آخرین نوشته ها
لینک های روزانه
    آمار بازدید
    بازدیدکنندگان تا کنون : ۸۰٫۴۸۴ نفر
    بازدیدکنندگان امروز : ۵۴ نفر
    تعداد یادداشت ها : ۵۰
    بازدید از این یادداشت : ۱٫۱۱۸

    پر بازدیدترین یادداشت ها :
    در متون کهن پزشکی و ادبی بر هر مار دارای زهر کشنده اطلاق می‌شده است؛ اما امروزه نام عمومی بیش از ۲۵۰ گونه مار زهری است که در خانوادۀ افعیان جای می‌گیرند. بسیاری از مارهایی که در گذشته افعی به شمار می‌آمدند امروزه در خانوادۀ افعی‌ها طبقه بندی نمی‌شوند.





    افعی در متون کهن پزشکی و ادبی










    style='font-size:22.0pt;font-family:YKMitra'>افعی در متون کهن پزشکی و ادبی





    href="#Contents">فهرست



    افعی
    در متون کهن پزشکی و ادبی بر هر مار دارای زهر کشنده اطلاق می‌شده است؛ اما امروزه
    نام عمومی بیش از 250 گونه مار زهری است که در خانوادۀ افعیان جای می‌گیرند.
    بسیاری از مارهایی که در گذشته افعی به شمار می‌آمدند امروزه در خانوادۀ افعی‌ها
    طبقه بندی نمی‌شوند.



    حق انتشار متن کامل مقاله برای یونس کرامتی و href="http://biruni.kateban.com/"
    title="مقالات، یادداشت‌ها و روزنوشت‌های یونس کرامتی در حوزۀ تاریخ علم و فرهنگ و تمدن ایران و اسلام">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>وبلاگ بیرونیlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra;color:#C00000'> در href="http://kateban.com/"
    title="كاتبان، حلقه نويسندگانى است كه چشم به ميراث عزيز كهن اسلامى و ایرانی دوخته اند و هر يك به سهم خود، به موضوعى مى پردازند كه بتواند گوشه اى از شكوه و عظمت اين ميراث ارزشمند را تبيين كند. ">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>حلقۀ کاتبانlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra;color:#C00000'> محفوظ، اما
    استفاده از چکیدۀ آن «با ارجاع به همین صفحه» آزاد است.



    کرامتی، یونس، title="در متون ادبی مراد از افعی، مار زهرآگینی است که زهرش کشنده‌تر از زهر دیگر ماران است و هیبتی ترسناک‌تر دارد. مضمون این ضرب المثل فارسی که ">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>افعی در متون کهن پزشکی و
    ادبی
    ، href="http://biruni.kateban.com/"
    title="مقالات، یادداشت‌ها و روزنوشت‌های یونس کرامتی در حوزۀ تاریخ علم و فرهنگ و تمدن ایران و اسلام">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>وبلاگ بیرونی



    نحوۀ ارجاع به نسخۀ چاپی: کرامتی، یونس، «افعی»، دانشنامۀ
    ایران
    ، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج4، 1393ش



    توجه: نسخۀ الکترونیک و چاپی متفاوتند



    name="_Toc382212298">فهرست



    lang=FA style='font-family:YKMitra'>چکیده



    ساخت پادزهر عام یا دارویی که پادزهر همۀ زهرها و درمان همۀ
    دردها باشد آرزوی دیرین آدمی بود. معجون مثرودیطوس نخستین ترکیبی بود که در میان
    بیشتر پزشکان دوران باستان به عنوان پادزهر عام پذیرفته شد. گویند آندروماخوس
    (پزشک نرون) با توجه به این که «لابد در گوشت افعی خاصیتی پادزهری وجود دارد که
    زهر آن بر بدن خودش کارگر نیست» در ترکیب مثرودیطوس دست برد و چیزهایی، به ویژه گوشت
    پختۀ افعی بدان افزود و آن را گالنه (معجون آسودگی) نامید. دیری نپایید که این
    ترکیب جدید به تریاق مشهور شد.



    از روزگار کهن، هنگام ساخت تریاق، گوشت افعی را مستقیماً به
    مفردات دیگر نمی‌افزودند. بلکه آن را با تمهیداتی ویژه با چند داروی دیگر ترکیب می‌کردند
    و به صورت قرص‌هایی نگه می‌داشتند تا هنگام نیاز به کار برند. این داروی مرکب که
    اقراص الافاعی

    یا قرص مار/ماران

    نامیده می‌شد، «عمود» (جزء اصلی) تریاق فاروق و علت برتری آن بر معجون مثرودیطوس
    بود و ساخت آن مهم‌ترین مرحلۀ ترکیب تریاق به شمار می‌رفت. از این رو در سرزمینی
    چون سیستان که از دیرباز «سرزمین افعی‌ها» یا «
    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> بلاد افاعstyle='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> » نامیده می‌شد، شماری از
    مارافسایان به کار شکار افعی و فروختن آن به «تریاق‌سازان» مشغول بودند. پزشکان
    نیز برای آنکه گوشت افعی‌های شکار شده مناسب ترکیب تریاق باشد، دستورالعمل‌های
    دقیق و جالب توجهی فراهم آورده بودند.



    در متون کهن اشارات زیست‌شناسانۀ جالبی به تولید مثل افعی‌ها،
    شکل مردمک آنها و از همه جالب‌تر توجه مردم سیستان به حمایت از خدنگ به عنوان دشمن
    طبیعی افعی‌ها برای جلوگیری از افزایش بی‌رویۀ جمعیت آنها آمده است.



    کورشدن افعی یا تباه شدن چشمانش بر اثر نگریستن در زمرد (یا
    زبرجد) افسانه‌ای مشهور است که بسیاری از پارسی‌گویان و پارسی‌سرایان و نیز ادبای
    عرب در آثار خود به آن اشاره کرده‌اند. اما ابوریحان بیرونی با تکیه بر آزمایش
    نادرستی آن را روشن کرده است.



    در متون ادبی مراد از افعی، مار زهرآگینی است که زهرش کشنده‌تر
    از زهر دیگر ماران است و هیبتی ترسناک‌تر دارد.  مضمون این ضرب المثل فارسی که «آن
    قدر مار خورده تا افعی شده» در متون کهن عربی و فارسی بسیار آمده است.



    name="_Toc382212299">فهرست



    lang=FA style='font-family:YKMitra'>کلیدواژگان



    افعی، مار زهراگین، گوشت افعی، لحوم افاعی، قرص مار، قرص
    ماران، اقراص الافاعی، تریاق، مثرودیطوس، افعی سیستان، زمرد، زبرجد، خدنگ، خارپشت،
    دشمن طبیعی، کنترل جمعیت افعی‌ها



    name="_Toc382212300">فهرست



    نوشتارهای
    مرتبط



    title="دشواری و غرابت، صفتی است که از دیرباز دیوان خاقانی بدان موصوف بوده است. بخش قابل توجهی از دشواری‌های این دیوان، برخاسته از پشتوانۀ فرهنگی گسترده‌ای است که شاعر مضامین، تصاویر و تعابیر بدیع و گونه‌گون را بر بنیان آن استوار ساخته است. طریق غریب خاقانی در ..">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>پژوهشی در داروهای حیوانی
    دیوان خاقانی (از سعید مهدوی‌فر)



    href="http://biruni.kateban.com" title="در دست انتشار">style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>زمرد و زبرجد (در دست انتشار)



    title="در دست انتشار">تریاق(در
    دست انتشار)



    title="در دست انتشار">پادزهر(در
    دست انتشار)



    title="گوهرشناسی یا علم الجواهر یا معرفت جواهر، (در دورۀ اسلامی) یکی از شاخه‌های فرعی علوم طبیعی با موضوع شناخت سنگ‌های گران‌بها و نیمه‌گران‌بها، معدن هریک، چگونگی تشخیص سنگ‌های گران‌بها از سنگ‌های کم‌بهای مشابه و دیگر مسائل مربوط به گوهرها و نیز مواد موسوم به..">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>گوهرشناسی دورۀ اسلامی و
    سنت جواهرنامه‌نگاری





    style='border-collapse:collapse;border:none'>




    style='font-family:YKMitra'>فهرست


    href="#_Toc394834542">چکیده


    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>کلیدواژگان


    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>یادداشت‌های مرتبط


    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>معرفی خلاصه


    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>کاربرد گوشت افعی در داروشناسی
    کهن


    مثرودیطوس


    افزودن گوشت افعی به مثرودیطوس و
    پدید آمدن تریاق


    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>قرص ماران یا اقراص الافاعی


    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>آزمایش کیفیت تریاق با نیش افعی


    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>اشارات زیست‌شناسانه در متون کهن


    افعی سیستان و خدنگ یا خارپشت


    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>افعی و زمرد یا زبرجد


    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>افعی و فیروزه


    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>ویژگی‌های افعی در متون ادبی


    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>مآخذ


     






    معرفی
    خلاصه



    افعی،
    در متون کهن پزشکی و ادبی بر هر مار دارای زهر کشنده اطلاق می‌شده است؛ اما امروزه
    نام عمومی بیش از 250 گونه مار زهری است که در خانوادۀ افعیانname="_ednref1" title="">class=MsoEndnoteReference>[1]

    جای می‌گیرند. بسیاری از مارهایی که در گذشته افعی به شمار می‌آمدند امروزه در
    خانوادۀ افعی‌ها طبقه بندی نمی‌شوند.



    name="_Toc382212303">فهرست



    کاربرد
    گوشت افعی در داروشناسی کهن



    در پزشکی کهن، کاربرد اصلی گوشت افعی در داروهای مرکبی با نام عمومی
    تریاق بود. این ترکیب‌ها کوششی در راه رسیدن به آرزوی دیرین آدمی برای ساخت دارویی
    بود که پادزهر همۀ زهرها و درمان همۀ دردها باشد. به گزارش حمزۀ اصفهانی، فریدون
    نخستین نفر بود که از گوشت افعی تریاق ساختtitle="">class=MsoEndnoteReference>[2]
    .
    اما روایتی که برای کشف نخستین ترکیب از این دست و تکمیل تدریجی آن‌ها منشأ یونانی
    قائل بود آوازه و تفصیل بسیار بیشتر داشت. بر پایۀ این روایت‌ها 9 پزشک و حکیم
    یونانی، از آندرماخوس اول/ قدیم تا آندرماخوس دوم (نفر هشتم این سیاهه؛ پزشک نرون،
    امپراتور روم) و جالینوس (نفر نهم) در این کار دست داشته‌اند.



    href="#Contents">فهرست



    مثرودیطوس



    به گزارش جالینوس در سدۀ 1ق‌م، مهرداد ششم (پادشاه ایرانی پونتوس) بر
    پایۀ ترکیبِ پیشنهادِ زُپوروس (قس حکیم مؤمن، 985: افلیمون) پزشک بطالسۀ مصر،
    پادزهری کارا ساخت که میثریداتس (صورت یونانی نام مهرداد) نام گرفت. این معجون که
    در دورۀ اسلامی مثرودیطوس و بعدها در اروپا میثریداتومname="_ednref3" title="">class=MsoEndnoteReference>[3]

    نام گرفت، نخستین ترکیبی بود که در میان بیشتر پزشکان دوران باستان به عنوان
    پادزهر عام پذیرفته شدclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[4].



    href="#Contents">فهرست



    افزودن
    گوشت افعی به مثرودیطوس و پدید آمدن تریاق



    در نیمۀ دوم سدۀ 1م، آندرماخوسclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[5]
    دوم، بر اساس این پندار که«زهر افعی بر خودش کارگر نیست» برای گوشت افعی خاصیت
    پادزهری قائل شد و تجربیات کسب شده از سه رخداد، او را در سودمندی گوشت افعی در
    دفع آثار سوء مارگزیدگی و مسمومیت ناشی از خوردن افتیمون و نیز درمان جذام بی‌گمان
    ساختdir=LTR>[6]. پس
    همچنان که جالینوس در کتاب فی التریاق، آورده است آندرماخوس برخی از اجزاء
    مثرودیطوس را کنار گذاشت و برخی داروهای دیگر، و از همه مهم‌تر گوشت پختۀ افعی را
    بدان افزود و آن را گالِنهclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[7]dir=LTR> dir=RTL>dir=RTL>(معجون آسودگی) نامید. این ترکیب جدید از روزگار جالینوس تریاق
    نامیده شدclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[8].
    نسخه‌های مثرودیطوس و گالنه در کتاب جالینوس (نسخه‌های 1 و 14) به ترتیب 41 و 55
    داروی ساده یا مرکب دارندclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[9].



    جالینوس، به روایتی بی‌آنکه در ترکیب این تریاق دستی ببرد، تنها دربارۀ
    سودمندی این ترکیب در درمان بیماری‌های دیگر پژوهش کرد و به روایتی دیگر در میزان
    برخی اجزاء به کار رفته در این ترکیب نیز دست بردname="_ednref10" title="">class=MsoEndnoteReference>[10]
    .
    اما ابن سینا نه‌تنها بر وی، که بر همۀ کسانی که با کم و زیاد کردن اوزان ادویه
    (دُز) در تریاق [آندرماخوس دوم] دست برده‌اند خرده گرفته است. زیرا به گمان او،
    اگر یک ترکیب منفعتی خاص داشته باشد، نباید تنها با کم و بیش شدن اندازۀ یک جزء آن
    منفعتش دگرگونی چشمگیری داشته باشدclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[11].



    این نسخۀ نهایی را در دورۀ اسلامی غالباً تریاق فاروق/ اکبر/کبیر/ بزرگ
    یا تریاق افاعی نامیده‌اند که نام اخیرclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[12]

    به اهمیت گوشت افعی در ترکیب تریاق یا کاربرد اصلی آن، یعنی درمان گزش افعی‌ها
    اشاره داردclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[13].



    جاحظ در الحیوان مناظره‌ای را که در ربع نخست سدۀ 3ق میان سلمویة
    بن بنان (د 225ق)، ابن ماسویه و بختیشوع بن جبرئیل نزد ابوعبدالله احمد بن ابی
    داوود دربارۀ نقش میزان گوشت افعی به کار رفته در تریاق، در کارآیی آن در برابر
    مارگزیدگی در گرفته بود، به تفصیل گزارش کرده استname="_ednref14" title="">class=MsoEndnoteReference>[14]
    .



    به تصریح همۀ پزشکان، مثرودیطوس، به لحاظ نداشتن گوشت افعی تنها در مورد
    گزش جانوران سمی و نیز درمان جذام به اندازۀ تریاق فاروق کارایی ندارد، و تنها در
    صورت ناچاری باید از آن بهره برد اما در سایر موارد چه بسا که بهتر از فاروق باشد.
    جز آن که میزانی که از این معجون تجویز می‌شود بیش از تریاق فاروق است (رازی، المنصوری،
    340-341؛ ابن سینا، 3/315؛
    جرجانی، ذخیره، 692، الاغراض، 714lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>؛ style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>ابن زهر، 478style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>).



    href="#Contents">فهرست



    قرص
    ماران یا اقراص الافاعی



    از روزگار کهن، گوشت افعی را مستقیماً به مفردات دیگر نمی‌افزودند. بلکه
    آن را با تمهیداتی ویژه با چند داروی دیگر ترکیب می‌کردند و به صورت قرص‌هایی نگه
    می‌داشتند تا هنگام نیاز به کار برند. این داروی مرکب که اقراص الافاعی
    lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> یا قرص مار/مارانlang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'> نامیده می‌شد، «عمود» (جزء
    اصلی) تریاق فاروق و علت برتری آن بر معجون مثرودیطوس بود و ساخت آن مهم‌ترین
    مرحلۀ ترکیب تریاق به شمار می‌رفت.



    گذشته از این برای اطمینان از خاصیت جذب سم گوشت افعی دست کم از روزگار
    جالینوس دستور العملی برای چگونگی انتخاب افعی، زمان و مکان و چگونگی صید و ...
    وجود داشت که مسلمانان در تکمیل این شرایط نیز به تفصیل گرائیدند. از جمله آنکه
    نباید در آغاز فصل بهار، که افعی‌‌ها تازه بیدار شده‌اند به شکار آنها پرداخت.
    بلکه باید دست کم چندین روز (و اگر بهاری سرد باشد تا رسیدن گرمای تابستان) تأمل
    کرد تا افعی‌ها چنان که باید و شاید با خوراک مناسب
    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>تغذیه شوند و بر خاک بخزند. افعی
    باید جوان، مادینه (که سمش ضعیف‌تر است)، رنگش سرخ و سپید، سرش پهن و گردن و دمش
    باریک باشد. افعی را نباید خشمگین کرد تا سم چندانی در بدنش تولید نشود (هوشنگ
    اعلمclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[15]

    بر خلاف تأکید همۀ منابع متقدم، از لزوم خشمگین کردن افعی یاد کرده است)به همین
    دلیل باید پس از شکار افعی بی‌درنگ سر و دم او را به اندازۀ 4 انگشت از هر طرف، و
    حتماً همزمان قطع کرد (با ذکر تمهیداتی دربارۀ تسریع در این کار برای رنج کمتر
    افعی). اما اگر بتوان افعی را بی‌هیچ رنجی به نزد پزشک سازندۀ قرص آورد و آنجا سر
    و دمش را قطع کرد، بهتر است. اگر افعی پس از قطع سر و دم مدت زیادی تکان خورد و
    خون بسیار از آن رفت خوب است و الا به کار نمی‌آید. سپس پوستش را بکنند ... و گوشت
    را به 3 یا 4 پاره تقسیم کنند و در ظرف سفالین نو بنهند.... و در همۀ مراحل باید
    دست سازنده با روغن بلسان اندود شده باشدtitle="">class=MsoEndnoteReference>[16].
    ابن قف افزون بر ذکر مفصل این شرایط بهری نیز دربارۀ انواع افعی‌ها سخن رانده استhref="#_edn17" name="_ednref17" title="">dir=LTR>[17].



    حبیش تفلیسی دستور ساخت قرص افعی را به اختصار چنین آورده استhref="#_edn18" name="_ednref18" title="">dir=LTR>[18]:



    افعی ماده جوان که به گونه سرخ بود، به هنگام بهار که آفتاب در برج حمل
    باشد بگیرند، هم در وقت چهار انگشت از سر و چهار انگشت از دمش بیفکنند و اگر در
    ساعت سر و دمش نیفکنند او متردد شود و زهرش در تن بپراکند و آنگه گوشتش به کار
    نیاید. پس چون سر و دمش بریده باشند، پوستش بکنند و شکمش بشکافند و هر چه درونش
    بود جمله را بیندازند و به آب، نیکش بشویند و گوشتش را در دیگی سفالین کنند و آب
    بر وی ریزند، چندان که زبرش برآید و چوب شبت و نمک کوفته با وی بیامیزند و به آتشی
    نرم چندان بپزند که ریزان شود، آنگه بپالایند و آب و استخوان را بیندازند و گوشت
    او را چندان که چهار یک او بود نان کرمه بیامیزند و هر دو را به هاون سنگین خرد
    بکوبند و بدان آب که پالوده‌اند این گوشت و نان کوفته همچون خمیر بسریشند و قرص
    کنند و هر قرصی مثقالی همه را بر طبق بگسترند و به سایه خشک کنند و در برنی آبگینه
    نهند و تا به وقت حاجت نگاهش دارند و قوّت این قرص به دو سال بماند، آنگه ضعیف شود.



    href="#Contents">فهرست



    آزمایش
    کیفیت تریاق با نیش افعی



    در دوران کهن برای بازشناسی تریاق کهنه، مغشوش یا بدل سه روش در میان
    پزشکان رواج  داشت. از جمله جالینوس بر آن بود که باید افعی را بر خروس دشتی/وحشی
    که بدنش خشک است افکنند سپس بدو تریاق دهند اگر زنده ماند تریاق نیکوست. به تأکید
    حنین اگر خروس اهلی باشد چندان زود می‌میرد که نمی‌توان تریاق را بدان آزمود. این
    روش برخی پزشکان یونانی متأخر و همۀ پزشکان دورۀ اسلامی بود. در منابع جدیدتر به
    روش‌های دیگر (گاه تا 7 روش) نیز اشاره شده است. از جمله آن که چون تریاق را در
    دهان افعی یا عقرب نهد بکشد، افعی را بگریزاند...name="_ednref19" title="">class=MsoEndnoteReference>[19]
    .



    name="_Toc382212304">فهرست



    اشارات
    زیست‌شناسانه در متون کهن



    به نظر ارسطو افعی‌ها از این نظر در میان مارها متمایزند که تخم را در
    بدن خود می‌پرورانند و نوزاد از تخم بیرون آمده را بیرون می‌دهندname="_ednref20" title="">class=MsoEndnoteReference>[20]

    که اشاره به تخم‌زنده‌زا بودن افعی‌ها دارد.



    در برخی متون نیز به دراز بودن چشم افعی اشاره شده است (ادامۀ مقاله) که
    قاعدتا اشاره‌ای به مردمک عمودی مارهای سمی است.



    href="#Contents">فهرست



    افعی
    سیستان و خدنگ یا خارپشت



    برپایۀ گزارش جالبی از جاحظ در الحیوان شمار بسیاری از مردم
    سیستان، هنگامی که اعراب در 81ق پای بدانجا گذاردند، به کار مار افسایی، مارگیری و
    ساختن تریاق مشغول بوده‌اند و این شغل دست کم تا روزگار جاحظ رواج داشته است؛ چه
    شماری از آنان افعی زنده یا مرده را برای فروش نزد محمد بن جهم می‌آورده‌اند تا در
    ساخت تریاق به کار رود. نیز می‌توان دریافت که خرید و فروش افعی در بغداد بدین
    منظور رواج داشته است.



    جاحظ می‌افزاید هنگامی که عرب‌ها سیستان را گشودند، مردم سیستان از آنان
    پیمان ستاندند که هیچ خارپشت (قنفذ) یا ورلی را نکشند یا شکار نکنند زیرا اینجا
    سرزمین افعی‌ها است» و در توضیح این پیمان افزوده است که اگر در آنجا آنهمه خارپشت
    نبود مردم نمى‌توانستند در آنجا بمانند و زندگانى کنندname="_ednref21" title="">class=MsoEndnoteReference>[21]
    .
    بلاذری هنگام اشاره به همین صلح‌نامه به جای «قنفذ»، «ابن عرس» آورده استhref="#_edn22" name="_ednref22" title="">dir=LTR>[22] که
    بر راسو یا خدنگ/موش‌خرما اطلاق می‌شده است.



    امروزه دو گونۀ جانوری از خانوادۀ خدنگ به نام خدنگ یا خدنگ بزرگhref="#_edn23" name="_ednref23" title="">dir=LTR>[23] و
    خدنگ کوچکclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[24]
    در ایران زندگی می‌کند.  زهر مارها بر خدنگ کارگر نیست. هر دو گونه از مار، و
    جانوران دیگر تغذیه می‌کنند و بدین سان، دشمن طبیعی مارها به شمار می‌روند و در
    کنترل جمعیت آنها نقشی بسزا دارند. اما گونه‌ای که در جنگ با مار کبرا مهارت و
    چالاکی بسیار دارد و به سادگی مارها را شکار می‌کند و حتی سر و غدد زهری آن‌ها را
    می‌خورد، خدنگ بزرگ است که به گزارش اسکندر فیروزname="_ednref25" title="">class=MsoEndnoteReference>[25]
    امروزه در سیستان دیده نمی‌شود. ضیائی نیز بلوچستان را در شمار زیستگاه‌های طبیعی
    خدنگ بزرگ آورده استclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[26].
    جالب توجه آنکه مردم سیستان و دیگر نواحی جنوب ایران هنوز هم خدنگ‌ها را جانورانی
    سودمند می‌دانند و از آنها حمایت می‌کنندtitle="">class=MsoEndnoteReference>[27]



    href="#Contents">فهرست



    افعی
    و زمرد یا زبرجد



    برپایۀ  دیدگاهی که در بسیاری از متون علمی و ادبی آمده و گاه به ارسطو 
    منسوب است، اگر افعی در زمرد (یا زبرجدclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[28]
    )
    بنگرد، چشمانش خواهد ترکید، یا چندان از آن آب خواهد رفت که تباه خواهد شد و یا
    بنا بر روایاتی دیگر ضعیف یا کور خواهد شدtitle="">class=MsoEndnoteReference>[29].
    در بسیاری از متون ادبی نظم و نثر بدین دیدگاه اشاره شده است. از جملۀ آنهاست:



    بیتی از منجیک ترمذیclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[30]



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>شنیده‌ام به حکایت که دیدۀ افعی lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>برون جهد چو زمرد بر او
    برند فراز



    دو بیت از امیر معزیclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[31]



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>هم برآن‌سان کز زمرد چشم افعی بتْرکد
    || lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>چشم دشمن بتْرکد چون او
    بگرداند سنان



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>تواتر حرکاتش به دیدۀ دشمن lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>همان کند که زمرّد به دیدۀ
    افعی



    بیتی از ابوالفرج رونیclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[32]؛



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>پیش هوای مفسد سدّ کفایتش lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>چون پیش چشم افعی میل زمرّد
    است



    از ناصر خسروclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[33]



    اما سخن ما اندر جواب‌ و ‌سؤال کزین دو خاصیت مجهول کرده ‌است این مرد کز
    آن یکی گردانیدن یاقوت است مر وبا را و دیگر برکندن زمرد است مر چشم افعی را ـ
    آنست که همی گوییم: این هر دو که همی گویند، مجهول است...



    و ما نشنودیم که کسی زبرجد پیش چشم مار بداشت و چشم مار از آن بترکید.
    البته کسی برین معنی گفته است این بیت‌ها



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>اگر دو دیدۀ افعی به خاصیت بکند  lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>بدانگهی که زمرد بدو بر‌ند فراز



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>من این ندیدم و دیدم که میر دست
    بداشت
    ||
    برابر دل من
    بترکید چشم نیاز



    دو اشاره از تحفة الغرائب (دربارۀ زبرجد و زمرد)name="_ednref34" title="">class=MsoEndnoteReference>[34]



    چون مارِ افعی را زبرجد نمایند، چشمِ او بیرون آید.



    اگر مارِ افعی زمرد بیند، چشمِ او بترکد.



    نیز بحرالفوائدclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[35]



    اگر زبرجد برابر چشم افعی بدارند، بطرقاند.



    دو بیت از جمال الدین اصفهانیclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[36]



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>سرسبزی توست کوری دشمن lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>چون زمرد سبز کوری افعی



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>کند زمرد تیغت به حلقه‌های زره lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>چنان‌که عکس زمرد به چشم
    افعی مار



    و ادیب الملک فراهانیclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[37]



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>هم‌چنان کافعی شود کور از نگین زمردین
    || lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>تیره‌گون سازی نگین زهره از
    پیچیده مار



    به همین مناسبت گاه دو واژۀ زمرد و افعی در صنعت تضاد به کار رفته است:



    مسعود سعدclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[38]



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>دیدۀ بدخواه تو چو دیدۀ افعی‌ست lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>از سر آن خنجر زمرّدفامت



    عمعق بخاریclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[39]



    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>یکی به‌صورت افعی لاجوردین تنlang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'> style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>یکی به‌گونۀ پیل زمردین‌اندام



    سناییclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[40]



    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>اکنون‌که پُر ز برگ زمرّد شد از صباlang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'> style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>شاخی که بُد چو هیکل افعی تهی زِ
    بار



    نظامی گنجویclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[41]



    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>و زآن‌پس بر عقیق الماس می‌داشت            lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>زمرد را به افعی پاس می‌داشت



    دو بیت از سیف اسفرنگیclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[42]



    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>افعی کند گیاهِ زمرّدنمای را lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>زهرآبِ تیغ از نفَسِ کینه‌خواهِ
    تو



    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>ای گشته ز لطفِ تو زمرّدlang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'> style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>افسون‌گرِ دردِ چشمِ افعی



    و مجیرالدین بیلقانیclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[43]



    style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>گرفته‌ام که عدوی شتردلت افعی‌ستlang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'> style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>شود زمرّدِ چشمش سپهرِ مینایی



    ابوریحان بیرونی از کوشش‌های خود در راه آزمایش درستی این دیدگاه چنین
    یاد کرده استclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[44]
    :



    در سنجش این سخن، از انداختن طوق زمردنشان بر گردن مار گرفته تا حرکت
    دادن رشته‌ای از دانه‌های زمرد در جلو چشمانش  و ... چندان کوشیدم که کسی را یارای
    فراتر رفتن از آن نیست، و این کار را 9 ماه تمام در سرما و گرما آزمودم و تنها
    مانده بود که زمرد را چون کحل بر چشمانش بکشم! اما این کارها، اگر تیزچشمی آن مار
    را بیشتر نکرده باشد چیزی از بینایی‌اش کم  نکرد.



    جواهرنامه نگاران سنت شرقی جواهرنامه‌نگاری جهان اسلام (در این باره نگاه
    کنید به:

    title="گوهرشناسی یا علم الجواهر یا معرفت جواهر، (در دورۀ اسلامی) یکی از شاخه‌های فرعی علوم طبیعی با موضوع شناخت سنگ‌های گران‌بها و نیمه‌گران‌بها، معدن هریک، چگونگی تشخیص سنگ‌های گران‌بها از سنگ‌های کم‌بهای مشابه و دیگر مسائل مربوط به گوهرها و نیز مواد موسوم به..">lang=FA dir=RTL style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>گوهرشناسی دورۀ
    اسلامی و سنت جواهرنامه‌نگاری
    )، عموماً هنگام اشاره به این باور رایج، آنرا با
    استناد به آزمایش ابوریحان رد کرده‌اندclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[45]
    .
    اما احمد بن یوسف تیفاشی، نگارندۀ ازهار الافکار فی جواهر الاحجار ـ
    مشهورترین گوهرنامۀ دورۀ اسلامی در غرب جهان اسلام ـ نه‌تنها این دیدگاه را تکرار
    می‌کند، که بر آن است با این روش می‌توان زمرد اصل را از بدل تشخیص داد. تیفاشی به
    تفصیل از آزمایشی که خود بدان دست زده و مؤید این نظر است، سخن می‌گوید و سپس با
    اعتماد به برخی مآخذ دیگر نظریۀ سمی  بودن الماس را نیز می‌پذیردname="_ednref46" title="">class=MsoEndnoteReference>[46].



    محمد بن محمود طوسی نیز در عجایب المخلوقات، آورده استhref="#_edn47" name="_ednref47" title="">dir=LTR>[47]:



    من از ملکی شنیدم کی گفت دروغ گویند این را کی من این نگین را بر  چشم
    ماری می‌سودم هیچ اثر نکرد. گفتم مگر نه افعی بود، گفت افعی چگونه بود، گفتم چشم
    وی دراز بود، معزمی را بخواند و افعی بیاورد، زمرد بر چشم وی مالیده دیدۀ وی آب شد
    و بچکید.



    href="#Contents">فهرست



    افعی
    و فیروزه



    ابوبکر مطهر جمالی یزدی در فرخ‌نامه به دیدگاه دیگری اشاره دارد که بر
    اساس آن «فیروزه سوده در چشم افعی کنند چشم او روشن کند»name="_ednref48" title="">class=MsoEndnoteReference>[48]
    .



    href="#Contents">فهرست



    ویژگی‌های
    افعی در متون ادبی



    در متون ادبی مراد از افعی، مار زهرآگینی است که زهرش کشنده‌تر از زهر
    دیگر ماران است و هیبتی ترسناک‌تر دارد. ثعالبی افزون بر نقل سخن جاحظ دربارۀ افعی‌های
    سیستان آورده است که هر چیز پلید و پر گزند را به مار سیستان مانند کنند همچنان که
    به اژدرمار (ثعبان) مصر، یا کژدم اهواز و عقرب شهرزور مثل زنند. و این عبارت مشهور
    را از شبیب بن شبّه در وصف افعیان سیستان آورده است که : «بزرگ آن مرگ است و کوچکش
    شمشیر»class=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[49]
    .
    علی بن زید بیهقی در تاریخ بیهق هنگام نقل همین داستان قنفذ یا ابن عرس را
    به «چیزو» ترجمه کرده استclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[50].



    در متون ادبی دیگر نیز دربارۀ ترسناک بودن افعی و مرگ‌بار بودن نیش آن
    سخن بسیار آمده است از جمله



     خلیل بن احمدclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[51]



    حَیةٌ رَقشاءُ طویلةُ العُنُق عریضة الرَّأس، لا ینفَعُ منها رُقْیة ولا
    تِرْیاق، ...



    شهید بلخیclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[52]



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>مار یغْنَج اگرْت دی بگَزید lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>نوبت مار افعی است امروز



    منوچهری دامغانیclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[53]



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>یکی از کوه دارد زور و دیگر جنبش از
    ماهی
    ||
    سه‌دیگر قوّت
    از تِنّین، چهارم هیبت از افعی



    عمعق بخاریclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[54]



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>گیاش، از درشتی، چو دندان افعی lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>هواش، از عفونت، چو کام
    غضنفر



    به گفتۀ محمد بن محمود طوسی(سدۀ 6ق)title="">class=MsoEndnoteReference>[55]



    از زخم وی کس نرهد ... نشان افعی [و وجه تمایزش از دیگر ماران] آن است کی
    چشم برهم نزند و چشمش دراز بود. زبانش سرخ بود، دیگران را سیاه بود.



    مضمون این ضرب المثل فارسی که «آن قدر مار خورده تا افعی شده» در متون
    کهن عربی و فارسی بسیار آمده است. ابوریحان بیرونی به نقل از جواهرنامۀ فارسی
    ابوسعد نصر بن یعقوب دینوری کاتب و در مبحث مارمهره/ مهرۀ مار (خرز الحیات) آورده
    است که مارافسایان افعی خبیث را می‌جویند که دیگر مارها را می‌خورد .. و گفته‌اند
    که تا افعی 400 مار نخورد و عمرش دراز نگردد مار مهره در پس سر او پدید نخواهد آمدhref="#_edn56" name="_ednref56" title="">dir=LTR>[56]
    .



    در برخی آثار ادبی به این نکته که تنها درمان زهر افعی گوشت خود آن است
    اشاره شده. از جملۀ آنهاست کتاب الحیوان جاحظname="_ednref57" title="">class=MsoEndnoteReference>[57]

    و مناظرۀ مار و صرصر در رسائل اخوان الصفاءtitle="">class=MsoEndnoteReference>[58]
    و این بیت از خاقانیclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[59]
    (مثال‌های مربوط به خاقانی با تفصیل بیشتر در href="http://biruni.kateban.com/entry2116.html"
    title="دشواری و غرابت، صفتی است که از دیرباز دیوان خاقانی بدان موصوف بوده است. بخش قابل توجهی از دشواری‌های این دیوان، برخاسته از پشتوانۀ فرهنگی گسترده‌ای است که شاعر مضامین، تصاویر و تعابیر بدیع و گونه‌گون را بر بنیان آن استوار ساخته است. طریق غریب خاقانی در ..">lang=FA style='font-size:14.0pt;font-family:YKMitra'>پژوهشی در داروهای حیوانی
    دیوان خاقانی (از سعید مهدوی‌فر) آمده است).



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>افعی اگر چه همه سر زهر گشت lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:"Cambria","serif"'>|| lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>خوردن افعی همه تریاک شد



    و نیز این مصراع از هموclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[60]



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>کز پی تریاک نوش نفع کند قرص مار



    اما سناییclass=MsoEndnoteReference>style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[61]
    در این بیت به نیش افعی اشاره دارد و نه خاصیت درمانی گوشت آن:



    style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>مرهم ریش چون کند افعی   داروی دیده
    کی دهد اعمی



    name="_Toc382212305">فهرست



    lang=FA style='font-family:YKMitra'>مآخذ



    1. ابن اثیر، الکامل



    2. ابن بیطار، احمد،  الجامع لمفردات الأدویة و الاغذیة، بولاق،
    1291ق



    3. ابن ربن طبری، علی، فردوس الحکمة فی الطب، به کوشش محمد زبیر
    صدیقی، برلین، 1928م



    4. ابن سرابیون، الکناش الصغیر، دست‌نوشته‌های شمارۀ 9668کتابخانه
    مرکزی دانشگاه تهران و شمارۀ 19891 کتابخانۀ سلطنتی بروکسل



    5. ابن سهلان ساوجی، عمر، «الرسالة السنجریة فی الکائنات العنصریة»، دو
    رساله دربارۀ آثار علوی
    ، به کوشش محمد تقی دانش‌پژوه، تهران، 1337ش



    6. ابن سینا، القانون فی الطب، بولاق، 1294ق



    7. ابن فقیه، بلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، 1416ق/1996م



    8. ابن قف کرکی، امین الدولة ابوالفرج، جامع الغرض فی حفظ الصحة و دفع
    المرض
    ، به کوشش سامی خلف حمارنه، عمان، 1409/989م



    9. ابوالفرج رونی، دیوان، به کوشش محمد مهدوی دامغانی، مشهد، 1347ش



    10. ابوالقاسم عبدالله کاشانی، عرایس الجواهر و نفایس الاطایب، به
    کوشش ایرج افشار، تهران، 1345ش



    11. ابومنصور موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقایق الادویة ، به کوشش
    احمد بهمنیار و حسین محبوبی ادرکانی، تهران، 1346ش



    12. اخوان الصفاء، «فی کیفیة تکوین الحیوانات و أصنافها»، رسائل،
    طبیعیات، بیروت، 1957م، ج2



    13. اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، ‌مشهد،
    1344ش



    14. ادیب الملک فراهانی، دیوان، به کوشش محمد صادق فراهانی، به کوشش
    وحید دستگردی، تهران، 1312ش



    15. ارسطو، اجزاء الحیوان، ترجمۀ عربی یوحنا بن بطریق، به کوشش
    عبدالرحمان بدوی، کویت، 1978



    16. اعلم، هوشنگ، «پادزهر»، جستارهایی در تاریخ علوم اسلامی، تهران،
    1381ش



    17. امیر معزی، دیوان، به کوشش عباس اقبال، تهران، 1318ش



    18. انطاکی، داوود، تذکرة أولی الألباب و الجامع للعجب العجاب، بولاق،
    بی‌تاریخ [افست دار الفکر بیروت]



    19. اهوازی، علی، کامل الصناعه الطبیة، قاهره، 1294ق



    20. بحرالفوائد، به کوشش محمد تقی دانش‌پژوه، تهران: بنگاه ترجمه و نشر
    کتاب، 1345ش



    21. بلاذری، فتوح البلدان، ،



    22. بیرونی، ابوریحان محمد، الجماهر فی الجواهر، به کوشش یوسف هادی، تهران،
    1374ش



    23. همو، الصیدنة فی الطب، به کوشش عباس زریاب، تهران، 1370ش



    24. تحفة الغرائب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371ش



    25. تفلیسی، ابوالفضل حبیش بن ابراهیم، کفایة الطب، به کوشش زهرا
    پارساپور، تهران، 1390ش



    26. تمیمی، محمد، مادة البقاء فی اصلاح فساد الهواء و التحرز من ضرر
    الاوباء
    ، به کوشش یحیی شعار، قاهره، 1999م



    27. تیفاشی، احمد بن یوسف، ازهار الافکار فی جواهر الاحجار، به کوشش
    محمد یوسف حسن و محمود بسیونی خفاجی، قاهره، 1977



    28. ثعالبی، ابومنصور عبدالملک بن محمد، ثمار القلوب فی المضاف والمنسوب،
    قاهره، مطبعة الظاهر



    29. جابر بن حیان، کتاب السموم، چاپ تصویری نسخۀ خطی کتاب‌خانۀ
    تیمورپاشای قاهره، به کوشش آلفرد زیگل (نگاه کنید به مآخذ لاتین‌)



    30. جاحظ، عمرو،  الحیوان، به کوشش عبد السلام محمد هارون، بیروت،
    1969/1388 چ 3



    31. جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة،  چاپ تصویری
    نسخه خطی شماره 4856 کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، به کوشش پرویز ناتل خانلری،
    تهران، 1345ش



    32. همو، ذخیره خوازمشاهی، چاپ تصویری به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران،
    1355ش



    33. جمال الدین اصفهانی، دیوان، به کوشش وحید دستگردی، تهران، 1320ش



    34. جمالی یزدی، فرخ‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346



    35. حکیم مؤمن تنکابنی، محمد مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، تهران، 1402ق



    36. حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض، بیروت، دار مکتبة الحیاة



    37. خاقانی شروانی، افضل­الدین بدیل، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی،
    تهران، 1374



    38. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، به کوشش  مهدی المخزومی
    و ابراهیم السامرائی، دار و مکتبة الهلال



    39. رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن،
    1374-1390ق/1955-1970ش



    40. همو، المنصوری فی الطب، به کوشش حازم بکری صدیقی، کویت،
    1408ق/1987م



    41. زهراوی، ابولقاسم، التصریف لمن عجز عن التالیف، چاپ تصویری نسخه
    خطی شماره 502 (بشیر اغا) کتابخانه سلیمانیه، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت،
    1986م



    42. سنایی غزنوی، ابوالمجد مجدود بن آدم، دیوان، به کوشش مدرس رضوی،
    تهران، 1341ش



    43. همو، مثنوی‌های حکیم سنایی، به کوشش محمد تقی مدرس رضوی، تهران،
    1348



    44. سیف اسفرنگی، دیوان، به کوشش زبیده صدیقی، مولتان، 1357ش



    45. شهمردان بن ابی الخیر رازی، نزهت نامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهان‌پور،
    تهران، 1362ش



    46. شهمردان بن ابی الخیر رازی، نزهت‌نامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهان‌پور،
    تهران، 1362ش



    47. ضیائی، هوشنگ، راهنمای صحرایی پستانداران ایران، تهران، 1375



    48. عطار هارونی، منهاج الدکان و دستور الاعیان، به کوشش حسن عاصی،
    بیروت، 1412ق/1992م



    49. عقیلی علوی شیرازی، قراباذین کبیر، چاپ سنگی، 1265ق



    50. علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1308ش



    51. عمعق بخاری، شهاب‌الدین، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1339ش



    52. فیروز، اسکندر، حیات وحش ایران: مهره‌داران، تهران، 1378



    53. قفطی، تاریخ الحکماء، اختصار زوزنی، به کوشش یولیوس لیپرت،
    لایپزیگ، 1903م



    54. قلانسی، بدر الدین، اقراباذین، به کوشش محمد زهیر البابا، حلب،
    1403ق/ 1983م



    55. قوصونی مصری، مدین، قاموس الاطباء و ناموس الالباء، چاپ تصویری،
    دمشق، 1399ق/1979م



    56. کاسانی، علی بن عثمان، ترجمه کهن فارسی و بازنگاری صیدنه بیرونی،
    به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358ش



    57. کشکری، یعقوب، کناش فی الطب، به کوشش علی شیری، بیروت،
    1414ق/1994م



    58. مجیرالدین بیلقانی، دیوان، به کوشش محمدآبادی، تبریز، 1358ش



    59. محمد بن ابی البرکات نیشابوری، جواهرنامۀ نظامی، به کوشش ایرج
    افشار و با همکاری محمد رسول دریاگشت، تهران، 1383ش



    60. محمد بن محمود بن احمد طوسی، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر
    ستوده، تهران، 1345



    61. مدبری، محمود، شرح احوال و اشعار شاعران بی‌دیوان در قرن‌های 3-4-5
    هجری قمری
    ، تهران، 1370



    62. مسعود سعد سلمان، دیوان، به کوشش مهدی نوریان، اصفهان، 1364ش



    63. منجیک ترمذی، دیوان:اشعار پراکنده، به کوشش به کوشش احسان شواربی
    مقدم، تهران، 1391ش



    64. منوچهری دامغانی، ابوالنجم احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی،
    تهران، 1374



    65. ناصر خسرو، جامع الحکمتین، به کوشش هنری کربن و محمد معین، تهران،
    1332ش



    66. نصیر الدین طوسی، تنسوخ‌نامۀ ایلخانی، به کوشش مدرس رضوی، تهران،
    1348ش



    67. نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1366



    68. Aristotle,
    Parts of Animals, tr. A. L. Peck, Cambridge (Massachusetts) - London,
    1961



    69. dir=LTR>Griffin, J. P., “Venetian treacle and the foundation of
    medicines regulation”, British Journal of Clinical Pharmacology, vol.
    LVIII(3), 2004



    70. dir=LTR>Norton, Stata, “The Pharmacology of Mithridatum: A 2000-Year-Old
    Remedy”, Molecular Interventions, vol. VI, 2006



    71. dir=LTR>Siggel, A., tr. Das Buch der Gifte des lang=DE>Ğābir ibn Hayyān, Wiesbaden, 1958



    href="#Contents">فهرست



     















    dir=LTR>[2]dir=RTL>dir=RTL>. حمزۀ اصفهانی، 29؛ نیز ابن اثیر، 1/83







    name="_edn3" title="">[3]lang=DE>. Mithridatum/Methridatum/Mythridatum/mithridatium/     2. lang=DE style='font-size:11.0pt;font-family:"Times-Roman","serif"'>Andromachus











    dir=LTR>[6]dir=RTL>dir=RTL>. جابر، 74 ب-75 الف؛ ابن قف، 372-374، عقیلی، قراباذین،
    654، هر دو برگرفته از شرح ابن‌ابی‌صادق نیشابوری بر کتاب المسائل حنین









    dir=LTR>[8]dir=RTL>dir=RTL>. قس: اهوازی، 2/526؛ و به نقل از وی: قلانسی، 48: پس از افزوده
    شدن گوشت افعی تریاق نام گرفت؛ نیز قس قوصونی، 1/291؛ قفطی، 324 نیز بدان اشاره
    دارد. نیز بیرونی، صیدنه، 143: «هو مثرودیطوس بترکیب اقراص الافاعی و امثالها
    فیه»، قس ترجمۀ گمراه‌کنندۀ کاسانی، 1/169؛ نیز قس اعلم، 380-381، که به نقل از
    مولی‌یراک، مبنای کار آندرماخوس را نسخۀ تریاق نیکاندرس کُلُفونی دانسته است.









    dir=LTR>[10]dir=RTL>dir=RTL>. اهوازی، 2/526؛ ابن قف، 379؛ عقیلی، همان، 654؛ قس حکیم مؤمن،
    982: جالینوس ده جزو را کم نمود...







    dir=LTR>[11]dir=RTL>dir=RTL>. ابن سینا، 3/311







    dir=LTR>[12]dir=RTL>dir=RTL>. رازی، الحاوی، 1/222، 7/29؛ 13/102، المنصوری، 343
    ؛  اخوینی، 585، قلانسی، 48







    dir=LTR>[13]dir=RTL>dir=RTL>. قس: حکیم مؤمن، 987 که از یک نسخه تریاق الافاعی تنها شامل صبر
    زرد، مرّ صاف و زعفران یادکرده است.







    dir=LTR>[14]dir=RTL>dir=RTL>. جاحظ، 4/123-126







    dir=LTR>[15]dir=RTL>dir=RTL>. اعلم، 379







    dir=LTR>[16]dir=RTL>dir=RTL>. ابن ربن، 451؛ رازی، المنصوری، 344-345؛ تمیمی، 497-498؛
    اهوازی، 2/529-530؛ زهراوی، 1/377-388؛ ابن سینا، 3/313-314؛ ابن زهر، 477-478







    dir=LTR>[17]dir=RTL>dir=RTL>. ابن قف، 374-379







    dir=LTR>[18]dir=RTL>dir=RTL>. تفلیسی، 442







    dir=LTR>[19]dir=RTL>dir=RTL>. ابن سرابیون، مقالۀ 7، باب 8، محنة الدریاق؛ رازی، المنصوری،
    346؛ کشکری، 533؛  اهوازی، 2/533؛ زهراوی، 1/380؛ ابن سینا، 3/311؛ بیرونی، صیدنه،
    143-144؛ کاسانی، 1/170؛ قلانسی، 46-47؛ ابن قف، 383؛ عطار هارونی، 132؛ قوصونی،
    1/293؛ حکیم مؤمن، 984







    style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[20]lang=DE>. Aristotle, IV/i:  677b



    قس ترجمه نادرست ابن بطریق، 676ب؛ نیز جاحظ: 4/113، 222؛ نیز
    شهمردان، 169: «افعی چون دیگر ماران خایه ننهد ظاهر، خایه در شکم دارد تا همانجا گرم
    درافتد و قوت گیرد و مار شود ...»







    dir=LTR>[21]dir=RTL>dir=RTL>. جاحظ، 4/117، 168-169: «وفی عهد آل سجستان علی العرب حین
    افتتحوها: لا تقتلو قنفذاً ولا ورلاً ولا تصیدو لأنها بلاد افاع»







    dir=LTR>[22]dir=RTL>dir=RTL>. بلاذری، 389: «کان فی صلحات سجستان القدیمة أن لا یقتل لهم ابن
    عرس لکثرة الأفاعی عندهم»؛ نیز ابن فقیه، 118، 312، 398، 416









    style='font-size:12.0pt;font-family:"Times New Roman","serif"'>[24].
    small Indian mongoose ( Herpestes javanicus)







    dir=LTR>[25]dir=RTL>dir=RTL>. فیروز، ص 374







    dir=LTR>[26]dir=RTL>dir=RTL>. ضیائی، 222







    dir=LTR>[27]dir=RTL>dir=RTL>. فیروز، 374







    dir=LTR>[28]dir=RTL>dir=RTL>. در بسیاری از متون  کهن این دو واژه را برابرنهاد هم دانسته‌اند.







    dir=LTR>[29]dir=RTL>dir=RTL>. در این باره نک رازی، الحاوی، 20/595، «الزمرد یسیل عینdir=LTR> lang=FA style='font-size:13.0pt;font-family:YKMitra'>الأفعى متى نظرت إلیه»؛
    ابومنصور، 178، ابن بیطار، ج2، ذیل زمرد؛ ابن سهلان ساوجی، 46؛ تحفة الغرائب،
    215.







    dir=LTR>[30]dir=RTL>dir=RTL>. منجیک ترمذی، بیت 107







    dir=LTR>[31]dir=RTL>dir=RTL>. امیر معزی، 583، 728







    dir=LTR>[32]dir=RTL>dir=RTL>. ابوالفرج رونی، 38







    dir=LTR>[33]dir=RTL>dir=RTL>. ناصر خسرو، 179







    dir=LTR>[34]dir=RTL>dir=RTL>. تحفة الغرائب، به ترتیب در ص 76 و 215







    dir=LTR>[35]dir=RTL>dir=RTL>. بحرالفوائد، 290







    dir=LTR>[36]dir=RTL>dir=RTL>. جمال الدین اصفهانی، 336، 503







    dir=LTR>[37]dir=RTL>dir=RTL>. ادیب الملک فراهانی، 268







    dir=LTR>[38]dir=RTL>dir=RTL>. مسعود سعد، 116







    dir=LTR>[39]dir=RTL>dir=RTL>. عمعق بخاری، 176







    dir=LTR>[40]dir=RTL>dir=RTL>. سنایی، دیوان، 229







    dir=LTR>[41]dir=RTL>dir=RTL>. نظامی گنجوی، 277







    dir=LTR>[42]dir=RTL>dir=RTL>. سیف اسفرنگی، 429، 478؛







    dir=LTR>[43]dir=RTL>dir=RTL>. مجیرالدین بیلقانی، 332







    dir=LTR>[44]dir=RTL>dir=RTL>. بیرونی، الجماهر، 272-273







    dir=LTR>[45]dir=RTL>dir=RTL>. از جمله: محمد بن ابی البرکات نیشابوری، 107، نصیرالدین طوسی،
    60-61؛ ابوالقاسم عبدالله کاشانی، 56







    dir=LTR>[46]dir=RTL>dir=RTL>. تیفاشی، 84-85، 108-109







    dir=LTR>[47]dir=RTL>dir=RTL>. محمد بن محمود طوسی، 145-146







    dir=LTR>[48]dir=RTL>dir=RTL>. جمالی یزدی، 189







    dir=LTR>[49]dir=RTL>dir=RTL>. ثعالبی، 337:«کبارها حتوف، وصغارها سیوف»







    dir=LTR>[50]dir=RTL>dir=RTL>. علی بن زید، 29-30







    dir=LTR>[51]dir=RTL>dir=RTL>. خلیل بن احمد، 2/260: ذیل فعو







    dir=LTR>[52]dir=RTL>dir=RTL>. به نقل از مدبری، 31







    dir=LTR>[53]dir=RTL>dir=RTL>. منوچهری دامغانی، 126







    dir=LTR>[54]dir=RTL>dir=RTL>. عمعق بخاری، 146







    dir=LTR>[55]dir=RTL>dir=RTL>. محمد بن محمود طوسی(سدۀ 6ق)، 618







    dir=LTR>[56]dir=RTL>dir=RTL>. بیرونی، جماهر، 337؛ محمد بن ابی البرکات نیشابوری، 240؛ قس،
    نصیرالدین طوسی، 142







    dir=LTR>[57]dir=RTL>dir=RTL>. از جمله: جاحظ، 4/250؛







    dir=LTR>[58]dir=RTL>dir=RTL>. اخوان الصفاء، 273







    dir=LTR>[59]dir=RTL>dir=RTL>. خاقانی، دیوان، 766







    dir=LTR>[60]dir=RTL>dir=RTL>. خاقانی، 180







    dir=LTR>[61]dir=RTL>dir=RTL>. سنایی، مثنوی، ۶۴:










    يكشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۹:۱۹
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت

    گ. ن
    ۱۶ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۴۵
    با سلام. مطلب سودمند و جالبی بود.
    در دستنويس «الجامع لصنعة الترياق» اثر نورالدین ابی الحسن علی بن عبدالعظيم انصاری (محفوظ به شمارة 647 در کتابخانه وزيری یزد) هم می توان مطالب خوبی در اين باب دستیاب کرد.
    با احترام و آرزوی توفیق روزافزون

    پاسخ یونس کرامتی
    سرکار خانم دکتر نصری
    سلام.
    نظراتی سودمند از این دست و به قلم دوستان و همکاران دانشمند، مرا بیش از پیش در سودمنمدی انتشار یادداشت‌هایم در وبلاگ بیرونی مطمئن می‌سازد.
    اگر به لطف شما به تصویری از این دست‌نویس دست یابم سپاسگزار خواهم شد.
    سهیل یاری گُل دره
    ۱۳ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۸:۱۱
    سلام
    دست مریزاد..؛ آفرین.
    در حاشیه نکات شما عرض میکنم که درباره خاصیت درمانی گوشت افعی دو شاهد بنده پیشتر ها یافته بودم که اینک تقدیم میکنم:
    تعلم من الأفعى أمالي طبعها/وآنس إذا أوحشت تعف عن الذّم
    لئن كان سمٌّ تحت نابها / ففي لحمها ترياق غائلة السّمّ(ابونصر عتبی؛ به نقل التمثیل و المحاضره ثعالبی؛ ص 378؛ تصحیح عبد الفتاح محمد الحلو؛ 1401ه.ق)
    در تاریخ الوُزَراء ابوالرَّجای قمّی نیز به آن باور کهن چنین اشاره شده است: «همچون مار باشد که در دندان او زهر باشد و در گوشت او تریاک» (تاریخ الوزراء قمی،1363: 156)

    پاسخ یونس کرامتی
    سلام.
    مهم‌ترین برتری انتشار دیدگاه‌ها در وبلاگ نسبت به روش‌های دیگر این است که دوستان نکات ارزشمندی یادآور می‌شوند و مقاله پربارتر می‌گردد.
    حسن فتاحی
    ۱۳ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۸:۰۶
    سلام و عرض ادب و احترام خدمت اقای کرامتی عزیز
    مقاله رو کامل خوندم و کلی مطالب جدید یاد گرفتم و از همه مهمتر مثل همیشه نوشتن و اداب علمی نوشتن یاد گرفتم
    اگر فرصت کردید مقالات تاریخ علم نجوم رو بیشتر بنویسید
    نوشته های شما رو باید با دقت مورد مُداقّه قرار داد