آخرین نوشته ها
لینک های روزانه
    آمار بازدید
    بازدیدکنندگان تا کنون : ۸۰٫۷۷۲ نفر
    بازدیدکنندگان امروز : ۹۷ نفر
    تعداد یادداشت ها : ۵۰
    بازدید از این یادداشت : ۱٫۱۴۱

    پر بازدیدترین یادداشت ها :





    چهار مقاله








    style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>اهمیت چهار مقاله به
    عنوان منبعی تاریخی
    style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>: به رغم انتقادهای محققان
    ـ از جمله عبد الوهاب قزوینی، مصحح چهار مقاله ـ بر اعتبار
    برخی روایات مذکور در این اثر
    lang=AR-SA dir=LTR> lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>(مثلاً
    قزوینی، 12-15)، این روایات گاه متضمن نکاتی
    ارزشمندی است که نمی‌توان آنها را در پژوهش‌های
    تاریخی نادیده انگاشت. به عنوان مثال بر اساس روایتی
    از مقالۀ چهارم (پزشکی) که شهرت بسیار یافته و
    بسیاری از منابع تاریخی بعدی آن را با اندکی
    کاستی و فزونی تکرار کرده‌اند، دانش‌دوستی و دانشمندپروری
    ابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه که وزیری خردمند و دانشمندپرور به
    نام ابوالحسین (ابوالحسن) احمد بن محمد سهلی (سهیلی) را نیز
    در خدمت داشت، بزرگترین دانشوران آن روزگار یعنی ابوعلی
    سینا، ابوریحان بیرونی (که این دو بی‌گمان
    بزرگترین دانشمندان دورۀ اسلامی بوده‌اند)، ابوسهل
    مسیحی(که از وی در شمار استادان ابن سینا یاد کرده‌اند)،
    ابونصر عراق (استاد ابوریحان بیرونی) و ابوالخیر خمار را در
    دربار گرگانج گردآورده بود و «این طایفه در آن خدمت از دنیاوی
    بی‌نیازی داشتند و با یکدیگر انسی در محاورت
    و عیشی در مکاتبت می‌کردند» تا آنکه سلطان محمود غزنوی،
    حسین بن علی میکال (دربارۀ وی نک‍ : ه‍ د، 2/173)
    را نزد

    مأمون
    فرستاد و از وی خواست که آنان را به دربار غزنه روانه کند. مأمون پیش
    از
    lang=AR-SA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>پذیرفتن
    فرستادۀ محمود، دانشوران را گردآورد و گفت چون توان سرپیچی ازdir=LTR> lang=AR-SA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>دستور محمود را ندارد،
    هر که رفتن به دربار او را خوش نمی‌دارد، از گرگانج بگریزد. ابوسهل و
    ابن سینا از رفتن به دربار محمود خودداری کردند اما سه تن دیگر
    رغبت نمودند. پس خوارزمشاه پیش از پذیرفتن فرستادۀ محمود ابن سینا
    و ابوسهل را با راهنمایی رهسپار گرگان کرد. سپس فرستادۀ محمود
    را پذیرفت و به او گفت که «ابوعلی و ابوسهل برفته‌اند لیکن
    ابونصر و ابوریحان و ابوالخیر بسیج می‌کنند که پیش
    خدمت آیند و به اندک روزگار برگ ایشان بساخت و با خواجه حسین
    میکال فرستاد» . از سوی دیگر ابن سینا در روز دوم مسافرت «تقویم
    برگرفت و بنگریست که به چه طالع بیرون آمده است؟ چون بنگرید
    روی به ابوسهل کرد و گفت بدین طالع که ما بیرون آمده‌ایم
    راه گم کنیم و شدت بسیار بینیم. بوسهل گفت رضینا
    بقضاء الله من خود همی‌دانم که از این سفر جان نبرم که
    تسییر من در این دو روز به عیوق می‌رسد و او قاطع
    است. مرا امیدی نمانده است و بعد از این میان ما ملاقات
    نفوس خواهد بود». سرانجام آن دو در بیابان میان گرگانج و گرگان (قره‌قوم)
    سرگردان شدند. ابوسهل همچنان که خود پیش‌بینی کرده بود، از
    تشنگی جان سپرد و ابن سینا باlang=AR-SA dir=LTR> style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>دشواری فراوان خود را به
    باورد (ابیورد) رساند و سرانجام به جرجان رفت (نظامی، ۷۶-۷۸).
    نظامی عروضی تأکید کرده است که در این زمان قابوس
    وشمگیر (مق‍ ۴۰۳ ق) فرمانروای جرجان بوده است (ص ۷۸). این
    روایت به رغم آنکه در مواردی قابل توجه با دیگر دانسته‌های
    ما دربارۀ این دانشمندان همخوانی ندارد (در این باره نک ه‌د،
    ذیل ابوسهل مسیحی)، اما بذرهایی از حقیقت
    نیز در آن دیده می‌شود. در واقع این حکایت
    چهارمقاله نخستین مأخذی است که به تشکیل فرهنگستانی در
    دربار خوارزم شاهان آل مأمون اشاره دارد. به عبارت دیگر اگر منابعی
    که این روایت را از چهار مقاله نقل کرده‌اند کنار بگذاریم، در
    هیچ مأخذ معتبر دیگری به تشکیل این محفل علمی
    در دربار خوارزمشاهان آل مأمون تصریح نشده است و تنها با مراجعه به مآخذ
    پراکندۀ دیگر می‌توان از حضور هر یک از این
    دانشوران در آن سال‌ها در دربار آل مأمون مطمئن شد. ابوریحان
    بیرونی در ۳۹۴ق به گواهی رصدی که در گرگانج صورت بسته بود
    (بیرونی، القانون، ۲/۷۴۰-۷۴۱) در این شهر بود و کتاب تسطیح
    الصور و تبطیخ الکور
    را به نام «ملک العادل، ولی النعم خوارزم‌شاه»
    (یعنی ابوالحسن علی بن مأمون برادر بزرگ مأمون بن مأمون؛ نک کرامتی،
    ابوریحان بیرونی، ۶۳، ۶۹-۷۰) ساخت. او پس از برتخت نشستن
    مأمون بن مأمون نیز همچنان که خود بیرونی در المسامرة
    فی اخبار الخوارزم
    آورده است 7 سال ابوالعباس
    style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>خوارزم‌شاه lang=AR-SA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>را خدمت کرد و lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>در این ۷ سال از
    برجسته‌ترین مشاوران او بشمار می‌رفت. style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>ابن سینا نیز در ۳۹۲ق
    از بخارا به گرگانج رفت و در آنجا ابوالحسن سهلی که به گفتۀ خود ابن
    سینا دوستار این گونه دانش‌ها بود برای او مقرری
    ماهیانه‌ای تعیین کرد که معاش کسی چون او را
    کفایت می‌کرد (بیهقی، علی بن زید، ۴۵).
    ابوسهل مسیحی نیز بی‌گمان در روزگار صدارت ابوالحسن
    سهلی در گرگانج بوده و رسالۀ اصناف علوم الحکمیة را در
    برشمردن شاخه‌های مختلف به نام این وزیر نوشته است (ابوسهل،
    ۲۱۲، ۲۲۰؛ دربارۀ آثار دیگری که به نام این
    فرمانروایان و وزیرشان ساخته نک (بیهقی، علی بن
    زید، ۸۸ ـ ۸۹؛ ابن ابی اصیبعه،‌ 1/328؛ ششن،
    dir=LTR> lang=AR-SA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>نوادر، 2/424؛ آلوارت،
    V/534style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>؛ dir=LTR>GAS, VII/389style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>). ابن
    سینا نیز در آغاز رسالة فی الزاویة به
    مباحثاتی که پیشتر در این باره با ابوسهل مسیحی
    داشته‌ اشاره و تلویحاً همنشینی پیشین با وی
    را تأیید کرده است(مهدوی، ۱۲۲). ابوالخیر خمار نیز
    به گزارش علی بن زید بیهقی (ص ۱۲؛ نیز
    شهرزوری، ۲/۱۰) در گرگانج بود و پس از گشوده شدن این شهر در ۴۰۸ق به
    دست محمود، به فرمان وی به غزنین
    lang=AR-SA dir=LTR> style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>برده شد.



    style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>بر اساس گزارش بیرونی
    می‌دانیم که محمود غزنوی که در پی بهانه‌جویی
    برای یورش به خوارزم بود، پس از آنکه خوارزم‌شاه به نامۀ
    وی مبنی بر یادکرد نام محمود در خطبه پاسخی نداد،
    lang=AR-SA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>نامه‌ای
    تهدید آمیز فرستاد و از وی خواست تا یکی از
    این سه کار را انجام دهد: یا به طوع و رغبت به نام وی خطبه
    بخواند، یا هدیه‌ای تمام فرستد، و یا اعیان و
    امامان و فقیهان را از آن ولایت به استغفار نزد وی گسیل
    دارد. خوارزم‌شاه پس از دریافت این نامه دانست که محمود عملاlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>ًlang=AR-SA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'> اجرای هر سه
    کار را از وی خواسته است. پس فرمان داد که نخست در شهرهای نسا و فراوه
    و سپس در همۀ متصرفات وی جز گرگانج و کاث، خطبه به نام محمود خوانده
    شود. همچنین هشتاد هزار دینار و سه هزار اسب به همراه گروهی از
    قاضیان و پیران و بزرگان خوارزم به نزد محمود فرستاد و کوشید
    کار را به صلح و سازش خاتمه دهد (بیهقی، ابوالفضل، 668، 669، 675lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>)lang=AR-SA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>. شاید همین
    اقدام مأمون بن مأمون در روایت نظامی عروضی در قالب «فرستادن
    دانشوران دربار مأمون به نزد محمود» در آمده باشد.



    style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>اهمیت چهار مقاله از
    دیدگاه تاریخ علم
    : نظامی عروضی همچنان که خود گوید چهار
    مقاله را در بیان شرایطی نوشته است که باید در چهار طبقه
    از مردم ـ یعنی دبیران، شاعران، منجمان، و پزشکان که به زعم
    وی پادشاهان از آنان بی‌نیازنیستند ـ گرد آمده باشد. در
    دورۀ اسلامی دربارۀ چیزهایی که دبیران
    را از دانستن آنها چاره نیست، آثار بسیاری نوشته شده بود. احتمالاً
    کهن‌ترین اثر از این نوع، جوامع العلوم ابن فریغون (نیمۀ
    نخست سدۀ 4ق) است که
    بررسی سرفصل‌های آن قصد مؤلف برای نگارش
    کتابی برای راهنمایی دبیران و دیوانسالاران
    را آشکار می‌سازد. این سنت بعدها با نگارش آثاری چون صبح
    الاعشی
    به جایی رسید که قلشندی دربارۀ ۱۲
    گوهری که دبیران باید بشناسند به تفصیل سخن گفت(۲/۹۷-۱۱۸).
    چهارمقالۀ نظامی، گرچه از این حیث در نهایت
    اختصار است، اما افزون بر دربر داشتن شرایط سه گروه دیگر (شاعران،
    منجمان و پزشکان)، در میان آثار فارسی شاید تنها اثر از
    این دست نباشد، اما بی‌گمان نخستین آنهاست. این اثر نوعی
    طبقه‌بندی بسیار مقدماتی علوم را نیز در بر دارد (ص ۱۱،
    ۵۴-۵۵؛ ۶۸-۶۹) و از آن مهم‌تر نظامی در هر مقاله آثاری را که در
    روزگار وی در هر یک از این چهار رشته در خور توجه، و در
    زمرۀ آثار آموزشی، مرجع یا دست‌نامه‌ها بوده‌اند یک‌یک
    بر شمرده است. به طور مثال در مورد رشته پزشکی تأکید می‌کند که
    باید آثار مختصری چون فصول بقراط و مسائل حنین ...
    و آثار متوسط الحجمی چون منصوری رازی، هدایة
    المتعلمین
    اخوینی بخاری و الاغراض الطبیة
    سید اسماعیل جرجانی و ... را نزد «استادی مشفق» بخواند و
    سپس به وقت فراغت آثار مفصلی چون صدباب ابوسهل مسیحی، قانون
    ابن سینا یا ذخیرۀ خوارزم‌شاهی را مطالعه
    کند و بعدها نیز همواره از آثار مختصر استادان مجرب مانند تحفة الملوک
    رازی، خفّی علایی و یادگار سید
    اسماعیل جرجانی و ... «یکی پیوسته با خویشتن
    دارد... زیرا که بر حافظه اعتمادی نیست»(ص۷۰-۷۲). از سخن وی
    می‌توان دریافت که در روزگار وی آثار پزشکی فارسی (هدایة
    المتعلمین
    ، اغراض الطبیة و ذخیرۀ
    خوارزمشاهی
    )، در سطوح مختلف آموزشی (مقدماتی و
    پیشرفته) و مطالعات پس از دوران آموزش، و نیز به عنوان دست‌نامه (خفی
    علایی
    و یادگار) جای خود را در میان
    دانشجویان و پزشکان باز کرده بوده‌اند.



    style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>سابقۀ توجه دانشوران
    دورۀ اسلامی به طبقه بندی علوم در دورۀ اسلامی
    نیز به سدۀ ۳ق باز می‌گردد که فارابی در احصاء العلوم
    (۴۳-۴۴، جم) و نیز یعقوبی به طور ضمنی در آغاز
    تاریخ خود به آنها پرداخت. بعدها کسانی چون ابن اکفانی در ارشاد
    القاصد الی اسنی المقاصد
    (که ذیل هر علم آثار آن رشته را در
    سه دستۀ مختصر، متوسط و مفصل معرفی می‌کند، مثلا ص ۴۷
    دربارۀ پزشکی)، طاش کوپری زاده در مفتاح السعادة و حاجی
    خلیفه در کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون (مثلاً ۴/۱۲۵-۱۳۰
    ذیل «علم الطب») ضمن توجه به طبقه بندی علوم، آثار مهمی را که
    در هر یک از این رشته‌ها نوشته شد بود معرفی کردند. از
    این حیث چهارمقاله به رغم آنکه در نهایت اختصار به
    این کار پرداخته، اما از نظر زمانی بر همۀ این آثار مقدم
    است. در همۀ آثار یاد شده، راهنمایی دانشجویان به
    سوی مطالعۀ آثار مناسب یکی از اهداف اصلی مؤلفان
    بوده است (مثلاً فارابی، ۴۴ ؛ نیز ابن اکفانی، ۱۳؛ که عنوان
    اثرش، ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد بر این هدف
    تأکید دارد؛ دربارۀ دو سنت یاد شده نیز نک کرامتی،
    «تأثیر دیدگاه‌های فارابی»، ۴) هدفی که نظامی
    نیز بر آن تأکید کرده است (ص 88)



    style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>نظامی دست کم بر اساس
    حکایاتی که خود آورده در دو زمینۀ پزشکی و نجوم
    دستی بر آتش داشته است. وی در آخرین حکایت مقالۀ
    چهارم افزون بر تأکید بر تبحر خود در «نجوم و طبّ و ترسل» به
    یکی از درمان‌های موفقیت آمیز خود اشاره کرده است
    (۸۷-۸۸). اما از سراسر این کتاب و به ویژه از مقالۀ سوم
    می‌توان دریافت که همواره مقصود وی از علم نجوم در واقع احکام
    نجوم، یا اخترشماری بوده است و نه نجوم تعلیمی یا
    اخترشناسی. در واقع همۀ حکایت‌های مقالۀ سوم، در
    باب پیشگویی‌های درست برخی منجمان و از جمله خود
    نظامی است(ص۵۵-۶۷) و در مقالۀ چهارم نیز هنگامی که در
    مقام ستایش از ابوریحان بیرونی او را «در نجوم به
    جای ابومعشر و احمد بن عبدالجلیل» می‌شمارد(ص ۷۶)، بی‌گمان
    احکام نجوم را در نظر داشته است. اگر چه در یک موضع جمله‌ای
    حاکی از بی‌اعتمادی به احکام نجوم می‌آورد(ص ۶۴ سطر ۵-۶)
    اما در موارد دیگر اعتقاد راسخ خود را به اخترشماری اظهار می‌کند
    ( مثلاً ص ۶۲، سطر ۲۰-۲۱) و در آخرین حکایت مقالۀ سوم بر
    سبیل تفاخر از درستی یکی از پیش‌بینی‌های
    خود یاد می‌کند (۶۵-۶۷). حکایت گریز ابوسهل مسیحی
    و ابن سینا و راه گم‌کردن آنان، در چهارمقاله، هر چند چنان که گفته شد از
    نظر تاریخی درست نیست، اما در آن موضع که به نقل از ابوسهل آمده
    است که «
    من
    خود همی‌دانم که از این سفر جان نبرم که تسییر من در
    این دو روز به عیوق می‌رسد و او قاطع است»، نشانۀ تسلط نظامی
    عروضی بر این فن و اصطلاحات آن است. پژوهشگرانی که به چهار
    مقاله پرداخته‌اند، عبارت «قاطع است» را به معنی رایج خود
    یعنی: «در آن شکی نیست» تلقی کرده‌اند و به
    همین مناسبت کمترین توضیحی دربارۀ آن نداده‌اند. در
    حالی که در این جا نظامی به روش «تسییر» که یکی
    از روش‌های مشهور در احکام نجوم برای پیش‌بینی
    وقایع بوده است و نیز اصطلاح «قاطع» در این روش اشاره دارد. در
    واقع در این جا ابوسهل با استخراج طالع هنگام خروجشان از گرگانج، با استفاده
    از «تسییر» (برای تفصیل این روش نک ذیل)
    درمی‌یابد که «قاطع» (یعنی نقطه‌ای که بر اساس آن
    باید حکم نجومی بشود) ستارۀ عیوق (ستارۀ آلفا ارابه‌ران،
    ششمین ستارۀ درخشان آسمان شب) بوده است و این ستاره که در امثال
    عرب کنایه از راه بسیار دور است، در برخی ابیات در کنار
    مضمون تشنگی آمده است. همچنان که محتشم کاشانی در ترجیع‌بند
    مشهور خود دربارۀ واقعۀ کربلا (۱/۴۶۱)به همین شهرت عیوق
    اشاره دارد (زان کشتگان هنوز به عیوق می‌رسد/فریاد العطش
    زبیابان کربلا). در نتیجه بر اساس این روایت ابوسهل
    درمی‌یابد که از تشنگی جان خواهد باخت.



    style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>مآخذstyle='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>: style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>ابن ابی اصیبعه، احمد
    بن قاسم، عیون الانباء فی طبقات الطباء، به کوشش آوگوست
    dir=LTR> lang=AR-SA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>مولر، قاهره، 1299 ق؛ lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>ابن اکفانی، ارشاد
    القاصد الی أسنی المقاصد
    ، به کوشش یان یوست
    ویتکام، لیدن، 1989؛ ابوسهل مسحیی، «اصناف العلوم الحکمی‍ـة»،
    به کوشش محمد تقی دانش
    dir=LTR> پژوه، تحقیقات اسلامی، تهران 1370 ش، شم‍ 1،
    بیرونی،
    ابوریحان، القانون المسعودی، حیدرآباد دکن،
    1373-1375ق/1954-1956م؛
    بیهقی،
    علی بن زید،
    تتمة صوان الحکمهstyle='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>، به کوشش محمد شفیع،
    لاهور، 1351ق؛

    حاجی
    خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، به کوشش گوستاو فلوگل،
    لایپزیگ، ج4، 1845؛
    ششن،dir=LTR> ‌رمضان، نوادر المخطوطات العربی‍ـة فی مکتبات
    ترکیا، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰ م؛ شهرزوری، محمد بن
    dir=LTR> lang=AR-SA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>محمود، نزه‍ـة
    الارواح، به کوشش خورشید احمد، حیدرآباد دکن، 1396ق/1976 م؛ lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>فارابی، ابونصر،
    احصاء العلوم، به کوشش عثمان امین. قاهره، 1949م؛style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'> style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>قزوینی، محمد بن
    عبدالوهاب، مقدمه بر چهار مقاله (نک هم‍ نظامی عروضی)؛
    lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'> style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>قلقشندی، lang=AR-SA style='font-size:14.0pt;font-family:YKNazanin'>صبح الأعشی
    فی صناعة الانشاء، قاهره، ۱۹۲۰م؛ کرامتی، یونس، ابوریحان
    بیرونی: آزادمرد و اندیشمند
    ، تهران، ۱۳۸۵ش؛ همو،
    «تأثیر دیدگاه‌های فارابی بر طبقه‌بندی علوم در
    اروپای سده‌های میانه»، کتاب ماه فلسفه، سال دوم، شمارۀ
    17، بهمن 1387؛

    محتشم
    کاشانی، «دیوان شیبیه»، هفت دیوان محتشم
    کاشانی
    ، به کوشش عبدالحسین نوایی و مهدی
    صدری، تهران، 1380؛
    مهدوی، یحیی، فهرست نسخه
    های مصنفات ابن
    dir=LTR> سینا، تهران، 1333 ش؛ نظامی عروضی سمرقندی، چهار مقاله،
    به کوشش محمد بن عبدالوهاب قزوینی، لیدن. ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م؛
    نیز



    Ahlwardt;
    GAS;.








    دوشنبه ۳۰ دي ۱۳۹۲ ساعت ۲:۴۳
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت

    گ. ن
    ۱۲ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۰۶
    مقاله بسيار خوبي بود، براي ادبياتي ها. تمام مقاله به يك سو، موخرۀ آن هم كه از " تسيير" و "قاطع" در متن گره گشايي كرده بود به يك سو