه ها در گفتمان سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی و علمی ما ، مهجورند و نا آشنا...
    و اما سوالات را موکول میکنم به زمانی که حضوراً خدمت برسم.
    با تشکر
    در پناه حق
    دکتر صادق سجادی
    ۴ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۲۶
    جناب آقای دکتر کرامتی
    سلام. چنانکه می دانید بنده علاقه ای به تاریخ علوم، و اندک اطلاعی در آن ابواب دارم و گاه بر سبیل تفنن هم مقالاتی در آن زمینه ها نوشته‌ام و مخصوصاً گرد اوری و توضیح و تبیین اصطلاحات علمی را بس مفید می دانم. اخیراً مقالۀ جناب عالی در نقد مقالۀ «نگاهی به واژه‌های جوامع احکام النجوم» توجهم را جلب کرد و پس از ملاحظة آن، هر دو نسخة مقالۀ آقای فهیمی را خواندم. گرچه وضعیت اسفناک غالب نشریات علمی پژوهشی در این ملک یزدان که مردم با فرهنگ و فرهیختۀ آن در علم و ادب و فرهنگ، گوی سبقت از هم می ربایند ، مشهور خاص و عام است، اما نمی دانستم که می‌شود مقاله ای را در نشریه ای علمی - پژوهشی چاپ کرد و ملخص ( هم به لحاظ متن و هم نام نویسندگان!) همان را در نشریۀ علمی -پژوهشی دیگر هم به چاپ رسانید و دوبار از مزایای قانونی یک مقاله بهره مند شد!
    همان مقالۀ اول هم با قواعد مقاله نویسی علمی سازگار نیست و نقد دقیق آن، به لحاظ کمیت، کم از خود مقاله نخواهد بود. مقالۀ دوم که در فن تحقیق و حتی رعایت ضوابط صوری مقاله نویسی، آیتی است کم مانند و سزاست که مبتدیان و متوسطان، بل که متوغلان در تاریخ علم و ادب ایران، نسخه ها از آن بردارند و همه جا بپراگنند . بنده نقد جناب عالی را خواندم. همۀ آنچه نوشته بودید درست بود. مخصوصاً که جز یک مورد، بقیۀ واژه ها ابداً اصطلاح نیست و هر دانش آموز متوسط ادبیات باید آنها را بداند. عده ای عادت کرده اند یا به سبب سطح بسیار نازل علم و سواد ، یاد گرفته‌اند که مطالب پیش پا افتاده را با عناوین پر طمطراق، گویی که به کشفی بزرگ دست یافته اند به خورد اشخاص بی اطلاع و کم سواد یا بیسواد بدهند. آنچه بیشتر موجب تعجب شد، پاسخ ویراستار نشریۀ فرهنگ نویسی است. اولاً پاسخ به نقد وظیفۀ او نبوده است. ثانیاً پیداست که این پاسخ را به «دستور» نوشته است. ثالثاً وقتی کتاب کسی از هر منظری مورد بررسی قرار می گیرد، بدیهی است باید اندکی در بارۀ نویسنده - علی بن زید بیهقی-سخن راند و تفصیل مطلب را به منابع دیگر ارجاع داد. رابعاً إعمال ضوابط و قواعد نگارش، امری و دستوری نیست که حضرت استاد علی اشرف صادقی فرموده باشند نیاورید. حذف آن 43 واژه هم به همین قیاس نادرست بوده است. اگر آنها واژه های معمولی بوده است، اینها هم که ذکر شده اند، همان حکم را دارند و ابقاء اینها ترجیح بلا مرجح است، مگر آنکه العیاذ بالله متولیان این نشریۀ علمی - پژوهشی ندانند که واژه های مورد بحث اصطلاح نیست؛ و اتفاقاً بعضی از آنچه حذف شده است، بیش از واژه هایی که ابقاء شده است، مستعمل بوده است. خامساً، اینکه نویسندۀ پاسخ به شما یعنی ویراستار مقالۀ ابتر و بسیار متوسط مورد بحث، چنان دلیرانه و بلکه متهورانه لغت نامۀ دهخدا را مورد حمله قرار داده است، بی تردید حاصل بی اطلاعی او یا از نتایج فعالیت جریانی است که راهبران آن می کوشند کارهای مهم دانشمندان و ادیبان یک قرن اخیر را ناچیز و بی مقدار جلوه دهند، تا نوشته ها و آثار کم مایه یا متوسط خود را جلوۀ بیشتر دهند. چنانکه می دانید من به سبب مشغلۀ زیاد فرصت نقد اینگونه آثار، و مقالات سخیف و ضعیف غالب نشریات علمی - پژوهشی را ندارم. از اینرو هرگاه نقدی از این نوع که جناب عالی نوشته اید، به دستم رسد، آنرا می خوانم و استفاده می کنم و معتقدم که نقد عالمانه، از مهمترین راههای ارتقاء سطح علمی و فرهنگی است.
    یک همکار
    ۳ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۵۸
    راستش اصلا متوجه نشدم چرا ویراستار مجله در مقام پاسخگویی برآمده. در این گونه مواقع سردبیر یا نویسنده پاسخگو هستند. از اینها گذشته خواننده با مقاله منتشر شده سر و کار دارد و اصلا مهم نیست که نویسنده چقدر ضعیف کار کرده و ویراستار چقدر زحمت کشیده یا سردبیر چه مطالبی را حذف کرده است.
    در ضمن به این ویراستار جوان توصیه می کنم که اظهار نظر درباره اثری ملی مانند لغتنامه دهخدا (آن هم با چنین ادبیاتی)، را به بزرگترها بسپارند.
    در ضمن از آنجا که این پاسخ ایشان به نقد آقای دکتر کرامتی به نوعی پاسخی رسمی از سوی مجله و فرهنگستان تلقی می شود اظهار نظر ایشان درباره لغتنامه دهخدا را هم باید به نوعی موضع مجله و فرهنگستان تلقی کرد که امیدوارم چنین نباشد.
    فرهاد قربان‌زاده (مجلۀ فرهنگ‌نويسي)
    ۲۷ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۲۰:۵۲
    توجه: یادداشت زیر را دوست ارجمند جناب آقای فرهاد قربان‌زاده، ویراستار مجلۀ فرهنگ‌نویسی برای وبگاه میراث مکتوب فرستاده بودند که چون پاسخی به این یادداشت بود، با ذکر منبع (خبر انتشار مقاله در وبگاه میراث مکتوب) در این جا یاد می‌شود
    سلام به دوست فرهيخته، دكتر كرامتي عزيز،

    همان‌طور كه مي‌دانيد بنده ويرايش مجلۀ فرهنگ‌نويسي را بر عهده دارم. دربارۀ اينكه در فهرست منابع مقاله، «غياث‌الدين رامپوري» در رديف الفبايي خود نيامده‌است حق با شماست و اين انتقاد متوجه من است.
    دربارۀ نام نويسندگان مقاله نيز بايد بگويم كه در فايل اوليه نام سه نفر درج شده بود. ازآنجايي‌كه طبق فرمايش نويسندۀ مقاله آن دو نفر ديگر نقشي در تأليف مقاله نداشته‌اند و ظاهراً استاد مشاور و استاد راهنماي دكتر فهيمي بوده‌اند، طبق روش پسنديدۀ مجلة فرهنگ‌نويسي نامشان از مقاله حذف شد. دربارۀ كوتاه بودن مقدمۀ كتاب و نبودِ توضيح دربارۀ زندگي علي‌بن زيد بيهقي بايد بگويم كه به نظر دكتر علي‌اشرف صادقي، كه دبيري اين مجله را بر عهده دارند، مقاله‌ها بايد از حشو و زوائد پيراسته باشد و به مطالبي كه مستقيماً به فرهنگ‌نويسي و پژوهش‌های واژگاني ارتباطي ندارد پرداخته نشود. من نيز با ايشان موافقم و اطاعت امر مي‌كنم.
    اما دربارۀ محتواي مقاله؛ در اين مقاله، به فرمايش دكتر صادقي، حدود 43 واژۀ ساده‌تر و پركاربردتر در متن‌هاي كهن فارسي، حذف شده‌است. علاوه‌بر‌اين حتماً دكتر رضا فهيمي، نويسندۀ مقاله، به‌خوبي مي‌دانند كه من براي بهبود اين مقاله چه تلاش‌هايي كرده‌ام. هنگامي كه براي نخستين بار اين مقاله به مجله ارسال شده بود فقط واژه‌ها فهرست شده بودند و معني آن‌ها نيز از لغت‌نامۀ ناروشمند و نابحق بسيار مشهور دهخدا نقل شده بود. همۀ كاربران لغت‌نامۀ دهخدا به‌خوبي مي‌دانند كه در بسياري از موارد فهم معني نوشته‌شده در اين فرهنگ از فهم خود سرمدخل دشوارتر است!
    بنده به نويسنده سه پيشنهاد دادم: 1. تعريف‌ها از فرهنگ ارزشمند و نابحق كمتر مشهور سخن افزوده شود. 2. آوانويسي لاتين به‌جای اعراب‌گذاري به واحدهای واژگاني افزوده شود. 3. هويت دستوري واژه‌ها افزوده شود. خود نيز، به‌دقت، تأليف مجدد و ويرايش اين مقاله را بر عهده گرفتم. درنتيجه، هرچند واژه‌هاي موجود در مقالۀ منتشرشده در مجلۀ فرهنگ‌نويسي با مقالة پيشين مشتركات بسياری دارد، اما ساختار آن بسيار روشمندتر و سازمان‌يافته‌تر از مقالۀ پيشين است. نكته‌اي كه در نقد شما مغفول مانده بود. بي‌شك خوانندگان اين سطور با مقايسۀ اين دو مقاله مي‌توانند متوجه درستي عرض بنده شوند.
    البته فرهيختگاني مانند شما مي‌توانند نظرهای پيشنهادی خود را براي بهبود اين مجله بفرمايند و ما نيز استقبال مي‌كنيم.
    دربارۀ چاپ شدن بخش عظيمي از اين مقاله در مجله‌اي ديگر نيز نمي‌دانم چه بگويم. اينكه چرا آقاي رضا فهيمي، نويسندة محترم مقاله، آن را براي دو مجله فرستاده‌اند، نكته‌اي است كه ايشان بايد جوابگو باشند. به نظر نگارنده محيط علمي ما بايد از هرگونه نيرنگ پاكيزه باشد و مسئولان مجله‌ها خود را از جست‌وجو براي يافتن مقالة مشابه از همان نويسنده بي‌نياز ببينند.
    امیرمحمد
    ۲۳ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۱۸
    چه جالب!
    ناشناس [از تهران]
    ۲۳ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۴۵
    مقاله شما تحت عنوان "نگاهی به «نگاهی به ...»" بسیار جالب و آموزنده بود.
    سهیل یاری گل دره
    ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۸:۲۸
    سلام
    درود بر آقا یونس عزیز. حق با شماست. اما، چه باید کرد..