کتابسوزی اعراب و نابودی کتابخانۀ فاطمیان
چگونگی ارجاع به این صفحه
title="علت ظهور داستان در منابع قرن 13 میلادی اینست که در ربع آخر قرن 12 میلادی، صلاح الدین ایوبی بر مصر چیره شد ... یکی از چیزهائی که صلاح الدین یا نابود کرد و یا به حراج گذاشت کتابهای کتابخانۀ فاطمیان بود ...">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>کتابسوزی اعراب و نابودی
کتابخانۀ فاطمیان، title="مقالات، یادداشتها و روزنوشتهای یونس کرامتی در حوزۀ تاریخ علم و فرهنگ و تمدن ایران و اسلام">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>وبلاگ بیرونی
lang=FA style='font-family:YKMitra'>
lang=FA style='font-family:YKMitra'>کلیدواژگان
کتابسوزی، کتابخانۀ اسکندریه، کتابخانۀ فاطمیان، صلاح الدین
ایوبی
name="_Toc382212300">فهرست
مدخلهای
مرتبط
href="http://biruni.kateban.com/entry2055.html"
title="مشهورترین کتابخانۀ جهان باستان که در اوائل سدۀ 3قم و در روزگار فرمانروایی بطلمیوسان مصر در شهر اسکندریه تأسیس شد و احتمالاً تا اواخر سدۀ 4 م فعال بود. ">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>کتابخانۀ اسکندریه
title="مقالۀ نگاهی به موضوع کتابسوزی در ایران نوشتۀ وحید سبزیانپور و رضا کیانی را میتوان یکی از مصادیق ناراستی علمی به شمار آورد؛ زیرا خواننده پس از خواندن آن چیزی دربارۀ کتابسوزی دستگیرش نمیشود.">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>ناراستی علمی و حقوق مخاطب:
قلب و کتابسازی در قالب «نقد رد کتابسوزی»
title="برادر عزیز مجله گزارش میراث از من خواسته است پاسخی در نقد دیدگاه های شما در باره مقاله کتابسوزی بنویسم">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>پاسخ آقای سبزیانپور به یادداشت
یونس کرامتی
title="ایشان گمان بردهاند که من معتقدم کسی جز حرف های مرسوم و تأیید سخنان پیشینیان حق حرف زدن ندارد. اتفاقاً من در مورد باز بودن باب اظهار نظر و نقد دیدگاههای گذشتگان و معاصران نه تنها با ایشان موافقم بلکه چندین و چند مقالۀ خود را میتوانم شاهد آورم که ...">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>نکاتی دربارۀ پاسخ آقای
سبزیانپور
title="موضوع مقاله مذکور فقط یک نکته درباره شیوه استدلال استاد است ... و موضوع آن رد یا اثبات موضوع کتابسوزی نیست.">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>پاسخ دوبارۀ آقای سبزیانپور
به یادداشت ناراستی علمی و حقوق مخاطب
style='font-family:YKMitra'>فهرست href="#_Toc394647486">کلیدواژگان style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>مدخلهای مرتبط style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>درآمد style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>متن نامه
|
درآمد
یکی از استادان ایرانی شاغل در ماوراء بحار که هر چند یک بار از سر لطف
نکتهای در باب یادداشتهای من مینویسد، این بار نیز نکتۀ جالبی را از طریق
«رایانامه» (ایمیل سابق) برایم فرستاد که حیفم آمد دوستان دیگر آن را نخوانند.
برخی از این نکات از این جهت به نظرم جالب آمد که در مقالۀ من دربارۀ href="http://biruni.kateban.com/entry2055.html"
title="مشهورترین کتابخانۀ جهان باستان که در اوائل سدۀ 3قم و در روزگار فرمانروایی بطلمیوسان مصر در شهر اسکندریه تأسیس شد و احتمالاً تا اواخر سدۀ 4 م فعال بود. ">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>کتابخانۀ اسکندریهlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> نیامده است. در نقل این
نامه فقط چند عبارت که به مکاتبۀ میان من و ایشان مربوط بوده حذف شده است.
name="_Toc382212303">فهرست
متن
نامه
... بنده به مرحمت سرکار در جریان مناظرۀ مربوط به داستان آتش زدن
کتابخانههای ایران به دست مسلمین بودهام. البته بنده خودم این داستان را
بکلی قبول ندارم و رأی مرحوم شهید مطهری را صائب میدانم.
منظور ازین ایمیل این
نیست که وارد مناظرۀ میان سرکار و جناب آقای سبزیانپور بشوم. فقط میخواستم
خاطر نشان کنم که این داستان، چنانکه میدانید، در باب کتابخانۀ اسکندریۀ مصر هم
ساخته شده است. داستان آتش زدن آن کتابخانه، اول بار در سال 1663 میلادی
(1073 قمری) از طریق ترجمۀ ادوارد پوکاکclass=MsoFootnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[1]
از تاریخ ابن عبری به زبان لاتینی، وارد اروپا شد و آتش زدن آن را به گردن عمرو بن
العاص انداختند، و جملۀ معروفی را که در روایت های مربوط به ایران این داستان به
خلیفۀ ثانی عمر نسبت دادهاند، یعنی این که «اگر آنچه درین کتابهاست با کتاب خدا
موافق است بدانها نیازی نداریم و اگر مخالف است کفرآمیز است و باید از بین برود»،
در دهان عمرو بن العاص گذاشتند. اما این داستان بزودی مورد انتقاد قرار گرفت
و در سال 1713 میلادی (1125 قمری) یکی از شرقشناسان فرانسوی به نام یوزب رنودوhref="#_ftn2" name="_ftnref2" title="">dir=LTR>[2] که
از آبای کلیسا بود، صحّت آن را مورد سؤال قرار داد. سپس، چنانکه میدانید
ادوارد گیبون معروف هم آن را نقل کرد، اما قابل قبول ندانست. دلایل او اینست
که اولاً این داستان در منابعی که قریب 600 سال بعد از واقعه نوشته شدهاند یافت
میشود و نه در هیچ منبع قدیمیتری، و ثانیاً اسلام ماهیتاً با چنین اعمالی مخالف
است. توجه داشته باشید که این قضاوت امثال شهید مطهری مسلمان نیست بلکه
قضاوت ادوارد گیبون در باب اسلام است.
از آن دوران چندین مورّخ دیگر، منجمله آلفرد جاشوا باتلرname="_ftnref3" title="">class=MsoFootnoteReference>[3]
مورّخ انگلیسی که در تاریخ قبطیان مصر تحقیق میکرد، ویکتور شووَن معروف، پل
کازانوا، و بسیاری دیگر از مورّخین و متخصصین شرق و غرب این داستان را رد کرده
اند.
اشکال اساسی این داستانهای کتابسوزی اینست که چطور ممکن است چنین کاری
صورت بگیرد و نه تنها در منابع قریب به آن عصر ذکری از آن نباشد، بلکه در منابع
اقوامی که با مسلمین روابطی داشته اند، مانند تواریخ بیزانسی ها و قبطی ها و
ارامنه و امثالهم نیز اثری از چنین عملی که حتماً مورد توجه و اعتراض این اقوام
قرار میگرفته، پیدا نشود. یادمان باشد که ماهیت منابع کتبی آن دوران چنین
بود که بیشتر کتابها کتب و رسالات مذهبی بودند. بنابرین اگر مسلمانان چه در
ایران و چه در جای دیگری کتابسوزی راه میانداختند، لابد سرو صدای رومیان بیزانس و
ارامنه و قبطیان و گرجیان که همه مسیحی و در آن زمان دارای ادبیات بودند در میآمد
و حتماً مبلغی بد و بیراه درین مورد نصیب مسلمین میکردند. اما میبینیم که
در کتب و مقالات ایشان هم اثری ازین داستان نیست تا قریب ششصد سال بعد که کمکم
قضیه وارد منابعی مانند ابن عبری و امثاله میشود.
روی این حساب، بنده آرای کسانی که داستان کتابسوزی را یک داستان جعلی میدانند،
میپسندم و تا مدرک محکم و قابل استنادی بر علیه آن پیدا نشود، بر همین عقیده
خواهم بود. و اما علت پیدایش این داستان در کتب مسلمین را شرقشناس مرحوم، پل
کازانوا، که از معدود شرقشناسان مورد اعتماد و احترام علامه قزوینی بود، چنین
توجیه کرده است که این داستان در متون قرن 13 میلادی یافت میشود، بنابرین باید در
اواخر قرن دوازدهم میلادی شایع بوده باشد تا کمکم در قرن سیزدهم از افواه وارد
منابع کتبی شده باشد. علت ظهور داستان در منابع قرن 13 میلادی اینست که در
ربع آخر قرن 12 میلادی، صلاح الدین ایوبی بر مصر چیره شد و خلفای فاطمی آن بلاد را
برانداخت و مبلغ زیادی از اموال ایشان را حراج کرد. یکی از چیزهائی که صلاح
الدین یا نابود کرد و یا به حراج گذاشت کتابهای کتابخانههای فاطمیان بود که
بسیاری از مجلدات آنها کتب اسماعیلی و شیعه (و از نظر سنیان ایّوبی)، ملحدانه
بود. از بین بردن این کتابها، لابد موجبات ناراحتی و انزجار اقشار تحصیلکرده
و عالم جامعۀ مسلمان آن روز را فراهم آورده بوده و داستان سوزاندن کتابخانهها (چه
در شرق و چه در غرب عالم اسلام) ساخته شده بوده تا هم عمل صلاح الدین را توجیه
کنند و بگویند که پیش ازین هم عمر یا عمرو بن العاص این کار را کرده بوده اند، و
هم بوسیلۀ این داستان جعلی آبی بر آتش مخالفت و انزجار اقشار کتابخوان و عالم
جامعه بریزند. والله اعلم. اما بنده این داستان را میپسندم و محتمل
میدانم.
...
مطالب را قلم انداز نوشتهام. اگر خطائی بر قلم رفته تصحیح خواهید
فرمود.
style='font-size:10.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[۳]. style='font-family:"Calibri","sans-serif"'>Alfred J. Butler ۱۸۵۰ – ۱۹۳۶