«ترجمۀ معکوس» اصطلاحی است که اخیراً به اشتباه برای «ترجمه از فارسی به زبان‌های دیگر» به کار می‌رود. برخی از دست‌اندرکاران و صاحب‌نظران حوزۀ نشر بر این باورند که رونق دادن به ترجمۀ فارسی وظیفۀ حوزۀ نشر است و از این رو در پی چاره‌جویی برای آن هستند. اما گمان می‌رود که حوزۀ نشر توان و اختیار چنین کاری را ندارد و ناگفته پیداست که اگر چنین باشد نمی‌توان چنین وظیفه‌ای را نیز بر دوش این حوزه گذاشت.





ترجمۀ معکوس یا ترجمه از فارسی:آیا رونق دادن به ترجمه از فارسی در حیطۀ<br/>اختیار، توان و وظیفۀ حوزۀ نشر است؟










style='font-size:22.0pt;font-family:YKMitra'>ترجمۀ معکوس یا ترجمه از فارسی





آیا رونق دادن به ترجمه از فارسی در حیطۀ اختیار، توان و
وظیفۀ حوزۀ نشر است؟



 



href="#Contents">فهرست



حق انتشار متن کامل مقاله برای یونس کرامتی و href="http://biruni.kateban.com/"
title="مقالات، یادداشت‌ها و روزنوشت‌های یونس کرامتی در حوزۀ تاریخ علم و فرهنگ و تمدن ایران و اسلام">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>وبلاگ بیرونیlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra;color:#C00000'> در href="http://kateban.com/"
title="كاتبان، حلقه نويسندگانى است كه چشم به ميراث عزيز كهن اسلامى و ایرانی دوخته اند و هر يك به سهم خود، به موضوعى مى پردازند كه بتواند گوشه اى از شكوه و عظمت اين ميراث ارزشمند را تبيين كند. ">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>حلقۀ کاتبانlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra;color:#C00000'> محفوظ، اما
استفاده از چکیدۀ آن «با ارجاع به همین صفحه» آزاد است.



کرامتی، یونس، title="ترجمۀ معکوس اصطلاحی است که اخیراً به اشتباه برای ترجمه از فارسی به زبان‌های دیگر به کار می‌رود. برخی از دست‌اندرکاران و صاحب‌نظران حوزۀ نشر بر این باورند که رونق دادن به ترجمۀ فارسی وظیفۀ حوزۀ نشر است و از این رو در پی چاره‌جویی برای آن هستند. اما گمان ..">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>ترجمۀ معکوس یا ترجمه از
فارسی:آیا رونق دادن به ترجمه از فارسی در حیطۀ اختیار، توان و وظیفۀ حوزۀ نشر
است؟
، href="http://biruni.kateban.com/"
title="مقالات، یادداشت‌ها و روزنوشت‌های یونس کرامتی در حوزۀ تاریخ علم و فرهنگ و تمدن ایران و اسلام">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>وبلاگ بیرونی



توجه: این نوشتار به خواست خبرگزاری ایبنا و برای درج در
وبگاه این خبرگزاری نوشته شده و اکنون با اصلاحات و افزوده‌هایی اندک در وبلاگ
بیرونی منتشر می‌شود.



href="http://www.ibna.ir/vdchikniv23nvid.tft2.html">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>بخش نخست نوشتار در وبگاه خبرگزاری
ایبنا



href="http://www.ibna.ir/vdcgwt9xtak9z34.rpra.html">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>بخش دوم نوشتار در وبگاه خبرگزاری
ایبنا



name="_Toc382212298">فهرست



lang=FA style='font-family:YKMitra'>چکیده



«ترجمۀ
معکوس» اصطلاحی است که اخیراً به اشتباه برای «ترجمه از فارسی به زبان‌های دیگر» به
کار می‌رود. برخی از دست‌اندرکاران و صاحب‌نظران حوزۀ نشر بر این باورند که رونق دادن
به ترجمۀ فارسی وظیفۀ حوزۀ نشر است و از این رو در پی چاره‌جویی برای آن هستند.
اما گمان می‌رود که حوزۀ نشر توان و اختیار چنین کاری را ندارد و ناگفته پیداست که
اگر چنین باشد نمی‌توان چنین وظیفه‌ای را نیز بر دوش این حوزه گذاشت. «نهضت ترجمه
از فارسی» که برخی در پی راه‌اندازی آن هستند کاری نیست که بتوان با صرف بودجه و
نیروی انسانی ایرانی آن را پی‌ریزی و پی‌گیری کرد. همچنان که نهضت‌های ترجمۀ پیشین،
مانند نهضت ترجمه از یونانی به عربی، نیز به همت خواهندگان این آثار (مسلمانان) و
نه دارندگان آن (یونانی‌زبانان) شکل گرفت. از این گذشته همۀ شیوه‌هایی که امروزه
به عنوان راهکار رونق ترجمه از فارسی  پیشنهاد می‌شود پیش از این برای رونق «ترجمه
از روسی» در پیش گرفته شده که البته چندان که باید موفق نبوده است. به نظر می‌رسد
که شماری از راه‌کارهای مناسب برای افزایش شمار ترجمه‌های از فارسی چنین باشد:



lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>1. تولید هرچه بیشتر محتوای
شایستۀ ترجمه با پژوهش پیوسته و پیگیر در عرصه‌های ریاضیات، علوم پایه و فن‌آوری



dir=RTL>dir=RTL>2. پژوهشگران ما باید همچنان آثار مهم خود را به انگلیسی بنویسند و
برای انتشار به ناشران برجستۀ بین المللی بسپرند. اما همزمان روایت فارسی این آثار
را نیز منتشر سازند



dir=RTL>dir=RTL>3. نهادهای دولتی باید تولید نرم‌افزار ترجمۀ ماشینی از/به فارسی
را جدی بگیرند.



dir=RTL>dir=RTL>4. در کنار توسعۀ این نرم‌افزار باید نرم‌افزار dir=LTR>OCR هوشمند فارسی نیز جدی گرفته شود تا
بتوان به کمک آن گنجینۀ محتوای فارسی دیجیتال عظیمی برای ترجمه به زبان‌های دیگر
فراهم آورد.



dir=RTL>dir=RTL>5. ترجمۀ برخی آثار ادبی به زبان‌های دیگر توسط نهادهای دولتی
همچنان باید ادامه یابد.



dir=RTL>dir=RTL>6. دولت باید به صورت سازمان یافته هر ساله چکیدۀ آثار ارزشمند
فارسی را به انگلیسی ترجمه و در سال‌نامه‌هایی موضوعی (مثلاً علوم پایه یا علوم
زیستی) منتشر سازد.



dir=RTL>dir=RTL>7. برای رسیدن به این اهداف باید سال‌ها صبر پیشه کرد تا تولید علم
به زبان فارسی در یک یا چند حوزۀ علمی چندان باشد که «نتوان» آنها را نادیده گرفت.



name="_Toc382212299">فهرست



lang=FA style='font-family:YKMitra'>کلیدواژگان



ترجمه از فارسی، ترجمه به فارسی، ترجمۀ معکوس، نهضت ترجمه، ترجمۀ
ماشینی، تولید علم به زبان فارسی



name="_Toc382212300">فهرست



نوشتارهای
مرتبط



href="http://biruni.kateban.com/"
title="در تاریخ ترجمه، گذشته از روایاتی که دربارۀ ترجمۀ آثاری در کیمیا، احکام نجوم و پزشکی در ثلث آخر سدۀ 1ق به دست ما رسیده است و مستقیماً به موضوع مربوط می‌شوند، باید به گزارشهای هرچند کوتاه و گاه مبهم برخی منابع کهن دربارۀ توجه مسلمانان (یا به عبارت دقیق‌تر: ">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>تاریخ ترجمه: نخستین ترجمه‌ها
به عربی (در دست انتشار)



title="در تاریخ ترجمه، گذشته از روایاتی که دربارۀ ترجمۀ آثاری در کیمیا، احکام نجوم و پزشکی در ثلث آخر سدۀ 1ق به دست ما رسیده است و مستقیماً به موضوع مربوط می‌شوند، باید به گزارشهای هرچند کوتاه و گاه مبهم برخی منابع کهن دربارۀ توجه مسلمانان (یا به عبارت دقیق‌تر: ">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>تاریخ ترجمه: ترجمه از عربی
به لاتینی و دیگر زبان‌های اروپایی(در دست انتشار)



title="از میانۀ سدۀ 9م، با قدرت گرفتن ناوگان دریایی بیزانس و سپس ضعف روز افزون عباسیان شهرهای مهمی چون انطاکیه و حلب و مناطق وسیعی از سرزمین‌های اسلامی به دست مسیحیان افتاد. اینک بیزانسی‌های فاتح، مردمانی مغلوب اما فرهیخته‌تر از خود را در برابر داشتند. پس آنان ن">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>تاریخ ترجمه: ترجمه از عربی
و فارسی به یونانی در دورۀ بیزانسی(در دست انتشار)



title="سرزمین‌های تحت فرمانروایی امپراتوری ترابوزان، از اوائل سدۀ 14م، شاهد رستاخیز کوتاه مدت ترجمۀ آثار فارسی (و احتمالاً عربی) به یونانی بود. در این روزگار، ترابوزان، در ساحل دریای سیاه، به رغم تهدیدهای همه‌جانبۀ ترکان عثمانی، مرکز فرهنگ یونانی و عرصۀ ارتباط ف">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>تاریخ ترجمه: ترجمه از عربی
و فارسی به یونانی در دورۀ ترابوزانی(در دست انتشار)





style='border-collapse:collapse;border:none'>




style='font-family:YKMitra'>فهرست


href="#_Toc395977306">چکیده


style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>کلیدواژگان


style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>نوشتارهای مرتبط


style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>درآمد


style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>ترجمۀ معکوس یا ترجمه از فارسی؟


style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>آیا رونق ترجمه از فارسی وظیفۀ حوزۀ
نشر است ؟


ترجمه و سابقه تاریخی آن


نقش ترجمه‌های سفارشی


نقش مؤلف-مترجمان


نهضت‌های ترجمۀ پیشین چرا پدید آمدند؟


چه ویژگی‌هایی موجب ترجمۀ یک اثر می‌شود؟


مثال اثری موفق: فیزیک هالیدی


آیا رونق ترجمه از فارسی در حیطۀ اختیار
و توان حوزۀ نشر است ؟


style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>تجربۀ ناموفق روس‌ها


style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>دیدگاه‌های ناکارشناسانه


style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>راه‌کار پیشنهادی


 






درآمد



چندی است که خانۀ کتاب ایران و خبرگزاری ایبنا دربارۀ راه‌کارهای حوزۀ
نشر برای رونق ترجمه از فارسی به زبان‌های دیگر نظر متخصصان و اهل فن را جویا می‌شود.
نظرات هریک از این بزرگواران به نوبۀ خود ارزشمند و سودمند است. در این میان البته
به دلایل نامعلوم! نظر نگارنده را نیز پرسیده بودند که در آن هنگام آنچه در خاطر
داشتم بازگو کرده بودم. اما در روزهای گذشته به نظرم رسید آن چنان که باید و شاید
حق مطلب ادا نشده است. خواستم تا تکمله‌ای بر آن مصاحبه بنویسم اما گویا در وبگاه
خبرگزاری ایبنا چنین کاری ممکن نبود (البته خود من هم بعداً به این نتیجه رسیدم که
نباید آن مصاحبۀ نخستین را جرح و تعدیل کرد زیرا این کار نوعی دستبرد به خبر است)
در نتیجه قرار بر این شد تا نظرات تکمیلی را در قالب مصاحبه‌ای دیگر مطرح سازم. در
این میان بیشتر به نکاتی خواهم پرداخت که گمان دارم هم در مصاحبۀ نخست من و هم در
مصاحبه‌های دیگر توجه شایسته به آن‌ها نشده بود.



href="#Contents">فهرست



ترجمۀ
معکوس یا ترجمه از فارسی؟



نخستین نکته‌ای که شایستۀ توجه بیشتر بود همین اصطلاح برساختۀ «ترجمۀ
معکوس» نهفته است! چرا ترجمۀ «معکوس»؟ ترجمه در لغت به معنی«بازنگاری یک جمله/اثر
به زبانی جز زبان روایت اصلی» است. پس برگرداندن یک متن از هر زبان به فارسی یا از
فارسی به زبانی دیگر، هر دو «ترجمه» است و نمی‌توان دومی را «ترجمۀ معکوس» نامید.
در واقع کسانی که این اصطلاح را «جعل» کرده‌اند (هم به معنای اصلی واژه (=وضع) و
هم به معنای ناخوشایند مرسوم آن در زبان فارسی!) و آنان که آن را به کار می‌برند
بر این باورند که ترجمه از فارسی به زبان‌های دیگر «خلاف جریان آب شنا کردن است!».
یعنی درست آن است که نوشته‌ها از زبان‌های دیگر به فارسی ترجمه شوند و اگر اثری از
فارسی به زبان‌های دیگر ترجمه شود «معکوس» است!



از میان افراد مختلفی که دربارۀ «ترجمۀ معکوس» نظر داده‌اند به گمانم فقط
احسان عباسلو مدیر خانۀ ترجمه به کاربرد نادرست «ترجمۀ معکوس» آن هم از منظری دیگر
توجه کرده است(نگاه کنید به:
href="http://www.ibna.ir/vdciwzarzt1aur2.cbct.html">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>عباسلو: در حوزه ترجمه معکوس کار
چندان بزرگی صورت نگرفته است
). او ترجمۀ معکوس را برابرنهاد back
translation
یا reverse
translation
می‌داند که عبارت است از«باز گرداندن
متنی ترجمه شده به زبان اصلی ترجیحاً توسط مترجمی جز مترجم ترجمۀ نخست». یعنی نخست
فردی مثلاً متنی را از انگلیسی به آلمانی ترجمه کند و سپس فردی دیگر آن را دیگر
بار به انگلیسی برگرداند. سپس می‌توان متن اصلی و متن ترجمۀ معکوس شده را (که در
این مثال هر دو به انگلیسی است) با هم مقایسه کرد و از آنجا به کیفیت ترجمۀ نخست
پی برد. این روش به ویژه در مورد ترجمه‌های ماشینی بسیار سودمند است.



پس اگر اصطلاح نادرست «ترجمۀ معکوس» را بپذیریم، آنگاه پاسخ پرسش «چرا
«ترجمۀ معکوس» تا بدین حد اندک و کم‌شمار است» در خود پرسش نهفته است: «زیرا این
کار بر خلاف جریان طبیعی و روند طبیعی است و طبعاً روندی غیر طبیعی از نظر قوت یا
کثرت یارای برابری با روند طبیعی را ندارد». پس اجازه دهید از این پس دو اصطلاح
«ترجمه به فارسی» و «ترجمه از فارسی» را به کار برم.



name="_Toc382212303">فهرست



آیا
رونق ترجمه از فارسی وظیفۀ حوزۀ نشر است ؟



بر پایۀ آنچه گفته شد بهتر آن است پرسش اصلی این گونه مطرح شود؟ «برای
رونق ترجمه از فارسی چه باید کرد؟».



به گمان من در بطن این پرسش، پرسشی دیگر نهفته است که توجه کافی به آن
نشده است و آن این که: «این کار ـ هرچه باشد!ـ چه کس یا کسانی باید آن را انجام
دهند؟». بسیاری از کسانی که در این مدت به تعبیر خود دربارۀ «ترجمۀ معکوس» نظر
داده‌اند، یا به این پرسش نهفته توجه نداشته‌اند یا بر این باور بوده‌اند که خود
ما باید آستین بالا بزنیم و آثار فارسی شایستۀ ترجمه را به زبان‌های دیگر ترجمه و
منتشر کنیم. اگر خوب دقت کنیم، به همین علت است که خبرگزاری و خانۀ کتاب ایران و
متخصصان حوزۀ نشر در پی این هستند که «چه باید کرد؟» زیرا گمان دارند که پاسخ «که
باید کُنَد؟» را می‌دانند! «خوب معلوم است! خود ما!».



بر اساس همین باور است که استاد رشتۀ روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
(دکتر حسن احمدی) می‌پندارد «از وظایف ناشران در دوره کنونی، انجام ترجمه معکوس از
تالیفات انجام شده توسط مولفان ایرانی است»(نگاه کنید به
href="http://www.ibna.ir/vdcjiheviuqehtz.fsfu.html">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>ناشران ترجمه معکوس را از یاد
نبرند/چاپ هجدهم «علم‌النفس» در نمایشگاه
style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>). یا در «نشست زبان و فرهنگ
اسپانیولی» حین برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب « با تاكید بر اهمیت ترجمه
معكوس، به نقش این نهضت در گسترش و رشد نشر كشور و تعامل با كشورهای دیگر تاكید»
می‌شود (نگاه کنید به
href="http://www.ibna.ir/vdcc1eqsp2bq1m8.ala2.html">dir=LTR> ضرورت توجه به نهضت ترجمه معكوسstyle='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>). یا مدیر خانۀ ترجمه می‌پندارد که
«در حوزه ترجمه معکوس به تناسب آثار مطرحی که تالیف شده کار چندان بزرگی در
کشور صورت نگرفته است» (نگاه کنید به:
href="http://www.ibna.ir/vdciwzarzt1aur2.cbct.html">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>عباسلو: در حوزه ترجمه معکوس کار
چندان بزرگی صورت نگرفته است
) اما من چنین نمی‌پندارم!



href="#Contents">فهرست



ترجمه
و سابقه تاریخی آن



اگر قرار باشد فایدۀ تاریخ را در یک عبارت خلاصه کنیم شاید نتوان بهتر از
این گفت که «پند گرفتن از رویدادهای گذشته». می‌خواهم بر اصطلاح «نهضت ترجمه» که
در «نشست زبان و فرهنگ اسپانیولی» به کار رفت تکیه کنم. «نهضت ترجمه» اصطلاحی است
که به طور معمومل بر جریان ترجمه به عربی در فاصلۀ زمانی اواخر سدۀ 2ق تا پایان سدۀ
3ق اطلاق می‌شود. در این روزگار مترجمان نامداری چون حنین بن اسحاق و شاگردانش و
ثابت قره و دیگران با سفارش و حمایت مالی دولتمردان برجسته‌ای چون پسران موسی بن
شاکر (مشهور به بنوموسی) شمار چشمگیری از آثار «یونانی، سریانی و نیز سانسکریت و
پهلوی» را به عربی درآوردند (برخی آثار نیز نخست از یونانی به سریانی و سپس از
سریانی به عربی ترجمه می‌شد).



بعدها در حوزۀ تمدن اروپایی نیز جریان‌هایی مشابه رخ داد. در سدۀ 11م در
اروپا (مکتب سالرنو) و در سدۀ 12م در اسپانیا آثار بسیاری از عربی به لاتینی درآمد
و یک سده بعد نیز شماری از همین آثار ترجمه شده این بار از لاتینی به عبری و
کاستیلی ترجمه شد. شماری از آثار عربی و فارسی نیز از سدۀ 10 تا 14م به یونانی
ترجمه شد.



من از این جریان‌های ترجمه از عربی نیز با عنوان «نهضت ترجمه» یاد کرده‌ام.
هر چند که نهضت ترجمه به لاتینی چه از نظر شمار و چه از نظر دقت و صحت ترجمه‌ها به
پای نهضت ترجمه به عربی نمی‌رسید و دیگر جریان‌های ترجمه نیز حتی با نهضت ترجمه به
لاتینی قابل قیاس نبودند (برای تفصیل بیشتر نگاه کنید به مجموعه مقالات من ذیل
مدخل «ترجمه» در دائرة المعارف بزرگ اسلامی از جمله: «نخستین ترجمه‌ها» در
href="http://cgie.org.ir/fa/article/23427">وبگاه دائرة المعارفstyle='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>؛ «style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>ترجمه از عربی به لاتینی و دیگر
زبان‌های اروپایی
»
در
style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>وبگاه دائرة المعارفlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>،  href="http://www.ical.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=18293">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>وبگاه کتابخانۀ مجلسlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> ؛ «ترجمه از عربی و فارسی
به یونانی» در lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>وبگاه دائرة المعارفlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>، href="http://www.ical.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=18248">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>وبگاه کتابخانۀ مجلسlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>، href="http://www.mirasmaktoob.ir/d.asp?id=13280">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>وبگاه میراث مکتوبlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>، و href="http://www.manuscripts.ir/fa/component/content/article/90-news/مقالات/1430-ترجمه-از-عربی-و-فارسی-به-یونانی">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>وبگاه بساتینlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>).



href="#Contents">فهرست



نقش
ترجمه‌های سفارشی



با نگاهی به تاریخ این نهضت‌ها یا جریان‌های مهم ترجمه در می‌یابیم که
هیچگاه زبان مادری مترجمان زبان مبدأ نبود. برای مثال آثار یونانی را یونانی‌زبانان
به عربی یا سریانی ترجمه نکردند و اگر زبان مادری شمار اندکی از آنان نیز سریانی
یا سانسکریت بود، این کار را به سفارش دولتمردان غالباً ایرانی به انجام می‌رساندند.
اما چرا برای رونق ترجمه از فارسی باید«خودمان آستین بالا بزنیم و آثار فارسی را
به زبان‌های دیگر ترجمه و منتشر کنیم»؟



این کاری است که چند نهاد دولتی یا شبه دولتی سال‌هاست به قصد تبلیغ
فرهنگ ایرانی اسلامی انجام می‌دهند. یعنی همین شمار اندک ترجمه از فارسی نیز
غالباً از همین نوع است. در سودمندی این کار هیچ شکی نیست، اما ترجمه‌ها نه به
بازار ترجمه از فارسی را رونق می‌دهد و نه اصولاً با چنین هدفی انجام می‌شود. این
ترجمه‌ها در درازمدت ممکن است کسانی را تشویق کند که اثر یا آثاری را از فارسی به
زبانی دیگر (مثلا زبان مادری خودشان) ترجمه کنند. این اتفاق ممکن است در شاخه‌های
مختلف حوزۀ علوم انسانی رخ دهد بدین صورت که مثلاً یک نویسندۀ انگلیسی زبان با
خواندن یکی از این ترجمه‌ها شیفتۀ فرهنگ ایرانی-اسلامی یا اختصاصاً مؤلف آن اثر
خاص می‌شود. سپس به صرافت آموختن زبان فارسی افتد و پس از چند سال تلاش و کوشش و
مهارت یافتن در این زبان، آثار دیگری را از فارسی به انگلیسی ترجمه کند.



href="#Contents">فهرست



نقش
مؤلف-مترجمان



شماری از نویسندگان صاحب نظر ایرانی (به ویژه آنها که در دانشگاه‌های
داخلی به پژوهش مشغولند) با نگارش آثار مهم خود به زبان انگلیسی ( و به ندرت عربی)
عملاً همین کار را انجام می‌دهند. با این تفاوت که روایت فارسی گاه غیر مکتوب
است و گاه مکتوب (یعنی نویسنده نخست آن را به فارسی می‌نویسند و سپس روایتی به
انگلیسی از آن فراهم می‌آورد).



href="#Contents">فهرست



نهضت‌های
ترجمۀ پیشین چرا پدید آمدند؟



مسلم است که هیچ یک از در راهی که یاد شد چارۀ اصلی کار نیست. زیرا اگر
چنین بود مشکل تا کنون حل شده بود.



اجازه دهید یک بار دیگر از تاریخ بیاموزیم. نهضت‌های ترجمۀ پیشین چرا و
چگونه به وجود آمد؟ به طور مثال چه انگیزه‌ای موجب شد که مسلمانان این همه آثار
غیر عربی را به عربی درآورند؟ و از آن جالب‌تر چه شد که یونانیان که زمانی آثارشان
به عربی و سریانی ترجمه می‌شد شماری از آثار عربی و فارسی را به یونانی ترجمه
کردند؟ پیش‌تر در مقدمۀ مقالۀ «ترجمه از عربی و فارسی به یونانی» کوشیده‌ام به این
پرسش پاسخ دهم:



از میانۀ سدۀ 9م، با قدرت گرفتن ناوگان دریایی بیزانس و سپس روی کار آمدن
نیکفوروس فوکاس، و سپس ضعف روز افزون عباسیان شهرهای مهمی چون انطاکیه و حلب و
مناطق وسیعی از سرزمین‌های اسلامی به دست مسیحیان افتاد. اینک بیزانسی‌های فاتح،
مردمانی مغلوب اما فرهیخته‌تر از خود را در برابر داشتند. پس آنان نیز همچون اعراب
سدۀ 1ق، که هنگام فتح ایران و سرزمین‌های تحت سلطۀ بیزانس با چنین وضعی روبرو
بودند، سرانجام به فکر بهره وری از میراث علمی مغلوبین افتادند. در نتیجه در آخرین
سال‌های سدۀ 10م، درست برخلاف آنچه در دو سدۀ پیش در سرزمین‌های اسلامی رخ داده
بود، جریان نوینی از انتقال علوم از جهان اسلام به جهان یونانی مآب تحت سیطرۀ دولت
بیزانس به راه افتاد.



برای رونق
ترجمه از فارسی چه باید کرد؟



بر پایۀ آنچه گذشت می‌توان گفت باید«کاری! کنیم که خود پژوهشگران غیر
فارسی‌زبان آثار فارسی را به زبان خودشان ترجمه کنند» (نه این که خود ما این کار
را کنیم یا هزینۀ این کار را ما بدهیم). اما چه کار؟ پاسخ این کار را هنگامی
خواهیم دانست که بدانیم «چه ویژگی‌هایی موجب می‌شود که یک غیرفارسی زبان فارسی‌دان،
به صرافت ترجمۀ اثری از فارسی می‌افتد؟».



چه
ویژگی‌هایی موجب ترجمۀ یک اثر می‌شود؟



بهترین روش برای پاسخ به این پرسش آن است که ویژگی‌های مختلف«شمار قابل
توجهی» از این «آثار فارسی ترجمه شده به زبان‌های دیگر» را بررسی کنیم تا معلوم
شود کدام ویژگی‌ها در این امر مؤثرند. اما اشکال اینجاست که «شمار همۀ این آثار»
قابل توجه نیست چه رسد به «شماری از آنها»!



پس شاید چارۀ کار در این باشد که پرسشی مشابه را مطرح کنیم که پاسخش
کمابیش روشن است؟ «چه ویژگی‌هایی موجب می‌شود که اثری ترجمه شود؟». برای نمونه چرا
کتاب «حساب دیفرانسیل و انتگرال» تام م. آپوستل به زبان‌های مختلف و از جمله فارسی
ترجمه می‌شود؟ (این کتاب سال‌های سال در دانشگاه‌های سراسر دنیا و از جمله ایران
تدریس می‌شد و شاید هنوز هم در جاهایی تدریس بشود).



مثال
اثری موفق: فیزیک هالیدی



به گمانم دو کتاب  فیزیکclass=MsoFootnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[1]
و lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>مبانی فیزیکstyle='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> title="">class=MsoFootnoteReference>[2]dir=LTR> lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>نوشتۀ href="http://en.wikipedia.org/wiki/David_Halliday_(physics)">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>دیوید هالیدیhref="#_ftn3" name="_ftnref3" title="">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>class=MsoFootnoteReference>[3]lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> و href="http://en.wikipedia.org/wiki/Robert_Resnick">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>رابرت رزنیکhref="#_ftn4" name="_ftnref4" title="">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>class=MsoFootnoteReference>[4]lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> مثال‌هایی به مراتب مناسب‌تر
باشند. هالیدی و رزنیک ویراست نخست کتاب فیزیک را در 1960 منتشر کردند و
ویراست نخست مبانی فیزیک اگر اشتباه نکرده باشم در 1972 منتشر شد. کتاب فیزیک
ساختاری مناسب تدریس (دست کم با الگوهای آن سال‌ها) داشت و سال‌های سال در سراسر
جهان در سال‌های اول و دوم دانشگاه تدریس می‌شد. خود من وقتی در سال 1367 وارد
دانشگاه شدم ترجمۀ فارسی جلد اول این کتاب، (چاپ مرکز نشر دانشگاهی) درسنامۀ رسمی
فیزیک مکانیک در دانشگاه‌های ایران بود. کتاب دیگر هالیدی و رزنیک یعنی مبانی
فیزیک
سطح پایین‌تری داشت و اصولاً ساختاری مناسب تدریس در دانشگاه نداشت.
شهرت کتاب مبانی فیزیک در آن روزگار به هیچ وجه قابل مقایسه کتاب فیزیک
نبود. به همین جهت در آن روزگار مقصود از «فیزیک هالیدی[-رزنیک]» بی‌هیچ تردیدی
کتاب فیزیک این دو بود و هیچ کس با شنیدن این عنوان مختصر به یاد کتاب دیگر
این دو یعنی مبانی فیزیک نمی‌افتاد. در اواخر دهۀ 80 هالیدی و رزنیک که
اینک پا به سن گذاشته بودند ویراست سوم این دو کتاب را منتشر کردند (ویراست سوم مبانی
فیزیک
، در 1988 منتشر شد). از آن پس بر اساس سنت پسندیده‌ای که  در متون
دانشگاهی ماوراء بحار مرسوم است دو تن از استادان فیزیک تکمیل و روزآمد سازی این
دو کتاب را بر عهده گرفتند. کنت کِرِیْنclass=MsoFootnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[5]
کتاب فیزیک را در دست گرفت و یِرل واکرtitle="">class=MsoFootnoteReference>[6]
به تکمیل کتاب مبانی فیزیک پرداختclass=MsoFootnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[7]dir=LTR> dir=RTL>dir=RTL>(البته برخی به اشتباه گمان می‌کنند که مبانی فیزیک، همان
کتاب فیزیک است که البته واکر تکمیل آن را پی گرفته است! برای نمونه نگاه کنید به
مقالات ویکی‌پدیا دربارۀ href="http://en.wikipedia.org/wiki/David_Halliday_(physics)">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>دیوید هالیدیlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>، href="http://en.wikipedia.org/wiki/Robert_Resnick">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>رابرت رزنیکlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>، href="http://en.wikipedia.org/wiki/Fundamentals_of_Physics">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>مبانی فیزیکlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> و یرل واکر)dir=LTR>



کنت کرین نخستین ویراست روزآمد شده کتاب فیزیک را در 1992منتشر کرد و
واکر نیز تقریباً همزمان با او نسخۀ جدید مبانی فیزیک را به چاپ سپرد. این دو کتاب
باز هم بنا بر سنتی پسندیده نام هالیدی و رزنیک را به عنوان نویسندگان اصلی و نام
کرین یا واکر را به عنوان تکمیل کننده یا نویسندۀ سوم بر خود داشت. دیری نپایید که
کتاب مبانی فیزیک، که ویراست‌های نخست آن در دانشگاه‌ها در برابر کتاب فیزیک
به چشم نمی‌آمد جای خود را در دانشکده‌های فیزیک دانشگاه‌های معتبر جهان باز کرد و
کار به جایی رسید که شهرت عالمگیر آن کتاب دیگر را نیز از آن خود کرد و چندان که
این بار مقصود از فیزیک هالیدی بی‌هیچ تردیدی کتاب مبانی فیزیک بود  و نه
همچون سال‌های دور کتاب فیزیک! امروزه در ایران نیز وضع همین است به عبارت
دیگر «فیزیک هالیدی» امروزین با آنچه من و همسالان من به عنوان «فیزیک هالیدی»
خواندیم فرق دارد.



آیا
رونق ترجمه از فارسی در حیطۀ اختیار و توان حوزۀ نشر است ؟



حال باید پرسید چرا کتاب فیزیک هالیدی و رزنیک به چندین و چند
زبان و از جمله ترجمه می‌شود و از آن مهم‌تر آنکه واکر چه می‌کند که ویراست‌های
روزآمدشدۀ کتاب مبانی فیزیک نه تنها خود را از زیر سیطرۀ سهمگین همزاد
نامدار خود نجات می‌دهند بلکه آن را به کنج عزلت می‌کشانند چندان که کنت کرین پس
از انتشار ویراست چهارم و پنجم (1992 و 2002) از تکمیل و روزآمد سازی آن دست می‌کشد
و سپر می‌اندازد؟ و چه می‌شود که کتاب مبانی فیزیک، که کار رقابت را از
«زیر صفر» آغاز کرده به چنین پیروزی شگفتی دست می‌یابد و کارش به جایی می‌رسد که
به 47 زبان و از جمله فارسی ترجمه می‌شود و به چاپ دهم و یازدهم می‌رسد؟ نویسندگان
اصلی و اولیۀ کتاب که یکی هستند! ناشر هر دو روایت هم که وایلی است!



اگر گمان دست‌اندرکاران حوزۀ نشر این است که آنان باید دربارۀ «ترجمۀ
معکوس» (به گمان خودشان) یا «ترجمه از فارسی» (به تعبیر درست!) کاری بکنند. بهتر
است با مسؤولین انتشارات
John Wiley and sonsdir=RTL>dir=RTL> یا به اختصار Wileylang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> (از
معتبرترین ناشران جهان به ویژه در حوزۀ علوم) تماس بگیرند و بپرسند که چرا تا سال
1992 تمام همّ و غم آنها رواج کتاب فیزیک بوده است اما به یک باره فرزند
تنی و ناتنی جای خود را با یکدیگر عوض کرده‌اند و کتاب مبانی فیزیک، عزیز
شده است؟



شاید همین یک دلیل برای آنانی که گمان می‌کنند حوزۀ نشر باید برای ترجمۀ
یک اثر کاری بکند کافی باشد. آیا این برگشتن ورق را باید با تکرار این بیت از شاعر
نامدار خود توجیه کنیم!



lang=AR-SA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>چنین است رسم سرای درشت           گهی
پشت بر زین گهی زین dir=LTR>  به پشت



به گمانم نه!



پاسخ در کاری است که واکر کرد اما کرین نه و البته بالعکس! واکر کوشید تا
خواننده را با جذابیت‌های فیزیک آشنا سازد در حالی که کرین همان راه سنتی را در
پیش گرفت. در برخی کشورها مانند ایران که « در بر داشتن مسائل پیچیده» از مزایای
یک کتاب علوم پایه به شمار می‌آید، کتاب «فیزیک» هالیدی-رزنیک-کرین دست‌ها را
دیرتر بالابرد (حتی شنیده‌ام در برخی دانشکده‌های فیزیک با تکیه بر این برتری!
کتاب فیزیک، هنوز دانشجویان رشتۀ فیزیک همین کتاب را می‌خوانند).



نتیجه آنکه رونق دادن به بازار نشر ـ دست کم در حال حاضر ـ از حیطۀ
اختیار، توان و وظیفۀ حوزۀ نشر خارج است! این دردی نیست که درمانش نزد متولیان
حوزۀ نشر باشد، یا بتوانند آن را بیابند.



تجربۀ
ناموفق روس‌ها



کوشش برای ترجمۀ آثار فارسی به عربی توسط خود ما نیز اگرچه بی‌گمان
سودمند است (چنان که گفته شد) اما حتی با صرف هزینۀ گزاف و ترجمۀ شمار قابل توجهی
از آثار فارسی نمی‌تواند چارۀ کار باشد. زیرا این روندی مصنوعی و غیر طبیعی است و
به محض آنکه بودجۀ کار به پایان برسد کار نیز متوقف خواهد شد. از سوی دیگر اگر ما
هم اکنون در حوزۀ علوم و فنون هزاران هزار اثر فارسی ارزشمند شایستۀ ترجمه به زبان‌های
دیگر داشته باشیم (که گمان ندارم چنین باشد) بازهم نمی‌توان انتظار داشت که این
آثار از فارسی به آن زبان‌ها ترجمه شوند. زیرا زبان علم فارسی نیست. این راهی است
که زبان روسی پیش‌تر پیموده و به گمانم راه به جایی نبرده است. در سدۀ 19 و 20
میلادی شماری از برجسته‌ترین ریاضی‌دانان جهان روس بودند و به زبان روسی می‌نوشتند.
همه ریاضی‌دانان سایر نقاط جهان نیز این را می‌دانستند اما بازهم آثار روسی در
انزوا بودند در نتیجه برخی مسائل مهم ریاضی یک بار به زبان روسی و یک بار به زبان
فرانسه یا انگلیسی حل می‌شد! مشهورترین این گونه موارد کشف هندسۀ هذلولوی است که
لوباچفسکی در روسیه و یانوش بویوئی (بولیا) مجار و کارل فردریش گاوس آلمانی در
آلمان آن را کشف کردند اما کار لوباچفسکی که در آغاز به روسی نوشته شده بود تا چند
سال بعد برای ریاضی‌دانان اروپایی شناخته شده نبود.



شگفت آنکه روس‌ها در زمانی که اتحاد جماهر شوروی برپا بود راه «ترجمه از
روسی» (و نه ترجمۀ معکوس!) را نیز پیمودند و با صرف هزینه‌های گزاف آثار پرشماری
را در حوزه‌های فنی و مهندسی و ریاضیات (اگر در حوزه‌های دیگر نیز بوده من بی‌خبرم)
به انگلیسی ترجمه کردند. انتشارات میر این کتاب‌ها را با شمارگان سرسام‌آور و
بهایی بسیار اندک (بلکه ناچیز) در سراسر جهان توزیع می‌کرد و خود من چندین عنوان
از این کتاب‌ها را در روزگاری که دانشجوی مهندسی برق بودم از فروشگاه انتشارات میر
(گوتنبرگ) در خیابان انقلاب خریده بودم. اما پرسش اینجاست که نتیجه چه شد؟ آیا
اکنون «ترجمه از روسی» به یک نهضت تبدیل شده است؟ تازه فراموش نکنیم که زبان روسی
در این عرصه به دلایل زیر از زبان فارسی جلوتر است:



1. نقش مترجم‌های ماشینی را در این میان دست کم نگیرید! مترجم‌های ماشینی
عموماً متونی را که به یکی از زبان‌های اروپایی و از جمله روسی باشد با کیفیتی اگر
نه عالی دست کم قابل تحمل به زبان اروپایی دیگر ترجمه می‌کنند. اما زبان فارسی از
چنین موهبتی برخوردار نیست! تنها نمونۀ ترجمۀ ماشینی از/به فارسی مترجم گوگل است
که الحق و والانصاف همۀ ترجمه‌هایش موجب انبساط خاطر است.



2. شمار آثار ادبی روسی ترجمه شده به زبان‌های اروپایی با آثار ادبی فارسی
ترجمه شده  قابل قیاس نیست. از سر انصاف داوری کنیم! جنگ و صلح تولستوی، جنایت
و مکافات
داستایفسکی و آثار چخوف مشهورترند یا بوستان و گلستان
سعدی، دیوان حافظ، شاهنامۀ فردوسی و رباعیات خیام؟ و شگفت آنکه
بر خلاف تصور اغلب ایرانیان سعدی و حافظ و فردوسی از نظر شهرت جهانی به هیچ وجه به
پای خیام نمی‌رسند!



دیدگاه‌های
ناکارشناسانه



ما برای رسیدن به جایی که آثار فارسی به زبان‌های دیگر ترجمه شوند مشکلات
دیگری نیز داریم و آن این که بسیاری از ماها شیفتۀ اظهارنظرهای غیرکارشناسانه و
ارائۀ «شبه‌آمار» هستیم.



به طور مثال در یکی از مصاحبه‌های مربوطه به همین بحث (href="http://ibna.ir/vdcenz8wwjh87fi.b9bj.html">وضعیت ترجمه معکوس آثار علمی از منظر اهالی علم/3lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>) از قول یکی از استادان
دانشگاه تربیت مدرس خواندم که «در حدود 30 هزار مقاله علمی از نویسندگان و محققان
ایرانی که به زبان فارسی تالیف شده و به عبارتی ماحصل تحقیق بومی و منطقه‌ای است،
در سطح بین‌الملل به زبان انگلیسی یا سایر زبان‌های زنده دنیا ترجمه می‌شوند».



سخنانی از این دست را اصطلاحاً non informativedir=RTL>dir=RTL> می‌نامند. زیرا هیچ اطلاع دقیقی به شنونده یا خواننده نمی‌دهد. در
همین عبارت دو سطری چند اشکال جدی وجود دارد: این 30 هزار مقاله در چه مقطعی تألیف
شده‌اند؟ یک سال اخیر؟ 5 سال  اخیر، 50 سال اخیر؟، از آغاز صنعت چاپ در ایران تا
کنون؟



معیار علمی بودنشان چیست؟ مجله‌ای که مقاله در آن منتشر شده است؟ اگر
چنین است مقالات کدام مجلات به شمار آمده‌اند؟ علمی-پژوهشی؟ علمی-ترویجی؟ (اگر
چنین باشد که تکلیف روشن است! چون خود این عناوین معیار مناسبی برای کیفیت مجله و
سطح علمی نیستند). بر اساس اطلاعات
lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>«پایگاه اطلاعات علمی» جهاد
دانشگاهی
،
از سال 1379 تا هنگام انتشار این یادداشت در وبلاگ بیرونی (25 مرداد 1393)، با به
شمار آوردن مجلات علمی-پژوهشی دانشگاه آزاد، پیام نور، حوزه و جهاد دانشگاهی، 213306
مقالۀ فارسی در مجلات علمی-پژوهشی و علمی-ترویجی به چاپ رسیده و در این وبگاه
نمایه شده است. اگر فرض بگیریم که آن 30 هزار مقاله مربوط به همین دوره هستند آیا
واقعاً 14درصد از 213306 مقاله (=30 هزار) شایستۀ ترجمۀ هستند؟ این نکته را نیز
فراموش نکنیم که بسیاری از مقالات عرصۀ علم و فناوری (به‌ویژه پزشکی و فناوری‌های
نوین) تاریخ مصرف دارند یعنی اگر در همان یکی-دو سال نخست ترجمه نشوند دیگر به کار
نخواهند آمد و اگر به کار آیند فقط برای تکمیل تاریخ علم مفید است (که مثلاً فلان
کار را نخستین بار ما کردیم نه غربی‌ها!) و نه برای پیشبرد علم (چون در این مدت در
جایی دیگر دوباره کشف یا اختراع شده و به زبان انگلیسی به جهانیان عرضه شده است).



سؤال مهمتر این است که این عبارت یک خبر است یا یک وعده؟ یعنی این کار در
حال انجام است؟ و اگر چنین است در کجای کار است؟ یا این که قرار است آغاز شود. در
هر صورت کار کی شروع شده است یا خواهد شد؟ کی به پایان رسیده است یا خواهد شد؟ این
کار متمرکز انجام شده، می‌شود یا خواهد شد؟ (پاسخ این یکی باید «بله» باشد! زیرا
در غیر این صورت نمی‌توان آمار دقیقی از مقالات ترجمه شده/در دست ترجمه در دست
داشت). چه کسانی و در کدام مرکز آن را انجام داده‌اند یا در حال انجام این کار
هستند یا قرار است آن را انجام دهند؟ این افراد یا مرکز/مراکز ایرانی هستند یا غیر
ایرانی؟ این متون پس از ترجمه در کجا چاپ خواهند شد؟ و اگر تمام یا بخشی از کار
انجام شده چرا حاصل کار منتشر نشده تا همگان از آن بهره‌مند باشند؟ و ...



و در پایان پرسشی نمکین! اگر واقعاً در کشور ما «30 هزار مقالۀ علمی از
فارسی ترجمه شده باشد
» به گمانم باید دست از این کار بشوییم و به فکر ترجمه از
زبان‌های دیگر به فارسی بیفتیم چون گمان ندارم که تا کنون «30 هزار مقالۀ علمی
به فارسی ترجمه شده باشد
».



راه‌کار
پیشنهادی



در نهایت باید گفت: برای آن که ترجمه از فارسی روندی پایدار و روبه رشد
داشته باشد مقدمات بسیار لازم است که هیچ یک از آنها در توان و اختیار حوزۀ نشر
نیست. از جمله:



1. پژوهش در عرصۀ ریاضیات، علوم پایه و فناوری باید با جدیت و استمرار بیشتر
پیگیری شود. به گمانم به خصوص در عرصۀ ریاضیات (که به سخت‌افزارهای چندانی نیاز
نیست) دانشوران ما قابلیت رقابت با نامداران جهان را داشته باشند. این کار موجب می‌شود
که ما «محتوای شایستۀ ترجمه» تولید کنیم.



2. پژوهشگران ما باید همچنان آثار مهم خود را انگلیسی منتشر کنند. روایت
انگلیسی بهتر است به ناشران برجستۀ بین المللی سپرده شود. اما آنان نباید از
انتشار همزمان روایت فارسی آثار خود غافل باشند. به خاطر داشته باشیم پژوهش‌های
دانشوران ایرانی خارج از کشور «تولید علم » ایرانی یا فارسی به شمار نمی‌آید و
نباید ما را بفریبد.



3. نهادهای دولتی باید تولید نرم‌افزار ترجمۀ ماشینی از/به فارسی را جدی
بگیرند. به گمانم این کار اقدامی راهبردی و ملی است که انجام آن نیازمند همکاری‌های
همه‌جانبه است. باید دستور زبان فارسی مورد قبول همۀ متخصصان تدوین شود (البته این
خود مشکلی است که شخصا امید چندانی به آن ندارم!). سپس بر اساس آن الگوهای درست
فارسی نویسی مشخص شود. واژگان پایه و پرکاربرد زبان مشخص شوند و بسیاری از مسائل
از این دست که همگی به حوزۀ زبان‌شناسی و ادبیات فارسی مربوط می‌شوند. در بخش نرم‌افزار
نیز به برنامه‌نویسان مجرب و مدیران پروژۀ لایق نیاز است. اما نکته‌ای که نباید از
نظر دور داشت این که در این گونه کارها به افرادی نیاز است که از هر دو فن بهره‌ای
داشته باشند. یعنی هم مهندسی نرم‌افزار بدانند و هم با زبان و ادبیات آشنایی کافی
داشته باشند تا بتوانند نقش «مترجم» میان ادیبان و مهندسان را بازی کنند. این مهم
متأسفانه در اغلب پروژه‌های مشابه مورد توجه قرار نگرفته است.



4. در کنار توسعۀ این نرم‌افزار باید نرم‌افزار OCRdir=RTL>dir=RTL> هوشمند فارسی نیز جدی گرفته شود. با تولید این نرم‌افزار می‌توان
متون فارسی اسکن شده را خواند و حجم عظیمی از محتوای دیجیتال به زبان فارسی پدید
آورد تا با کمک «نرم‌افزار ماشینی» به زبان‌های دیگر ترجمه شود.



5. ترجمۀ برخی آثار ادبی به زبان‌های دیگر توسط نهادهای دولتی نیز سودمند
است. در این راه البته باید بهترین آثار انتخاب و از مترجمانی زبده برای کار ترجمه
استفاده شود تا بیشترین بهره از حاصل کار برده شود.



6. دولت باید به صورت سازمان یافته هر ساله چکیدۀ آثار ارزشمند فارسی را به
انگلیسی ترجمه و در سال‌نامه‌هایی موضوعی (مثلاً علوم پایه یا علوم زیستی) منتشر
سازد. این کاری است که از سال‌ها پیش تا کنون در حوزۀ ایران‌شناسی با عنوان
href="abstractairanica.revues.org"
title="Abstracta Iranica is a selective and critical bibliographical journal of Iranian studies, covering Iran, Afghanistan, and all the areas relevant to Iranian culture at any point of time. Essays are selected among publications of the previous year and analy">dir=LTR>Abstracta Iranicastyle='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> (چکیده‌های
ایران‌شناسی)

به زبان
فرانسه/ انگلیسی/فارسی انجام می‌شود (یا شاید می‌شد!)class=MsoFootnoteReference> dir=LTR>[8]
و
کارایی خود را نشان داده است. طبعاً باید در کنار ترجمۀ چکیدۀ آثار جدید، از آثار
سال‌های پیش نیز به تدریج چکیدۀ انگلیسی فراهم آید. البته امروزه همۀ مقالات
علمی-پژوهشی و پایان‌نامه‌ها چکیدۀ انگلیسی دارند اما آنچه در این میان باید مورد
توجه قرار گیرد کیفیت و سودمندی چکیده‌ها است. بسیاری از این چکیده‌ها چیزی جز
تکرار چند سطر پراکنده از مقاله نیستند. برخی از این چکید‌ها نیز اصولاً ربطی به
محتوای مقاله ندارند و خواننده از خواندن آن چیزی عایدش نمی‌شود. انتشار این چکیده‌نامه‌ها
این امکان را برای مخاطبان غیر فارسی زبان فراهم می‌آورد تا از محتوای آثار
ارزشمند فارسی آگاه شوند و در صورت نیاز به ترجمۀ آنها اقدام کنند.



7. و سرانجام این که شتاب نکنیم. این فرایند در یک سال و ده سال به نتیجه
نمی‌رسد! زیرا همۀ این‌ها زمانی مفید خواهد بود که زبان فارسی نیز در یک یا چند
حوزه «زبان علم» به شمار آید و این فقط هنگامی حاصل خواهد شد که تولید علمی به
زبان فارسی در آن حوزۀ علمی چندان باشد که «نتوان» آنها را نادیده گرفت.



به قول سنایی:



lang=AR-SA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>سالها باید که تا یک سنگ
اصلی زآفتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن

























style='font-size:10.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[7].
David Halliday, Robert Resnick & Jearl Walker, Fundamentals of Physics.







dir=LTR>[8]dir=RTL>dir=RTL>. سالنامۀ چکیده‌های ایران‌شناسی (Abstracta
Iranica
) را شارل آنری دُفوشه‌کور (dir=LTR>Charles-Henri de Fouchécourstyle='font-size:12.0pt;font-family:YKMitra'>) ایران‌شناس
فرانسوی، در 1978م بنیان گذاشت. این سالنامه از سال 1978م تا 2010م به عنوان ضمیمۀ
مجلۀ معروف و

معتبر dir=LTR>Studia Iranicastyle='font-size:12.0pt;font-family:YKMitra'> منتشر شده
است. جلد ۳۱ چکیده‌های ایران‌شناسی در سال ۲۰۰۸م و جلد ۳۲-۳۳ در سال ۲۰۱۰
منتشر شده است. اما پس از ۳ سال هنوز از چاپ جلد ۳۴ خبری نیست.










شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۵۲