آخرین نوشته ها
لینک های روزانه
    آمار بازدید
    بازدیدکنندگان تا کنون : ۹۱٫۷۲۶ نفر
    بازدیدکنندگان امروز : ۶ نفر
    تعداد یادداشت ها : ۵۰
    بازدید از این یادداشت : ۸۵۵

    پر بازدیدترین یادداشت ها :
    مایکل اسکات (پیش از 1200م-ح 1245)، مترجم نامدار آثار ارسطو و شروح آن از عربی به لاتینی و معرف آثار ابن رشد در اروپای لاتینی و اخترشمار و فیلسوف دربار امپراتور فردریک دوم.
    مایکل اسکات (مترجم عربی به لاتینی و معرف آثار ابن رشد در اروپا)

    مایکل اسکات (پیش از 1200-حدود 1245م)

    مترجم عربی به لاتینی و معرف آثار ابن رشد در اروپا

    رفتن به فهرست

    مایکل اسکات[1] (پیش از 1200-حدود 1245م)، مترجم نامدار آثار ارسطو و شروح آن از عربی به لاتینی و معرف آثار ابن رشد در اروپای لاتینی و اخترشمار و فیلسوف دربار امپراتور فردریک دوم[2].

    حق انتشار متن کامل مقاله برای یونس کرامتی و وبلاگ بیرونی در حلقۀ کاتبان محفوظ، اما استفاده از چکیدۀ آن «با ارجاع به همین صفحه» آزاد است.

    کرامتی، یونس، مایکل اسکات (مترجم عربی به لاتینی و معرف آثار ابن رشد در اروپا)، وبلاگ بیرونی

    نحوۀ ارجاع به نسخۀ چاپی: کرامتی، یونس، «اسکات، مایکل»، دانشنامۀ ایران، تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، 1389، صص 478-483

    توجه: نسخۀ الکترونیک و چاپی ممکن است اندکی متفاوت باشند

    رفتن به فهرست

    چکیده

    شهرت فراگیر مایکل اسکات به عنوان حکیم و جادوگری توانا، که دست‌مایۀ افسانه‌های بسیار بوده است، پژوهش دربارۀ زندگی او را دشوار می‌سازد. از آنجا که واژۀ اسکوشیا[3] (اسکوتیا) نیز دست کم تا سدۀ 10 میلادی، نه بر اسکاتلند، که بر ایرلند اطلاق می‌شد برخی از پژوهشگران ایرلندی بودن اسکات را بعید نشمرده‌اند اما برخی دیگر با توجه به ناآشنایی او با زبان گالئیک و نیز با توجه به این که پاپ عواید املاکی در اسکاتلند را به وی اعطا کرد، او را اسکاتلندی دانسته‌اند. برخی نیز احتمال داده‌اند که او یکی از اعضای خاندان اسکات[4] در بالدویری[5] نزدیک کرکادی[6] در استان فایف[7] اسکاتلند باشد.

    اسکات احتمالاً در حدود 1210م به تولدو (طلیطله) در اسپانیا که اینک در دست مسیحیان بود رفت و در آنجا با همکاری مترجمی یهودی به ترجمۀ آثار عربی به لاتینی پرداخت. در 1215م همراه با رودریگو خیمنز[8] (حدود 1170-1247م) اسقف اعظم تولدو، برای شرکت در چهارمین و مهم‌ترین دوره از نشست‌های پنجگانۀ جهانی کلیسای کاتولیک موسوم به شورای لاتران[9]، که در مقر پاپ برگزار می‌شد، به رم رفت.

    در 1224م به فرمان هونوریوس سوم[10] (پاپ از 1216-1227م) بخشی از درآمدهای کلیسای جامع کانتربوری به اسکات اختصاص یافت و در 1227م گریگوری نهم[11] (پاپ از 1227-1241) دانش او در زبان‌های لاتینی، عربی و عبری را ستود. احتمالاً در همین سال به دربار فردریک دوم، رقیب قدرتمند پاپ پیوست و گویا به همین دلیل نامش از سیاهۀ افراد برخوردار از عطایای کلیسای کاتولیک حذف شد. اسکات آثار بعدی خود را به این امپراتور هدیه کرده و در دیباچۀ این آثار خود را از مقامات بلندپایۀ دربار و همنشین دانشور او شناسانده است. اشارات هانری آورانشی[12] (درگذشت: 1260م)، نیز نشان از آن دارد که اسکات در آخرین سال‌های زندگانی به دربار فردریک نزدیک بوده است.

    برخی پژوهشگران با توجه به اشاره‌ای از هانری آورانشی مرگ اسکات را اندکی پیش از 1236 و در آلمان دانسته‌اند. اما یهودا بن سولومن کوهن[13](1215-1247م) گفته است که از 1233م تا ده سال با اسکات مکاتبه داشته و در نتیجه وی دست کم تا 1243م زنده بوده است. اسکات احتمالاً در 1235م همراه با پی‌یِترو دلاّ وینا[14] (1190-1249م) به انگلستان بازگشت.

    دربارۀ دانش اسکات و صداقت اسکات دیدگاه‌هایی بس متناقض ارائه شده است. یعقوب آناتولی[15] (1194-1256م) از اسکات با ستایش‌آمیزترین عباراتی که ممکن بود یک یهودی برای یک متفکر مسیحی به کار بَرَد، یاد می‌کند اما راجر بیکن[16] (1214-1292م) و آلبرتوس کبیر[17] (1193 یا 1206-1280)، دو دانشمند-فیلسوف نامدار سدۀ 13م، پس از مرگ اسکات انتقاداتی بسیار تند در خصوص دانش و صداقت اسکات اظهار کرده‌اند. بیکن بر آن بود که مترجمانی چون گراردوس کرمونایی[18] (حدود 1114-1187م)، مایکل اسکات، و دیگران بسیاری از آثار رشته‌های مختلف را با خطاهایی پرشمار ترجمه کردند. اینان نه زبان می‌دانستند و نه بر موضوع تسلط داشتند. به گفتۀ راجر بیکن، مایکل اسکات دست کم در ترجمۀ کتاب الهیئة بطروجی از یاری ترجمانی یهودی و عبری‌دان به نام آندره‌آس/ آندره یا آبوتئوس لاوی[19] (که گویا بعدها مسیحی شد) بهره می‌گرفت.

    با این همه بیکن برای اسکات به سبب معرفی آثار ابن رشد و ارسطو به اروپا اعتبار بسیار قائل بود. اسکات در روزگاری که به نظر می‌رسید هیچ اثر مهمی برای ترجمه به لاتینی باقی نمانده است، اروپائیان را با سه موضوع نو آشنا کرد: جانورشناسی ارسطویی‌، اخترشناسی بطروجی‌، و فلسفۀ ابن رشد. و این سومی هنگامی صورت گرفت که هنوز در برخی نقاط جهان اسلام آراء ابن رشد نمی‌شناختند.

    ترجمه‌های اسکات تحت حمایت فردریک موجب شد که سیسیل پس از تولدو، مهم‌ترین مرکز ترجمۀ عربی به لاتینی در اروپای آن روزگار گردد. او با بهره‌گیری از رابطۀ دوستانۀ خود توانست ترجمۀ خود از السماء و العالم ارسطو و شرح ابن رشد را از مانع سانسور دانشگاه پاریس بگذراند و در برنامۀ درسی این دانشگاه بگنجاند.

    دانته آلیگری (حدود 1265-1321م) در کتاب کمدی الهی، اسکات را به سبب شهرت کم‌نظیرش به جادوگری ـ و چه بسا به سبب دور شدن از کلیسا و پیوستن به فردریک ـ در شمار جادوگران و پیشگویان در گودال چهارم از دایرۀ هشتم دوزخ قرار داده است.

    آثار اسکات بر حسب زمان تألیف غالباً به دو دستۀ دورۀ اسپانیایی (آثار 1 تا 7) و سیسیلی (8 به بعد) تقسیم می‌شود:

    1.       ترجمۀ کتاب الهیئة بطروجی[20] که 18 اوت 1217م در تولدو پایان رسیده است. در این اثر مفهوم گشتاور به اروپای لاتینی معرفی شده است.

    2.       . نخستین ترجمۀ لاتینی سه کتاب ارسطو دربارۀ حیوانات تحت عنوان کتاب الحیوان[21] احتمالاً پیش از 1220 و در تولدو ‌. این سه اثر در روایت عربی یوحنا (یحیی) ابن بطریق در مجموع یک کتاب دارای 19 مقاله و با عنوان کتاب الحیوان انگاشته می‌شد. به ترتیب مشتمل بر طباع الحیوان[22] در 10 مقاله؛ اجزاء الحیوان[23] در 4 مقاله و کون الحیوان[24] در 5 مقاله است. این ترجمه دست کم تا سدۀ پانزدهم‌، مورد استفادۀ اهل تحقیق بود.

    3.       ترجمۀ السماء و العالم ارسطو با شرح ابن رشد بر آن‌

    4.       احتمالاً ترجمۀ کتاب‌النفس[25] ارسطو با شرح کبیر ابن رشد بر آن

    5.       ترجمۀ بیشتر مقالات مابعدالطبیعة ارسطو همراه با شرح کبیر ابن رشد بر آن

    6.       تقسیمات فلسفه[26]، دربارۀ طبقه‌بندی علوم

    7.       مسائل نیکولای مشائی[27]

    8.       ترجمۀ همراه با تلخیص کتاب الحیوان(=فن هشتم از جملۀ طبیعیات الشفاء)[28] ابن سینا

    9.       کتاب مدخل در اخترشماری.

    10.   کتاب خاص[29] آن هم مقدمه‌ای عامه فهم است دربارۀ اخترگویی‌

    11.   فیزیوگنومیا[30] یا علم الفراسة

    12.   رساله در کیمیا با نام الصناعة[31] یا صناعة الکیمیا[32]

    رفتن به فهرست

    کلیدواژگان

    مایکل اسکات، ارسطو، ابن رشد، بطروجی، جانورشناسی ارسطویی‌، فلسفۀ ابن رشد، اخترشناسی بطروجی، ترجمه از عربی به لاتینی، ترجمه از عبری به لاتینی، یعقوب آناتولی، راجر بیکن، آلبرتوس کبیر، گراردوس کرمونایی، آبوتئوس لاوی

    رفتن به فهرست

    مدخل‌های مرتبط

    ابن یونس موصلی (در دست انتشار)

    تأثیر دیدگاه‌های فارابی بر طبقه بندی علوم در اروپای سده‌های میانه (در دست انتشار)

    فهرست

    چکیده

    کلیدواژگان

    مدخل‌های مرتبط

    فهرست

    معرفی خلاصه

    زادگاه و اصلیت

    زندگی در اسپانیا

    مسافرت به ایتالیا

    ارتباط با دستگاه پاپی

    پیوستن به دربار فردریک دوم

    درگذشت

    شخصیت و جایگاه علمی اسکات

    آثار

    دورۀ اسپانیایی

    دورۀ سیسیلی

    آثار منسوب و منحول

    مآخذ

     

    بازگشت به فهرست

    معرفی خلاصه

    مایکل اسکات[33] (پیش از 1200-حدود 1245م)، مترجم نامدار آثار ارسطو و شروح آن از عربی به لاتینی و معرف آثار ابن رشد در اروپای لاتینی و اخترشمار و فیلسوف دربار امپراتور فردریک دوم[34].

    بازگشت به فهرست

    زادگاه و اصلیت

    آگاهی دربارۀ زندگی اسکات بسیار اندک است. شهرت فراگیر او به عنوان حکیم و جادوگری توانا، موجب شد که افسانه‌های بسیاری دربارۀ او ساخته شود و این امر یافتن حقایق زندگی وی را دشوار می‌سازد. از آنجا که واژۀ اسکات بر اعضای قبیله‌ای کهن ساکن ایرلند اطلاق می‌شد که از حدود سدۀ 5م به تدریج به شمال جزیرۀ بریتانیا (اسکاتلند کنونی) نقل مکان کردند و واژۀ اسکوشیا[35] (اسکوتیا) نیز دست کم تا سدۀ 10 میلادی نه بر اسکاتلند که بر ایرلند اطلاق می‌شد(بریتانیکا، ذیل Scot) پژوهشگرانی چون مینیو پالوئلو («مایکل اسکات»،361) با توجه به این که زمانی تصدی مقام اسقف اعظمی شهر کشل[36] در ایرلند به اسکات پیشنهاد شده بود (نک ادامۀ مقاله)، ایرلندی بودن وی را دور از ذهن نمی‌داند. هاسکینز با توجه به این که اسکات این مقام را به دلیل ناآشنایی با زبان گالئیک (ایرلندی) نپذیرفت، و نیز با توجه به این که پاپ عواید املاکی در اسکاتلند را به وی اعطا کرد، اسکات را اسکاتلندی دانسته است («مایکل اسکات»،250؛ قس مینیو پالوئلو، همانجا، که این دلایل را کافی نمی‌داند). موروپورگو (جم) نیز احتمال داده که وی یکی از اعضای خانوادۀ اسکات[37] در بالدویری[38] نزدیک کرکادی[39] در استان فایف[40] اسکاتلند باشد.

    بازگشت به فهرست

    زندگی در اسپانیا

    اسکات احتمالاً در حدود 1210م به تولدو (طلیطله) در اسپانیا که اینک در دست مسیحیان بود رفت و در آنجا با همکاری مترجمی یهودی به ترجمۀ آثار عربی به لاتینی پرداخت. در 1215م همراه با رودریگو خیمنز[41] (حدود 1170-1247م) اسقف اعظم تولدو، برای شرکت در چهارمین و مهم‌ترین دوره از نشست‌های پنجگانۀ جهانی کلیسای کاتولیک موسوم به شورای لاتران[42]، که در مقر پاپ برگزار می‌شد، به رم رفت(موروپورگو، همانجا؛ برنت، 253, 262). پس از بازگشت به تولدو در 18 اوت 1217م ترجمۀ کتاب الهیئة بطروجی را در آنجا به پایان رساند(هاسکینز، «مایکل»، 251).

    بازگشت به فهرست

    مسافرت به ایتالیا

    در پاییز 1220م اسکات تولدو را به مقصد بولونیا ترک کرد و در این هنگام بود که روی کتاب خود موسوم به فیزیوگنومیا کار می‌کرد. در 21 اکتبر 1220م در منزل بیوۀ شخصی به نام آلبرتوس گالوس/آلبرتو گالو[43] در بولونیا بوده است، جایی که فرصت یافته بود یک غدۀ رحم را به بیازماید و به تفصیل شرح دهد(هاسکینز، همان، 252؛ مینیو پالوئلّو، «مایکل اسکات»،361). اسکات در این شهر با اُرلاندوی کرمونایی[44] و نیز امپراتور فردریک دوم، حامی بعدی خود، دیدار کرد(مورپورگو، همانجا)، اما شاهدی دربارۀ پیوستن وی به دربار امپراتور در این سال‌ها در دست نیست (هاسکینز، همانجا).

    بازگشت به فهرست

    ارتباط با دستگاه پاپی

    در 1224م هونوریوس سوم[45] (پاپ از 1216-1227م) که اسکات را دانشوری می‌دانست که «با برخورداری از موهبت بی‌نظیر دانایی از دیگر دانشوران متمایز شده است» از لانگتون[46]، اسقف اعظم کانتربوری خواست تا عوایدی برای وی از محل املاک کلیسا برای وی در نظر بگیرد. چندی بعد پاپ او را برای تصدی مقام اسقف اعظمی کشل در ایرلند به هانری سوم[47] پادشاه انگلستان توصیه کرد اما اسکات در 20 ژوئن این سال این مقام را به دلیل ناآشنایی با زبان ایرلندی (گالئیک) نپذیرفت. در عوض در 9 می 1225 عواید بیشتری از محل ملکی در انگلستان و دو ملک در اسکاتلند بدو اختصاص یافت. در 1227م گریگوری نهم[48] (پاپ از 1227-1241) اسکات را به عنوان فردی که از نوجوانی در طلب علم بوده و عربی‌دانی و عبری‌دانی را به دانش گستردۀ لاتینی خود افزوده است، ستایش کرد (هاسکینز، «مایکل اسکات»، 252-252؛ مینیو پالوئلّو، «مایکل اسکات»،361؛ تامسون،«اسکات»، 703) که با داوری راجر بیکن[49](1214-1294) و آلبرتوس کبیر[50](ح1206-1280م) دربارۀ دانش و زبان‌دانی او (نک ادامۀ مقاله) تناقضی آشکار داشت.

    بازگشت به فهرست

    پیوستن به دربار فردریک دوم

    در 1227 یا 1228م، لئوناردو فیبوناچی (یا پیزائی)[51] روایت اصلاح شدۀ کتاب چتکۀ[52] مشهور خود را، که اسکات از او خواسته بود، به نام او مصدر و برایش فرستاد. چون لئوناردو از 1225 یا 1226م با فردریک دوم و فیلسوفان دربار او در ارتباط بود و کتابی نیز به نام این امپراتور نوشته بود، شاید بتوان گفت که اسکات نیز در این روزگار به دربار امپراتور راه یافته بوده است (هاسکینز، «مایکل اسکات»، 253؛ نیز: مینیو پالوئلّو، «مایکل اسکات»،361؛ مک‌واگ، 147؛ فرویدنتال ،121). به ویژه با توجه به این که نام اسکات از 28 آوریل 1227م چه بسا در پاسخ به پیوستن او به اردوی رقیب نامدار پاپ، از سیاهۀ افراد برخوردار از عطایای کلیسای کاتولیک حذف شده است. مینیو پالوئلّو نیز (همانجا) با توجه به رقابت آشکار میان پاپ و فردریک دوم، نتیجه گرفته است که اسکات در روزگار بهره‌مندی از مواهب اعطایی پاپ‌ها (1224-1227م) به دستگاه فردریک بستگی نداشت. اما مورپورگو (همانجا) به رغم شواهد ارائه شده توسط هاسکینز (همانجا) بهره‌مندی همزمان اسکات از توجه این دو قطب قدرتمند اروپا را محتمل دانسته است(نیز نک فرویدنتال که تاریخ 1220م را برای ورود اسکات به دربار فردریک یاد کرده است). سالیمبن/سالیمبن پارمایی[53] (1221-1290م) راهب فرانسیسی و تاریخ‌نگار ایتالیایی و دیگر نویسندگان هم‌روزگار اسکات، از او به عنوان اخترشمار امپراتور یاد کرده و داستان‌های بسیاری دربارۀ فعالیت او در این مقام نقل کرده‌اند از جمله پیش‌بینی محل درگذشت امپراتور و خود اسکات نیز به چند پیش‌بینی دربارۀ عاقبت اقدامات نظامی امپراتور بر اساس احکام نجوم اشاره دارد. آثار بعدی اسکات به فردریک هدیه شده و ترجمۀ همراه با تلخیص او از کتاب الحیوان ابن سینا در 1232م در کتابخانۀ امپراتور نگهداری می‌شده است (هاسکینز، همان، 253؛ سارتن، II/579). اسکات در آثارش خود را از مقامات بلندپایۀ دربار و همنشین دانشور فردریک دوم معرفی می‌کند. دیباچه‌ها و خطبه‌های اهدا و محتوای آثار احکام نجومی وی در کنار توضیحات هانری آورانشی[54] (درگذشت: 1260م)، شاعر فرانسیسی مرتبط با دربار فردریک ـ حاکی از آن است که اسکات در آخرین سال‌های زندگانی به دربار نزدیک بوده است (مینیو پالوئلّو، «مایکل اسکات»،361؛ درباۀ سفر احتمالی اسکات به پاریس در حدود 1230م نک ادامۀ مقاله).

    گفتنی است که براون، نگارندۀ نخستین کتاب مختص زندگی و آثار اسکات، آورده است که وی در 1209-1210م به عنوان معلم خصوصی فردریک دوم که در آن سال نوجوانی 15-16 ساله بود، در دربار سیسیل حضور داشته (براون، 29-31)، اما این اشتباه بر اثر قرائت نادرست یک تاریخ، در دست‌نویسی از تلخیص لاتینی اسکات از کتاب الحیوان ابن سینا رخ داده است (قس همو،55: تصویر نسخۀ خطی؛ نیز هاسکینز، «مایکل اسکات» 251).

    بازگشت به فهرست

    درگذشت

    هانری آورانشی، در ضمن اشعاری که پیش از آخرین بازگشت فردریک دوم از آلمان به ایتالیا، یعنی پیش از 1236م به نام وی سروده ، از اسکات ـ که او را آپولوی ثانی می‌نامید ـ همچون فردی تازه درگذشته «که به سکوت ابدی پیوسته» یاد کرده است(هاسکینز، 254). وی ظاهراً با اشاره به اثری از اسکات دربارۀ پیشگویی سرنوشت شهرهای شمال ایتالیا گفته بود که «مایکل که تقدیر دیگران را پیش‌بینی کرده بود خود سرانجام تسلیم تقدیر شد»(مینیو پالوئلّو، «مایکل اسکات»،361). هاسکینز که دلیلی برای تردید در گواهی شاعر دربار فردریک نمی‌دید با توجه به مطالب مذکور در دست‌نویس یکی از آثار اسکات در پاریس، که بر اساس آن، مایکل در سفر آلمان امپراتور را همراهی می‌کرده، مرگ او را پیش اندکی پیش از 1236 و در آلمان دانسته است. اما مورپورگو(همانجا) با توجه به منابعی نویافته این دیدگاه را رد کرده است. زیرا یهودا بن سولومن کوهن[55](1215-1247م) گفته است که از 1233م تا ده سال با اسکات مکاتبه داشته و در نتیجه وی دست کم تا 1243م زنده بوده است. اسکات احتمالاً در 1235م همراه با پی‌یِترو دلاّ وینا[56] (1190-1249م) که مأموریت داشت مقدمات ازداوج ایزابلا، خواهر هانری سوم را با فردریک فراهم سازد، به انگلستان بازگشت (همانجا).

    بازگشت به فهرست

    شخصیت و جایگاه علمی اسکات

    دربارۀ دانش اسکات و صداقت اسکات دیدگاه‌هایی بس متناقض ارائه شده است. همچنان که گفته شد اسکات دست کم تا پیش از پیوستن به دستگاه فردریک دوم، مورد توجه و ستایش پاپ و دیگر مقامات بلندپایۀ کلیسای کاتولیک بود و پس از آن نیز در دربار فردریک جایگاهی ممتاز یافت. چندان که دیگر دانشمندان مرتبط با این دربار، همچون لئوناردو فیبوناچی آثار خود را گاه برای امپراتور و گاه به نام او می‌نوشتند.

    مایکل اسکات همچون ابن سبعین و کمال الدین ابن یونس از دانشورانی بود که شماری از پرسش‌های فلسفی/ریاضی و طبیعی فردریک را پاسخ گفت (هاسکینز، «مایکل اسکات»، 268؛ سارتن، II/496).

    بازگشت به فهرست

    دیدگاه یعقوب آناتولی

    یعقوب آناتولی[57] (1194-1256م) در مقدمۀ کتاب خطابه‌های خود دربارۀ تورات موسوم به «مهمیز به دانشجویان»[58] (کمابیش معادل عنوان«تنبیه الطلاب») ، از اسکات با ستایش‌آمیزترین عباراتی که ممکن بود یک یهودی برای یک متفکر مسیحی به کار بَرَد، یاد می‌کند و او را از جمله مفسران توانای کتاب مقدس برمی‌شمرد. آناتولی از اسکات با عنوان «دانشوری که با او همکاری داشتم» یاد می‌کند و معلوم است که هنگام نگارش این خطابه‌ها همکاری او با اسکات به پایان رسیده بوده است. آناتولی دست کم 20 بار در ضمن خطابه‌ها به تفسیرهای اسکات از آیات کتاب مقدس استناد و دو بار نیز به خود امپراتور اشاره می‌کند (ساپرستاین،226, 237؛ نیز دُبس-واینشتاین، 143).

    بازگشت به فهرست

    دیدگاه راجر بینکن و آلبرتوس کبیر

    اما از سوی دیگر راجر بیکن و آلبرتوس کبیر، دو دانشمند-فیلسوف نامدار سدۀ 13م، پس از مرگ اسکات انتقاداتی بسیار تند در خصوص دانش و صداقت اسکات اظهار کرده‌اند (مینیو پالوئلّو، «مایکل اسکات»،362). بیکن بر آن بود که از میان مترجمان آثار یونانی و عربی به لاتینی، تنها دو تن، آثاری ارزشمند داشتند، بوئتیوس[59] (475-525م) که ـ بر دو زبان مبدأ و مقصد مسلط بود ـ و رابرت گروستست[60](1175-1253م)، که گرچه زبان‌دانی قابل نبود، اما در موضوع کار خود استادی برجسته به شمار می‌رفت. مترجمانی چون گراردوس کرمونایی[61] (حدود 1114-1187م)، مایکل اسکات، هرمانوس آلمانی[62](درگذشت 1272م) و دیگران بسیاری از آثار رشته‌های مختلف را با خطاهایی پرشمار ترجمه کردند. اینان نه زبان می‌دانستند و نه بر موضوع تسلط داشتند. هرمانوس خود این موضوع را در پاریس نزد راجر بیکن اعتراف کرده بود و آثار مترجمان دیگر نیز شاهدی بر این مدعا بود(هیرش، 57؛ مولاند، 145).

    اسکات یونانی نمی‌دانست‌، ولی چنان که گفته شد، دست کم اندکی عبری و عربی می‌دانست‌؛ اما دلیلی در دست نیست که‌ اثری را از عبری ترجمه کرده باشد. به گفتۀ راجر بیکن، مایکل اسکات دست کم در ترجمۀ کتاب الهیئة بطروجی از یاری ترجمانی یهودی و عبری‌دان به نام آندره‌آس/ آندره یا آبوتئوس لاوی[63] (که گویا بعدها مسیحی شد) بهره می‌گرفت(هیرش، 44، 57؛ برنت، 253؛ مینیو پالوئلو، «مایکل اسکات»، 361؛ فرویدنتال، 122؛ قس: مانشا، 144: ابوداوود یهودی؛ فارمر، 261: الپاگیروس[64]= الفخر؟؛ برای احتمالات مطرح شده برای شناسایی وی نک سارتن،II/579, 581؛ قس: اندرس ، 101، که بر آن است اسکات عربی را نیک می‌دانست و مترجم قابلی بود و سعی داشت برخلاف گراردوس کرمونایی و دیگر مترجمان پیش از خود که ترجمه‌ای تحت‌الفظی ارائه می‌داند متنی روان و قابل فهم ارائه کند؛ نیز قس: کارمودی، 560: «زباندانی اسکات این اطمینان را حاصل می‌کند که ترجمۀ او از [شرح] السماء آیینه‌ای تمام‌نما از دیدگاه‌های ابن رشد باشد).

    با این همه بیکن برای اسکات به سبب معرفی آثار ابن رشد و ارسطو به اروپا اعتبار بسیار قائل بود (هاسکینز، «مایکل اسکات»، 259؛ مینیو پالوئلو، 262). اسکات در روزگاری که به نظر می‌رسید هیچ اثر مهمی برای ترجمه به لاتینی باقی نمانده است، اروپائیان را با سه موضوع نو آشنا کرد: جانورشناسی ارسطویی‌، اخترشناسی بطروجی‌، و فلسفۀ ابن رشد. و این سومی هنگامی صورت گرفت که هنوز در برخی نقاط جهان اسلام آراء ابن رشد نمی‌شناختند (سارتن،II/491, 580-581).

    ترجمه‌های اسکات تحت حمایت فردریک موجب شد که سیسیل پس از تولدو، مهم‌ترین مرکز ترجمۀ عربی به لاتینی در اروپای آن روزگار گردد(فرویدنتال ،121-122).

    البته عشق به دانش تنها دلیل حمایت فردریک از ترجمۀ آثار ابن رشد توسط اسکات نبود. فردریک با اهدای ترجمه‌های اسکات از شروح ابن رشد بر آثار ارسطو ـ که کلیسای کاتولیک آنها را ممنوع کرده بود ـ به دانشگاه بولونیا ـ مأمن فرقۀ دومینکن ـ رقابت خود با پاپ را پی گرفت و خود مایکل اسکات نیز با فرستادن ترجمه‌هایش به نزد دانشوران تأثیرگذار دانشگاه پاریس در رواج این آثار نقشی مهم ایفا کرد (فرویدنتال ،128-129؛ دُوُ، 205-219).

    اسکات از رابطۀ دوستانۀ خود با استفان پرونسی[65]، ـ برگزیدۀ پاپ گریگوری نهم برای عضویت در شورای سانسور آثار ارسطو و شروح آن برای تدریس در دانشگاه پاریس ـ بهره برد و بدین وسیله توانست ترجمۀ خود از السماء و العالم ارسطو و شرح ابن رشد را در برنامۀ درسی این دانشگاه بگنجاند (هاسکینز، «مایکل اسکات»، 256؛ مینیو پالوئلّو، «مایکل اسکات»،361)

    خود اسکات در کتاب مدخل خود آورده است زایچه‌اش بر روحیۀ کنجکاوی و دانش‌دوستی او دلالت داشته و به همین سبب به رشته‌هایی چون نقاشی و پیکرتراشی علاقه داشته و در عین حال پژوهشی عمیق در علوم و جادو داشته است (هاسکینز، «مایکل اسکات»، ؟؟؟).

    بازگشت به فهرست

    دیدگاه دانته آلیگری

    سرانجام باید به داوری دانته آلیگری[66] (حدود 1265-1321م) اشاره کرد. او در کتاب کمدی الهی، اسکات را به سبب شهرت کم‌نظیرش به جادوگری ـ و چه بسا به سبب دور شدن از کلیسا و پیوستن به فردریک ـ در شمار جادوگران و پیشگویان در گودال چهارم از دایرۀ هشتم دوزخ قرار داده است. کسانی که به سبب آنکه خواسته‌اند با پیشگویی حوادث از اسرار الهی آگاه شوند، اکنون سرهایشان چندان چرخیده که به پشت خود می‌نگرند و حتی از دیدن پیش پای خود نیز عاجزند. دانته دربارۀ اسکات چنین گفته است(سرود XX، بندهای 115-117؛ برای تفصیل بیشتر نک: کی، 1-14):

    آن دیگری که تهی‌گاهی چنین لاغر دارد، مایکل اسکات است که از تمام حقه‌ها و ترفندهای افسونگری آگاه بود

    بازگشت به فهرست

    آثار

    آثار اسکات بر حسب زمان تألیف غالباً به دو دستۀ دورۀ اسپانیایی و سیسیلی تقسیم می‌شود:

    بازگشت به فهرست

    دورۀ اسپانیایی

    1. ترجمۀ کتاب الهیئة بطروجی[67] که 18 اوت 1217م در تولدو پایان رسیده است. در این اثر مفهوم گشتاور به اروپای لاتینی معرفی شده است. ترجمۀ لاتینی که در 1531م در ونیز چاپ شد، کار کالونیموس بن داود است که در 1528م و به واسطۀ ترجمۀ عبری موسی بن تبون (فراهم آمده در 1259م) به لاتینی درآمده است(هاسکینز، «مایکل اسکات»، 251, 255؛ سارتن، II/579). مانشا(143-162) برخی مواضع این دو ترجمۀ لاتینی را با یکدیگر مقایسه کرده است. رگیومونتانوس نسخه‌ای از ترجمۀ لاتینی اسکات داشت و یادداشت‌هایی بر حاشیۀ آن نوشته بود که منتشر شده است. اطلاعات کوپرنیک دربارۀ نجوم بطروجی به انتقادهای تند رگیومونتانوس از نظرات او محدود بود و معلوم نیست که کوپرنیک از ترجمۀ اسکات مستقیماً بهره برده باشد(رزن،153-154).

    2. نخستین ترجمۀ لاتینی سه کتاب ارسطو دربارۀ حیوانات تحت عنوان کتاب الحیوان[68] احتمالاً پیش از 1220 و در تولدو‌. این سه اثر در روایت عربی یوحنا (یحیی) ابن بطریق در مجموع یک کتاب دارای 19 مقاله و با عنوان کتاب الحیوان انگاشته می‌شد. به ترتیب مشتمل بر طباع الحیوان[69] در 10 مقاله؛ اجزاء الحیوان[70] در 4 مقاله و کون الحیوان[71] در 5 مقاله است. این ترجمه دست کم تا سدۀ پانزدهم‌، مورد استفادۀ اهل تحقیق بود. مقالات 26گانۀ جانورشناسی آلبرتوس کبیر عمدتاً بر اساس ترجمۀ اسکات نوشته شده بود. در واقع 19 مقالۀ نخست روایتی نو همراه با شرح، افزوده‌ها و اصلاحات از 19 مقالۀ ترجمۀ اسکات و همراه با تکرار اشتباهات بسیار او بود که دو مقاله نظری درباب حیوانات و سپس 5 مقاله در بارۀ 5 گونۀ اصلی از حیوانات به آن اضافه شده بود. ویلیام موربکی ظاهراً با توجه به اشکالات موجود در متن عربی مورد استفادۀ اسکات، در حدود 1260م این اثر را این بار مستقیماً از یونانی به لاتینی ترجمه کرد، اما این ترجمه چندان رواج نیافت و کسانی چون آلبرتوس کبیر از آن بهره نگرفتند(هاسکینز، «مایکل اسکات»، 255-256؛ سارتن، II/580, 938-939؛ گرهارت، 168؛ Tkacz، 51؛ مینیو پالوئلو، «ارسطو» ،272؛ باومن و هاگ، 201؛ فرنچ، 96, 100، وان اُپنرای، 388، جم). ترجمۀ اسکات در سه بخش در لیدن هلند منتشر شده است (بخش دوم: 1998؛ بخش سوم: 1992م). رابرت گروتسست نیز در شرح بر آناطولیقای ثانی به ترجمۀ اسکات از تاریخ الحیوان ارسطو (1217م) استناد می‌کند (دیل، 395, 402). بخش‌هایی از ترجمۀ لاتینی اسکات به نوبۀ خود پیش از 1300م توسط مترجمی ناشناس به عبری درآمده است. دربارۀ دست‌نویس‌های مختلف این روایت عبری و ارتباط آن با روایت لاتینی به جز اشارات مختصر اشتاین‌اشنایدر (ترجمه‌های عبری، ؟؟) تنها فورلانی(237-257) پژوهشی انجام داده است(زونتا، 303).

    3. ترجمۀ السماء و العالم ارسطو با شرح ابن رشد بر آن‌ که به استفان پرونسی‌ تقدیم شده است. پیشتر در حدود 1175م گراردوس السماء و العالم ارسطو را از روی ترجمۀ عربی یوحنا ابن بطریق به عربی درآورده بود. اسکات یک بار دیگر این متن را با استفاده از همان روایت عربی به لاتینی ترجمه کرد و به عنوان مقدمه‌ای بر ترجمۀ لاتینی خود از شرح ابن رشد بر این اثر قرار داد. به روایت راجر بیکن، اسکات در 1230 م به پاریس رسید و ترجمه‌های کتاب طبیعیات[72] را همراه آورد که به احتمال قریب به یقین ترجمۀ السماء را نیز دربر داشت. در هر صورت تاریخ اهداء این ترجمه به استفان پرونسی تاریخ 1231م را بر خود دارد. اندکی بعد رابرت گروستست و در فاصلۀ 1260-1270م نیز ویلیام موربکی[73] (بین 1215 تا 1235-حدود 1286م) بار دیگر این اثر را از یونانی به لاتینی برگرداندند (گوتمان، 109-110؛ تامسون،«اسکات»، 703؛ برنت، 263). فرانسیس کارمودی این ترجمۀ اسکات را ویرایش و آمادۀ چاپ کرده بود اما به انتشار آن موفق نشد (اندرس، 47,49)

    4. احتمالاً ترجمۀ کتاب‌النفس[74] ارسطو با شرح کبیر ابن رشد بر آن‌ (هاسکینز، «مایکل اسکات»، 255؛ سارتن، II/580؛ دون، مایکل، 327).

    5. ترجمۀ بیشتر مقالات مابعدالطبیعة ارسطو (10 مقالۀ نخست به جز بخش‌هایی از مقالۀ اول، و بخش‌هایی از مقالۀ دوازدهم؛ مقالات 11، 13 و 14 یا ترجمه نشده‌اند یا به دست ما نرسیده‌اند) همراه با شرح کبیر ابن رشد بر آن مجموعۀ وسیعی از آثار ارسطویی و شروح آنها را در دسترس دانشجویان قرار داد (مینیو پالوئلو، «ارسطو» ،272؛ مارون، 44).

    6. تقسیمات فلسفه[75]، دربارۀ طبقه‌بندی علوم. این رساله احتمالاً در حدود 1230م تألیف شده و امروزه فقط پاره‌هایی از آن در قالب نقل قول‌های ونسان‌ دوبووه[76] (وینسنت اهل بووه، دانشنامه‌نگار فرانسوی سدۀ 13م) برجای مانده است اسکات دو تقسیم‌بندی خلاصه از علوم ارائه می‌کند. در روایت نخست اسکات تقسیم فلسفه را به نظری و عملی به ارسطو نسبت می‌دهد که بر اساس آن فلسفۀ عملی به چیزهای ساختۀ انسان مانند قوانین، نهادها، ارتش، جنگ، و همۀ چیزهای مصنوع می‌پردازد. از این رو فلسفۀ عملی مشتمل است بر علوم مدنی که مردم فرهیخته اختصاص دارد، و حرفه‌های مانند کفاشی، معماری و جز آن که به عوام مخصوص است. طبقه‌بندی دوم اسکات، احتمالاً به واسطۀ رسالۀ تقسیمات علوم نوشتۀ دومینیکوس گودندیسالینوس/دومینگو گوندیسالوو[77] (فعال در حدود 1150م) ، تحت تأثیر دیدگاه‌های فلاسفۀ مسلمان و به ویژه تقسیم‌بندی فارابی در احصاء العلوم (دربارۀ تأثیر دیدگاه‌های فارابی بر طبقه بندی علوم در اروپای سده‌های میانه نک کرامتی، جم) است و دیدگاه‌های منفی تقسیم‌بندی نخست در قبال حرفه‌ها در آن دیده نمی‌شود. اسکات در طبقه‌بندی دوم، فلسفۀ عملی را متناظر با فلسفۀ نظری به سه شاخه تقسیم می‌کند. شاخۀ نخست مرتبط با طبیعیات، مشتمل است بر پزشکی، کشاورزی، کیمیا، غیب‌گویی، قضاوت، آینه‌ها، ناوبری و بسیاری چیزهای دیگر. شاخۀ دیگر متناظر با ریاضیات، مشتمل است بر بازرگانی، درودگری و ساختمان‌سازی، حجاری، کفاشی، و بسیاری دیگر از این قبیل که به مکانیک و کاربردهای آن مربوط می‌شود(ویتنی ؛135، نیز 116؛ هاسکینز، «مایکل اسکات»، 256-257؛ نیز: اشتاین اشنایدر، 55-58؛ لکلر، II/451-459؛ سارتن، II/491-492, 579-580؛ کرن، 592).

    7. مسائل نیکولای مشائی[78] مجموعه‌ای از تألیفات ابن رشد که آلبرتوس کبیر ترجمۀ لاتینی آن را به مایکل‌ اسکات نسبت داده است (هاسکینز، «مایکل اسکات»، 256-257؛ سارتن، II/580؛ کوئندل، 112).

    بازگشت به فهرست

    دورۀ سیسیلی

    8. ترجمۀ همراه با تلخیص کتاب الحیوان(=فن هشتم از جملۀ طبیعیات الشفاء)[79] ابن سینا (مشتمل بر مروری بر آثار جانور شناسی ارسطو همراه با مقایسۀ آن با دیدگاه‌های جالینوسی). این ترجمه به فردریک دوم، و باید در 1232م یا اندکی پیش از آن به پایان رسیده باشد زیرا بر اساس نسخۀ موجود در واتیکان هانری کولونی به فرمان فردریک دوم، در 1232م در مِسینا به استنساخ این کتاب از روی نسخۀ شخصی امپراتور گمارده شده بود (ثورندایک، «نسخه‌های خطی واتیکان»، 83؛ هاسکینز، «مایکل اسکات»، سارتن، II/580؛ مینیو پالوئلّو، «مایکل اسکات»،361؛ گرهارت، 162؛ قس برنت که بر آن است کار ترجمه الزاماً در همان سیسیل صورت نگرفته است برنت، 264-265؛ تاریخ 1210م اشاره شده توسط براون، 31؛ نادرست است). رابرت گروستسست از این ترجمه بهره برده است(دیل، 382). برخلاف تصور فرنچ (ص100)، عباراتی چون «فاضل الاطباء جالینوس گوید» یا «فیلسوف/معلم اول گوید» توسط خود ابن سینا برای بیان دیدگاه‌های دیدگاه‌های جالینوس و ارسطو به کار رفته(مثلاً 253، 263)؛ و از افزوده‌های اسکات بر ترجمه‌های لاتینی نیست.

    سه رسالۀ زیر در اختربینی و علم عمومی‌ تألیف و به فردریک تقدیم شده است:

    9. کتاب مدخل در اخترشماری. مقدمه‌ای کلی است در باب اخترگویی در چهار باب‌، شامل تاریخ این علم‌. ظاهراً دو روایت یکی مفصل (مدخل کبیر[80]) و دیگری مختصر (مدخل صغیر) از این اثر در دست است (فدریکو وسکووینی، 274, 280)

    10. کتاب خاص[81] آن هم مقدمه‌ای عامه فهم است دربارۀ اخترگویی‌، که خیلی کوتاه‌تر از اولی‌ است‌. ربع آخر آن شامل یک رشته سؤالات علمی فردریک دوم و جواب‌های اسکات بدان‌هاست‌. ازجمله شامل توصیفی از چشمه‌های گوگرد گرم ایتالیا، و پدیدۀ آتشفشانی جزایر لیپاری است‌ (هاسکینز، 268؛ سارتن، II/515, 580). هاسکینز متن لاتینی این پرسش و پاسخ‌ها را همراه با شرح مختصر پاسخ‌ها آنها به انگلیسی منتشر ساخته(همان، 268-274) تأکید می‌کند که اسکات به همۀ پرسش‌ها پاسخ نداده و پاسخ‌هایش نیز چندان قانع کننده نیست (همان، 274-275).

    11. فیزیوگنومیا[82] یا علم الفراسة(عنوان چاپ 1477م ونیز؛ تحت الفظی: داوری از روی ظاهر) یا سرالطبیعة[83] (عنوان چاپ 1580م لیون؛ نک کول ، 309؛ برایتون، 149)، کتابی دربارۀ پی‌بردن به شخصیت فرد از روی ظاهر به ویژه از چهره که در واقع تعمیم علم الفراسة (پی‌بردن به شخصیت از روی چهره) به شمار می‌آید. مایکل اسکات نخستین کسی بود که فیزیوگنومیا را در شمار علوم طبیعی طبقه‌بندی و این موضوع را به مرتبۀ یکی از شاخه‌های علوم فلسفی ارتقاء داد. او همچنین به فردریک دوم توصیه کرد که این علم را بزرگ دارد چه فرمانروا می‌تواند با کمک این علم خیر و شر را از یکدیگر تشخیص دهد (زیگلر، 287). در آغاز آن فصلی دربارۀ آمیزش جنسی و تولید مثل آمده است (نک لمای، 128, 133, 135). شاید این رساله منشأ تقسیم خیالی رحم به هفت حجره بوده‌ (سه تا در چپ، سه تا در راست و یکی در مرکز، سارتن، III/268)، که در بسیاری از آثار بعدی‌ دیده می‌شود. این اثر شامل رساله‌ای است در باب ادرار و تنها رسالۀ پزشکی است که در انتساب آن به اسکات تردیدی نیست(سارتن، II/580). میان برخی مواضع کتاب اسکات و اثری کهن‌تر منسوب به ارسطو موسوم به سرالاسرار[84] از یک سو و نیز میان بخش نخست این اثر (دربارۀ زنان را) و کتابی[85] منسوب به آلبرتوس کبیر شباهت‌هایی وجود دارد. (کول ، 309).

    12. رساله در کیمیا با نام الصناعة[86] یا صناعة الکیمیا[87] که از آن سه روایت بسیار متفاوت وجود دارد که شاید یکی از آنها با نام الصناعة الصغیرة[88] خلاصۀ روایت اصلی باشد. این اثر حاوی شواهد جالبی از همکاری آزمایشگران مسلمان و یهودی است‌ (هاسکینز، «کیمیا»، جم ؛ سارتن، II/580؛ تامسون،«اسکات»، 703، «متون»، 524، جم). به نظر مولتهاوف (ص360) کتاب اسکات و برخی آثار سدۀ 13م همچون آثار گبر[89] لاتینی (آثار منحول لاتینی منسوب به جابر) و کتاب کلاریتاتیوس[90] از نخستین آثاری به شمار می‌آید که در آنها، شرح فرایندهای شیمیایی نسبتاً روشن است.

    بازگشت به فهرست

    آثار منسوب و منحول

    برخی پژوهشگران اروپایی، پس از مقایسۀ برخی ترجمه‌های لاتینی آثار ارسطو که معمولاً در دست‌نوشته‌ها ترجمۀ لاتینی شروح ابن رشد بر آنها را نیز در پی دارد، با ترجمه‌هایی که یقیناً از آن اسکات است احتمال داده‌اند که این آثار را نیز اسکات ترجمه کرده باشد. از جملۀ آنها می‌توان به

    ترجمۀ شرح متوسط ابن رشد بر الکون و الفساد، و مقالۀ چهارم الآثار العلویة، ترجمۀ بخش‌های مختلف اثری از ارسطو موسوم به طبیعیات کوچک[91] (که مسلمانان هر بخش‌ آن را همچون رساله‌ای مستقل به عربی ترجمه کرده بودند)، جوهر افلاک[92]. متن سماع طبیعی ارسطو و شرح کبیر ابن رشد بر آن؛ و متن مابعدالطبیعه و اخلاق ارسطو همراه با شروح ابن رشد (سارتن، II/580؛ کلاگت،491؛ مینیو پالوئلو، «ارسطو»،272-273؛ مولر، 192, 197, 205؛ برنت، 263؛ فرویدنتال ،121-122) به جز آثار یاد شده، این ترجمه‌ها و تألیفات زیر را نیز آثار را نیز به اسکات نسبت داده‌اند:

    الف) ترجمۀ دلالة الحائرین ابن میمون از عبری به لاتینی: گفته شده که یعقوب آناتولی و مایکل اسکات همراه با یک‌دیگر این اثر ابن میمون را از روی ترجمۀ عربی عربی به عبری حرزی به لاتینی برگردانده‌اند. این ترجمه در جنوب‌ ایتالیا و در نیمۀ نخست سدۀ سیزدهم‌ میلادی (یعنی نزدیک به روزگاری که این هر دو در سیسیل همکار بوده‌اند)، به انجام رسیده است(سارتن، II/566, 580؛ تامسون،«اسکات»، 703؛ برای دیدگاه‌های مختلف در این باره نک فرویدنتال، 123-125).

    ب) ترجمۀ لاتینی کتاب‌الفرائض ابن میمون‌. احتمالاً از عبری‌، بسیار مشکوک‌ است(سارتن، II/580)

    پ) شرح افلاک جان هالیوودی/ساکروبوسکویی[93] (د 1256 یا 1244م) این شرح که احتمالاً در حدود 1225-1230م پدید آمده در نسخۀ چاپی (بولونیا 1495) به اسکات نسبت داده شده‌ است‌ (هاسکینز، 258؛ سارتن، II/580؛ تامسون،«اسکات»، 703؛ فدریکی-وسکووینی، 280). ثورندایک در 1949م متن شرح افلاک را همراه با شرح منسوب به اسکات و شرحی دیگر در شیکاگو منتشر کرده است(رزن، 258؛ مونیتز، 240).

    ت) کتابی در رمل‌. تنها در یک نسخۀ بسیار متأخر بدو منسوب شده است (هاسکینز، 258-259).

    ث) کتابی به نام ضیافت فیلسوفان[94] که نخستین بار در 1475م در کلن[95] منتشر شده و به بحث دربارۀ غذا، میزبانی و گفتگویی برای ضیافت فیلسوفان اختصاص دارد در بسیاری از چاپ‌های پس از 1489م به مایکل اسکات نسبت داده شده است. در حالی که در چاپ نخست و یک چاپ دیگر فردی به نام تئوبالدوس آنگیلبرتوس[96] به عنوان ویراستار و در برخی چاپ‌های بعدی از همو به عنوان مؤلف یاد شده است. کتاب در حقیقت چندان قبل از 1475م (چاپ نخست) تألیف نشده زیرا مؤلف از یکی از اعضای فرقۀ فرانسیسی‌ها که در 1468م درگذشته یاد می‌کند. اشارات متعدد به پیروان فرقۀ دومنیکن‌[97] در مقالۀ چهارم بسیاری از پژوهشگران را واداشته که یکی از پیروان این فرقه را مؤلف کتاب بدانند. آشنایی مؤلف با پزشکان یونانی و عرب حاکی از آن است که مؤلف باید یک پزشک باشد (دون، توماس، 225-226)

    ج) رساله‌ای منظوم در باب پیشگویی سرنوشت شهرهای لمبارد در شمال ایتالیا، که ظاهراً در 1231م به درخواست اشراف بولونیا نگاشته شده (هاسکینز، «مایکل اسکات»، 253).

    از این گذشته، تاریخ‌نگاران سدۀ 13م طراحی نوعی کلاهخود بدون لبه[98] (شبیه به عرقچین) را به مایکل اسکات نسبت می‌دهند که سربازان پیاده‌نظام آن روزگار در فلورانس و سپس تا سدۀ 14م در دیگر نقاط اروپا برای حفاظت سر خود از ضربات شمشیر سواره‌نظام از آن استفاده می‌کردند. اما بیشتر تاریخ‌نگاران این دیدگاه را چندان جدی نگرفته‌اند. هیچ اشارۀ مستقیمی به طراحی این کلاه توسط مایکل اسکات در دست نیست و قراین غیر مستقیم را نیز باید با احتیاط بسیار بررسی کرد(موئندل، 93, )

    بازگشت به فهرست

    مآخذ

    1. ابن سینا، «کتاب الحیوان»، فن هشتم از جملۀ طبیعیات الشفاء، به کوشش عبدالحلیم منتصر، سعید زاید و عبدالله اسماعیل، قاهره، 1970

    2. کرامتی، یونس، «تأثیر دیدگاه‌های فارابی بر طبقه بندی علوم در اروپای سده‌های میانه»، کتاب ماه فلسفه، دورۀ جدید، شمارۀ 17، 1388ش

    3. Baumann, Dorothea & Barbara Haggh, “Musical Acoustics in the Middle Ages”, Early Music, 1990, Vol. 18(2), pp. 199-210

    4. Britton, Piers D. G., “The Signs of Faces: Leonardo on Physiognomic Science and the ‘Four Universal States of Man’”, Renaissance Studies, 2002, Vol. 16(2), pp. 143-162

    5. Brown, Rev. J. Wood, An Enquiry into the Life and Legend of Michael Scot, Edinburgh, 1897

    6. Burnett, Charles, “The Coherence of the Arabic-Latin Translation Program in Toledo in the Twelfth Century”, Science in Context, 2001, Vol. 14(1&2), pp 249-281

    7. Carmody, Francis J., “The Planetary Theory of Ibn Rushd”, Osiris, 1952, Vol. 10, pp. 556-586

    8. Clagett, Marshall, “Reviewed work: Commentarivm medivm in Aristotelis de generatione et corrvptione libros by Averrois Cordvbensis”, Isis, 1957, Vol. 48(4), pp. 490-491

    9. Cule, John, “The Enigma of Facial Expression: Medical Interest in Metoposcopy”, Journal of the History of Medicine and Allied Sciences, 1993, Vol. 48(3), pp. 302-319

    10. Dales, Richard C., “Robert Grosseteste's Scientific Works” , Isis, 1961, Vol. 52(3), pp. 1961

    11. Dante Alighieri, The Divine Comedy, Tr. Henry F. Cary, New York, 1909

    12. French, R. K., “De Juvamentis Membrorum and the Reception of Galenic Physiological Anatomy”, Isis, 1979, Vol. 52(1)

    13. Dobbs-Weinstein, Idit, “Jewish philosophy”, The Cambridge Companion To Medieval Philosophy, Ed. A. S. McGrade, Cambridge University Press, 2006

    14. Dunn, Thomas F., “Query no. 44.-Theobaldus Anguilbertus.”, Isis, 1934, Vol. 22(1), pp. 225-226

    15. Dunne, Michael, “Thirteenth And Fourteenth-Century Commentaries On The De longitudlne et brevitate vitae”, Early Science and Medicine, 2003, Vol. 8(4), pp 320-335

    16. Endress,Gerhard “Review of De animalibus: Michael Scot's Arabic-Latin Translation. Part 3, Books 15-19: Generation of Animals by Aristotle;Aafke M. I. van Oppenraaij;H. J. Drossaart Lulofs”, Isis, 1995, Vol. 86(1), pp. 101-102

    17. Farmer, Henry George, “Who Was Johannes Ocreatus?”, Journal of the Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland, 1939, No. 2, p. 261

    18. Federici-Vescovini, Graziella, “Michel Scot et la "Theorica Planetarum Gerardi"”, Early Science and Medicine, 1996, Vol. 1(2), pp 272-282

    19. Freudenthal, Gad, “Maimonides' Guide of the Perplexed and the Transmission of the Mathematical Tract "On Two Asymptotic Lines" in the Arabic, Latin and Hebrew Medieval Traditions”, Vivarium, 1988,Vol. 26(2), pp. 113-140

    20. Gerhardt, Mia I. , “Knowledge in Decline: Ancient and Medieval Information on "Ink-fishes" and their Habits”, Vivarium, 1966, Vol. 4(1), pp. 144-175

    21. Grant, Edward, “Scientific Imagination in the Middle Ages”, Perspectives on Science, 2004, Vol. 12(4), pp. 394-423

    22. Gutman, Oliver, “On the Fringes of the Corpus Aristotelicum: The Pseudo-Avicenna "Liber Celi et Mundi"”, Early Science and Medicine, 1997, Vol. 2(2), pp 109-128

    23. Haskins, Charles H., “The "Alchemy" Ascribed to Michael Scot”, Isis, 1928, Vol. 10(2), pp. 350-359

    24. Haskins, Charles H., “Michael Scot and Frederick II”, Isis, 1921, Vol. 4(2), pp. 250-275

    25. Hirsch, S. A., “Early English Hebraists. Roger Bacon and His Predecessors”, The Jewish Quarterly Review, 1899, Vol. 12(1), pp. 34-88

    26. Kay, Richard “The Spare Ribs of Dante's Michael Scot”, Dante Studies, with the Annual Report of the Dante Society, 1985, No. 103, pp. 1-14

    27. Kren, Claudia , “Gundissalinus, Dominicus”, Dictionary of Scientific Biography, 1981, Vol. V

    28. Leclerc, Lucien, Histoire de la médecine arabe, Paris, 1876, Vol. II 

    29. Lemay, Helen, “The Stars and Human Sexuality: Some Medieval Scientific Views”, Isis, 1980, Vol. 71(1), pp. 127-137

    30. Mancha,J. L., “Al-Bitrūjī’s Theory of the Motions of the Fixed Stars”, Archive for History of Exact Science, 2004, Vol. 58(2), pp. 143-182

    31. Marrone, Steven P. , “Medieval philosophy in context”, The Cambridge Companion To Medieval Philosophy, Ed. A. S. McGrade, , Cambridge University Press, 2006

    32. Mcvaugh, Michael, “Frederick II of Hohenstaufen”, Dictionary of Scientific Biography, 1981, Vol. V

    33. Molland, George, “Roger Bacon and the Hermetic Tradition in Medieval Science”, Vivarium, 1993, Vol. 31(1), pp. 140-160

    34. Morpurgo, Piero, “Scot , Michael (d. in or after 1235)”, Oxford Dictionary of National Biography, Oxford University Press, 2004

    35. Mueller, Ian, “Physics and Astronomy: Aristotle's Physics II.2.193b22–194a12, Arabic Sciences and Philosophy, Vol. 16(2), pp. 175-206

    36. Muendel, John, “The Manufacture of the Skullcap (Cervelliera) in the Florentine Countryside during the Age of Dante and the Problem of Identifying Michael Scot as Its Inventor”, Early Science and Medicine, 2002, Vol. 2(2), pp. 93-120

    37. Multhauf, Robert P., “John of Rupescissa and the Origin of Medical Chemistry”, Isis, 1954, Vol. 15(4), pp. 359-367

    38. Munit, Milton K., “One Universe or Many?”, Journal of the History of Ideas, 1951, Vol. 12(2), pp. 231-255

    39. Rosen, Edward “Reviewed work: The Sphere of Sacrobosco and Its Commentators by Lynn Thorndike”, Isis, 1949, Vol. 40(3), pp. 257-263

    40. Rosen, Edward, “Copernicus and Al-Bitruji”, Centaurus, 1960, Vol. 7(2), pp. 145-151

    41. Saperstein, Marc,“Christians and Christianity in the Sermons of Jacob Anatoli”, Jewish History, 1992, Vol. 6(1&2), pp. 225-242

    42. Singer, Dorothea Waley, “Michael Scot and Alchemy”, Isis,1929, Vol. 13(1), pp. 5-15

    43. Steinschneider , Moritz, Die Europäischen Übersetzungen aus dem Arabischen bis Mitte des 17. Jahrhunderts, Wien, 1904, p. 55-58

    44. Steinschneider , Moritz, Die hebraeischen Übersetzungen des Mittelalters und die Juden als Dolmetschers,

    45. Thomson, S. Harrison, “Scot, Michael”, Encyclopedia of Philosophy, Ed. Donald M. Borchert, Second Edition, 2006

    46. Thomson, S. Harrison, “The Texts of Michael Scot's Ars Alchemie”, Osiris, Vol. 5,1938, pp. 523-559

    47. Thorndike, Lynn, “Vatican Latin Manuscripts in the History of Science and Medicine”, Isis,1929, Vol. 13(1), pp. 53-102

    48. Tkacz, Michael W. , “Albert the Great and the Revival of Aristotle’s Zoological Research Program”, Vivarium, 2007, Vol. 45(1), pp. 30-68

    49. Van Oppenraay, Aafke M.I., “The Reception of Aristotle's "History of Animals" in the Marginalia of Some Latin Manuscripts of Michael Scot's Arabic-Latin Translation”, Early Science and Medicine, 2003, Vol. 8(4), pp. 387-403

    50. Ziegler, Joseph, “Philosophers and Physicians on the Scientific Validity of Latin Physiognomy, 1200-1500”, Early Science and Medicine, 2007, Vol. 12(3), pp. 285-312

    بازگشت به فهرست



    [1]. Michael Scot (Scott)

    [2]. Frederick II

    [3]. Scotia

    [4]. Scott

    [5]. Balwearie

    [6]. Kirkcaldy

    [7]. Fife

    [8]. Rodrigo Jiménez de Rada

    [9]. Lateran Council

    [10]. Honorius III

    [11]. Gregory IX

    [12]. Henricus Abrincensis/Henry of Avranches

    [13]. Judah ben Salomon ha-Cohen

    [14]. Pietro della Vigna

    [15]. Jakob ben Abba Mari Anatoli

    [16]. Roger Bacon

    [17]. Albertus Magnus

    [18]. Gerardus Cremonensis/ Gerard of Cremona

    [19]. Andreas/ Abuteus Levita

    [20]. De motibus celorum / De venficatione motuum coelestium

    [21]. De animalibus

    [22]. De historia animalium

    [23]. De partibus animalium

    [24]. De generatione ammalium

    [25]. De anima

    [26]. Divisio philosophica

    [27]. Quaestiones Nicolai peripatetic

    [28]. Abbreviatio Avicenne de animalibus/libri animalium

    [29]. Liber particularis

    [30]. Liber physiognomiae

    [31]. Magisterum

    [32]. De arte alchemie

    [33]. Michael Scot (Scott)

    [34]. Frederick II

    [35]. Scotia

    [36]. Cashel

    [37]. Scott

    [38]. Balwearie

    [39]. Kirkcaldy

    [40]. Fife

    [41]. Rodrigo Jiménez de Rada

    [42]. Lateran Council

    [43]. Albertus Gallus/Alberto Gallo

    [44]. Orlando da Cremona

    [45]. Honorius III

    [46]. Stephen Langton

    [47]. Henry III of England

    [48]. Gregory IX

    [49]. Roger Bacon

    [50]. Albertus Magnus

    [51]. Leonardo Fibonacci/Leonardo Pisano

    [52]. Liber abaci

    [53]. Salimbene Di Adam

    [54]. Henricus Abrincensis/Henry of Avranches

    [55]. Judah ben Salomon ha-Cohen

    [56]. Pietro della Vigna

    [57]. Jakob ben Abba Mari Anatoli

    [58]. Malmad ha-Talmidim

    [59]. Boethius

    [60]. Robert Grosseteste

    [61]. Gerardus Cremonensis/ Gerard of Cremona

    [62]. Hermannus Alemannus

    [63]. Andreas/ Abuteus Levita

    [64]. Alphagirus

    [65]. Stephen of Provins

    [66]. Dante Alighieri

    [67]. De motibus celorum / De venficatione motuum coelestium

    [68]. De animalibus

    [69]. De historia animalium

    [70]. De partibus animalium

    [71]. De generatione ammalium

    [72]. Libri naturales

    [73]. William of Moerbeke

    [74]. De anima

    [75]. Divisio philosophica

    [76]. Vincent de Beauvais/Vincentius Bellovacensis/Vincentius Burgundus/ Vincent of Beauvais

    [77]. Domingo Gundisalvo/Dominicus Gundissalinus

    [78]. Quaestiones Nicolai peripatetic

    [79]. Abbreviatio Avicenne de animalibus/libri animalium

    [80]. Introductorium maius

    [81]. Liber particularis

    [82]. Liber physiognomiae

    [83]. De secretis naturis

    [84]. Secreta secretorum

    [85]. De secretis mulierum

    [86]. Magisterum

    [87]. De arte alchemie

    [88]. Minus magisterium

    [89]. Geber

    [90]. Liber claritatis

    [91]. Parva naturalia

    [92]. De substantia orbis

    [93]. John of Holywood (Sacrobosco)

    [94]. Mensa philosophica

    [95]. Köln (Cologne)

    [96]. Theobaldus Anguilbertus

    [97]. Dominican Order

    [98]. Skullcap (Cervelliera)

    چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۸:۴۵
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت

    معماري
    ۳ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۱۶
    سلام
    نوشته هاي شما از معدود نوشته هايي است كه بايد خوانده شود. براي شما توفيق روزافزون آرزومندم
    شهگلی
    ۱ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۰۴
    با سلام. اولین بار بود که نام مایکل اسکات را می شنیدم با وجود ترجمه ها و تاثیرات زیادی که در انتقال دانش مسلمین به اروپا داشته است اما به نظر می رسد آنگونه که باید شناخته نشده است.
    محمد رضا عرشی
    ۱۰ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۲۳:۵۰
    سلام خدمت دوست گرامی
    امروز از وجود این سایت مطلع شدم. بسیار مسرورم که از مطالب دقیق شما در زمینه تاریخ علم
    بهره مند می شوم. امیدوارم همواره موفق و سربلند باشید.